شما عضو این انجمن نبوده یا وارد نشده اید. لطفا برای مشاهده کامل انجمن و استفاده از آن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 3,543
» آخرین عضو: makabaka
» موضوعات انجمن: 10,393
» ارسال‌های انجمن: 14,568

آمار کامل

کاربران آنلاین
در حال حاضر 231 کاربر آنلاین وجود دارد.
» 0 عضو | 231 مهمان
،

آخرین موضوع‌ها
بوم‌گردی؛ سفر به قلب فرهن...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
دیروز، ۰۳:۰۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 33
ویلا در شمال؛ تجربه لوکس ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
دیروز، ۰۲:۵۹ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 36
کلبه چوبی؛ پناهی گرم در د...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
دیروز، ۰۲:۵۸ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 31
سفر به ماسال؛ اقامت در وی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 85
بهترین ویلاهای بابلسر برا...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۱ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 69
سوئیت یا ویلا؟ بهترین گزی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۰ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 57
آینده‌ای بدون صف؛ وقتی فن...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: marjan1999
۰۴/۸/۲۱، ۰۱:۲۸ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 71
نقش دستگیره هوشمند در امن...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: marjan1999
۰۴/۸/۲۰، ۰۴:۵۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 66
آموزش طرز تهیه کیک مرغ با...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: navidradi
۰۴/۸/۱۹، ۰۶:۱۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 64
ویلا بابلسر؛ ترکیب دریا، ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۲۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 91
ویلا؛ انتخابی برای سبک زن...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۲۱ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 74
اجاره ویلا در رشت؛ تجربه ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۱۶ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 76
هوشمند سازی ساختمان در ته...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: navidradi
۰۴/۸/۱۴، ۱۰:۳۷ صبح
» پاسخ: 1
» بازدید: 972
زندگی محلی را با بوم‌گردی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۹، ۰۸:۵۶ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 85
یک آخر هفته رویایی در ویل...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۹، ۰۸:۵۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 80

 
  عامل حمله سایبری به مراکز داده کشور شناسایی شد
ارسال کننده: hoboot - ۹۷/۱/۱۸، ۱۱:۳۹ عصر - انجمن: هک و امنیت - بدون پاسخ

شب گذشته برخی سرویس های مراکز داده داخلی دچار اختلال شدند. مرکز ماهر پس از بررسی این رویداد با انتشار بیانیه ای از عامل اصلی حمله سایبری به مراکز داده کشور پرده برداشت.
مرکز ماهر در خصوص اختلال سراسری در سرویس اینترنت و سرویس های مراکز داده داخلی اطلاعیه ‌ای صادر کرد که به این شرح است:
«در پی بروز اختلالات سراسری در سرویس اینترنت و سرویس های مراکز داده داخلی در ساعت حدود 20:15 مورخ 17/1/97، بررسی و رسیدگی فنی به موضوع انجام پذیرفت.
در طی بررسی اولیه مشخص شد حمله سایبری به مراکز داده کشور شامل تجهیزات روتر و سوئیچ متعدد شرکت سیسکو بوده که تنظیمات این تجهیزات مورد حمله قرار گرفته و کلیه پیکربندی های این تجهیزات (شامل running-config و startup-config) حذف گردیده است. در موارد بررسی شده پیغامی با این مضمون در غالب startup-config مشاهده گردید:

دلیل اصلی مشکل، وجود حفره ی امنیتی در ویژگی smart install client تجهیزات سیسکو می باشد و هر سیستم عاملی که این ویژگی بر روی آن فعال باشد در معرض آسیب پذیری مذکور قرار داشته و مهاجمین می توانند با استفاده از اکسپلویت منتشر شده نسبت به اجرای کد از راه دور بر روی روتر/سوئیچ اقدام نمایند. لازم است مدیران سیستم با استفاده از دستور “no vstack” نسبت به غیرفعال سازی قابلیت فوق (که عموما مورد استفاده نیز قرار ندارد) بر روی سوئیچ ها و روترهای خود اقدام نمایند، همچنین بستن پورت 4786 در لبه‌ی شبکه نیز توصیه می شود. در صورت نیاز به استفاده از ویژگی smart install، لازم است بروزرسانی به آخرین نسخه های پیشنهادی شرکت سیسکو صورت پذیرد. جزییات فنی این آسیب پذیری و نحوه ی برطرف سازی آن در منابع زیر آمده است: 

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

در این راستا به محض شناسایی عامل این رخداد، دسترسی به پورت مورد استفاده توسط اکسپلویت این آسیب پذیری در لبه شبکه زیرساخت کشور و همچنین کلیه سرویس دهنده های عمده اینترنت کشور مسدود گردید.

تا این لحظه، سرویس دهی شرکت ها و مراکز داده ی بزرگ از جمله افرانت، آسیاتک، شاتل، پارس آنلاین و رسپینا بصورت کامل به حالت عادی بازگشته و اقدامات لازم جهت پیشگیری از رخداد ٰحمله سایبری به مراکز داده کشور انجام شده است.
لازم به توضیح است متاسفانه ارتباط دیتاسنتر میزبان وب سایت مرکز ماهر نیز دچار مشکل شده بود که در ساعت 4 بامداد مشکل رفع شد. همچنین پیش بینی می گردد که با آغاز ساعت کاری سازمان ها، ادارات و شرکت ها، شمار قابل توجهی از این مراکز متوجه وقوع اختلال در سرویس شبکه ی داخلی خود گردند.
لذا مدیران سیستم های آسیب دیده لازم است اقدامات زیر را انجام دهند: با استفاده از کپی پشتیبان قبلی، اقدام به راه اندازی مجدد تجهیز خود نمایند یا در صورت عدم وجود کپی پشتیبان، راه اندازی و تنظیم تجهیز مجددا انجام پذیرد. قابلیت آسیب پذیر smart install client را با اجرای دستور “no vstack” غیر فعال گردد. لازم است این تنظیم بر روی همه تجهیزات روتر و سوئیچ سیسکو (حتی تجهیزاتی که آسیب ندیده اند) انجام گردد. رمز عبور قبلی تجهیز تغییر داده شود. توصیه می گردد در روتر لبه شبکه با استفاده از ACL ترافیک ورودی 4786 TCP نیز مسدود گردد. متعاقباً گزارشات تکمیلی در رابطه با این آسیب پذیری و ابعاد تاثیرگذاری آن در کشور و سایر نقاط جهان توسط این مرکز منتشر خواهد شد.»

وزیر ارتباطات هم دیشب با تائید حمله سایبری به مراکز داده کشور نوشت: ‏امشب برخی از مراکز داده کشور با حمله سایبری مواجه شده‌اند. تعدادی از مسیریابهای کوچک به تنظیمات کارخانه‌ای تغییر یافته‌اند.
مرکز ماهر به یاری این مراکز داده،حمله را کنترل و در حال اصلاح شبکه‌های آنان به حالت طبیعی هستند. تلاشها برای ناامن جلوه دادن‌ها یک فرصت برای اصلاح اشکالهاست.

بررسی های اولیه حاکی از آن است که در تنظیمات مسیریاب های مورد حمله قرار گرفته، با حک پرچم ایالت متحده، اعتراضی درباره انتخابات آمریکا صورت گرفته است. دامنه حملات فراتر از ایران است. منشا حملات در دست بررسی است. تاکنون بیش از 95 درصد مسیریابهای متاثر از حمله به حالت عادی بازگشتند و سرویس دهی را از سر گرفتند.

چاپ این مطلب

  بررسی تکلیف فیلترینگ تلگرام در جلسه ویژه کمیسیون امنیت ملی روز دو
ارسال کننده: hoboot - ۹۷/۱/۱۸، ۱۱:۱۴ عصر - انجمن: اخبار فناوری ایران - پاسخ (1)

سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از جلسه ویژه و مشترک این کمیسیون و کمیسیون اقتصادی برای بررسی وضعیت تلگرام با حضور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در روز دوشنبه هفته آینده خبر داد.


سیدحسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اظهار کرد: کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دوشنبه ۲۰ فروردین ساعت ۱۰ تا ۱۲ نشست مشترکی را با کمیسیون اقتصادی با عنوان بررسی وضعیت تلگرام (تهدیدهای اقتصادی) و ضرورت تامین امنیت اطلاعات شخصی افراد در شبکه‌ های پیام‌ رسان داخلی برگزار می‌ کند.
به گفته وی، این جلسه با حضور محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات و فیروزآبادی؛ دبیر مرکز عالی فضای مجازی برگزار خواهد شد و در آن سیاست‌ ها و راهبردهای برخورد با تلگرام و تهدیدها و فرصت‌ های این شبکه مجازی مورد بررسی قرار می‌ گیرد.

نقوی حسینی تاکید کرد که شرایط یله و رهایی تلگرام مورد تایید هیچ کسی نیست، البته مسدود کردن فضای مجازی مورد تایید نیست، هدف آن است که تلگرام به نحوی مدیریت شود که بتوان از فرصت‌ های آن استفاده شده و جلوی تهدیدها گرفته شود.
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تصریح کرد: اعضای این کمیسیون در روز یکشنبه ۱۹ فروردین مهمان وزیر دفاع خواهند بود که قرار است گزارش مفصلی پیرامون تحولات منطقه و حوزه تغییر و تحولات نظامی در منطقه ارائه شود.

به گفته وی، دستور کمیسیون امنیت ملی در روز سه‌شنبه ۲۱ فروردین، بررسی آخرین وضعیت فرقه‌ ها در کشور با حضور مسئولان ذیربط است.

چاپ این مطلب

  نظارت فیسبوک بر چت‌های کاربران
ارسال کننده: سحر - ۹۷/۱/۱۸، ۰۹:۳۸ عصر - انجمن: فیسبوک - بدون پاسخ

فیسبوک در پی فشارهای اخیر تایید کرد که بر محتوای چت کاربران در اپلیکیشن مسنجر خود نظارت داشته است.  

بنا به گزارش اخیر بلومبرگ، فیسبوک روز چهارشنبه اعلام کرد که چت‌های کاربران را در برنامه‌ی مسنجر اپ خود کنترل می‌کند تا مطمئن شود محتوای آن‌ها با استانداردهای جامعه سازگار است! این تایید، یک هفته پس از مصاحبه‌ی مارک زاکربرگ با ازرا کلین صورت گرفت. زاکربرگ در این مصاحبه عنوان کرده بود که برای جلوگیری از سوء‌استفاده در فضای فیسبوک مداخله‌هایی انجام می‌‌گیرد. 
کلین در مصاحبه‌اش به هیاهوی تبلیغاتی در طول بحران روهینگیا اشاره کرد و زاکربرگ پاسخ داد:  به یاد دارم که صبح یک روز تعطیل بود که طی یک تماس تلفنی متوجه شدیم دو طرف درگیری روهینگیا تلاش می‌کنند تا برای انتشار پیام‌های احساسی خود از فیسبوک استفاده کنند.

در ماه آگوست ۲۰۱۷، مسلمانان میانمار که تحت سلطه‌ی بودایی‌های این منطقه بودند، به منظور پاک‌سازی قومی مجبور به فرار شدند. سازمان ملل متحد این فاجعه‌ی انسانی را نسل‌کشی توصیف کرد. کارشناسان حقوق بشر، فیسبوک را نوعی ابزار نفرت‌پراکنی قومیتی نامیدند که خشونت بین گروه‌های مذهبی را تشدید می‌کند.
زاکربرگ گفت که این پیام‌ها توسط فیس‌بوک شناسایی شد؛ در عمده‌ی این پیام‌ها که طرف اصلی آن‌ها مسلمانان بودند گفته شده بود: «این مناطق تحت سلطه‌ی بودایی‌ها است. بدون اسلحه به آنجا نروید»؛ البته در خصوص بودایی‌ها هم چنین پیام‌های مشابهی وجود داشت. تلاش فیسبوک برای جلوگیری از پیش‌روی این پیام‌ها از یک طرف، جلوگیری از سوءاستفاده از این شبکه‌ی اجتماعی تلقی شد و از طرفی دیگر فیسبوک را در خصوص حفظ حریم شخصی کاربران زیر سوال برد.

مدتی قبل هم رسانه‌های نیویورک‌تایمز و گاردین اعلام کردند که کمبریج آنالیتیکا که یک شرکت تحلیل داده‌ها است، به اطلاعات ۵۰ میلیون کاربر فیسبوک دسترسی داشته تا بدین وسیله، بر رای آن‌ها در طی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ ایالات متحده تاثیر بگذارد. پس از انتشار این اخبار، فشارها بر علیه فیسبوک شدت گرفت. روز چهارشنبه، فیسبوک اعلام کرد که اطلاعات مربوط به بیش از ۸۷ میلیون نفر از کاربران فیسبوک در اختیار کمبریج آنالیتیکا قرار دارد. از نظر بسیاری از افراد، فیسبوک در خصوص اطلاعات شخصی کاربرانش مسئولانه عمل نکرده است.
قرار است تا در تاریخ ۱۱ آوریل (۲۲ فروردین)، زاکربرگ برای شهادت دادن در خصوص این موضوع، در کنگره‌ی ایالات متحده حاضر شود.
سخنگوی رسمی فیسبوک در گفتگو با بلومبرگ گفت که اطلاعات جمع‌آوری شده از مسنجر فیسبوک در خصوص استفاده‌های تبلیغاتی به کار نرفته؛ فیسبوک مدعی است که همان ابزارهای خودکاری را که برای نظارت بر بخش عمومی شبکه‌ی اجتماعی خود استفاده می‌کرده، برای کنترل چت‌ها هم به کار گرفته است.
یک سخن‌گوی رسمی فیسبوک در گفتگو با بیزنس اینسایدر گفت: حفظ حریم خصوصی پیام‌های شما اولویت ما است. ما برای شناسایی بدافزارها یا تصاویر مربوط به سوءاستفاده از کودکان، از سیستم‌های خودکار استفاده می‌کنیم. این گونه عملیات به وسیله‌ی شخص انجام نمی‌شود.

کاربران مسنجر گزینه‌ای برای فعال کردن پیام‌های رمزگذاری شده دارند؛ اما این ویژگی امنیتی در حالت پیش‌فرض غیرفعال است.

چاپ این مطلب

  تعداد اپلیکیشن‌های اپ‌ استور اپل با کاهش روبرو شد
ارسال کننده: سحر - ۹۷/۱/۱۸، ۰۹:۲۰ عصر - انجمن: اخبار فناوری جهان - بدون پاسخ

برطبق بررسی مؤسسه‌ی Appfigures، تعداد اپلیکیشن‌هایiOS در سال ۲۰۱۷، با کاهشی ۱۰۰ هزارتایی همراه بوده است. درحالی‌که تعداد اپلیکیشن‌های موجود در اپ‌استور در ابتدای سال ۲۰۱۷، ۲.۲ میلیون برآورد می‌شد، این رقم در پایان سال، گذشته، به ۲.۱ میلیون کاهش پیدا کرد.

به‌ نظر می‌رسد که بخش اعظمی از این کاهش به تصمیمات اپل در سال ۲۰۱۶ در قبال اپلیکیشن‌های قدیمی برمی‌گردد که با آیفون‌های جدید سازگاری ندارند؛ همچنین کوپرتینویی‌ها با عرضه‌ی نسخه‌ی یازدهم سیستم‌عامل آی‌او‌اس، خبر از حذف اپلیکیشن‌هایی دادند که بر مبنای معماری ۶۴ بیتی توسعه‌ داده‌ نشده‌اند.


[تصویر:  do.php?img=4772]

با این حال، دلایل حذف اپلیکیشن‌ها تنها به موارد فوق خلاصه نمی‌شود. اپل علاوه بر موارد یادشده، اپلیکیشن‌های ویروس‌کش، مشابه و کم‌کیفیتی که کاربران اندکی را به خود جذب کرده بودند نیز در لیست حذفی‌ها قرار داده است. همزمان، توسعه‌دهندگان آی‌اواس در مقایسه با سال ۲۰۱۶، اپلیکیشن‌های جدیدِ کمتری برای انتشار در اپ‌استور ارسال کرده‌اند.

در آن‌سو، گوگل‌پلی فاصله‌ی خود را با اپ‌استور افزایش داده است و پس از اینکه در سال ۲۰۱۲ از نظر تعداد اپلیکیشن‌های موجود، از فروشگاه‌ نرم‌افزاری اپل پیشی گرفت، در سال ۲۰۱۷ این شکاف بین دو پلتفرم به بیشترین حد خود رسید. فروشگاه نرم‌افزاری گوگل‌پلی استور در سال گذشته موفق به ثبت ۱.۵ میلیون اپلیکیشن جدید شد؛ اما اپ‌استور تنها توانست ۷۵۵ هزار اپلیکیشن جدید در خود جای دهد. برطبق اعلام مؤسسه Appfigures، دلیل اصلی چنین شکافی، انتشار نسخه‌‌های اندروید اپلیکیشن‌های آی‌او‌اس توسط توسعه‌دهندگان در سال ۲۰۱۷ بوده است.

چاپ این مطلب

  قدرشناسی مهمترین مهارت برای دستیابی به زندگی شاد
ارسال کننده: farnaz - ۹۷/۱/۱۸، ۰۸:۲۳ عصر - انجمن: پیشرفت فردی و زندگی - بدون پاسخ

بسیاری از افراد، شاد زندگی کردن را برابر با داشتن شانس می‌دانند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد شادی بیش از شانس، به مهارت‌های زندگی کردن مرتبط است.

[تصویر:  do.php?img=4770]

بسیاری از مردم تصور می‌کنند که شادی، به شانس یا خصیصه‌ی ذاتی ارتباط دارد. آنها تصور می‌کنند اگر خوش‌شانس باشید و با یک روحیه‌ی بشاش متولد شوید و دنیا هم موقعیت‌های مناسبی پیش رویتان قرار دهد، آن زمان خوشحال زندگی خواهید کرد. اما اگر با چند بدشانسی رودررو شوید، دیگر روی سعادت را نخواهید دید.
دانشمندان در بررسی‌های خود به چنین نتایجی نرسیده‌اند. بررسی‌ها روی برندگان بخت‌آزمایی، مدال‌آوران المپیک، افراد فلج در قسمت پایین‌تنه و مردم عادی دیگر انجام شد؛ اما داده‌ها نشان دادند که میزان بالایی از سلامت عاطفی به شرایط افراد مربوط نمی‌شود، بلکه مربوط به نگرش و دیدگاه آنها است.
به بیان دیگر، با نگرش مثبت باز هم ممکن است با بدبیاری یا خوش‌شانسی روبرو شویم اما شادی را می‌توان با یادگیری یک سری مهارت به‌دست آورد.

این یافته‌های جدید برای والدین جالب توجه است؛ چرا که آنها همیشه به‌دنبال راه‌هایی برای شاد زندگی کردن فرزندانشان هستند. تلاش برای بهبود شرایط مالی فرزندان تنها بخش کوچکی از این جریان است. والدین همچنین باید طرز تفکر و رفتاری مانند یک فرد شاد را نیز به فرزندان خود بیاموزند. طبق پژوهش‌های متعدد، مهمترین رفتار موثر در میان مهارت‌های شاد زیستن قدردانی کردن است.

مزیت‌های قدرشناسی
پیش از پرداختن به روش‌های آموزش قدردانی کردن به فرزندان، بهتر است مزیت‌های آن را برشماریم. پژوهش‌های متعدد در این زمینه نشان داده‌اند که سپاسگزار بودن، اهمیت بسیاری در بهبود زندگی افراد دارد. مزایای بی‌شمار قدردانی کردن شامل موارد زیر است:
  • فیزیکی: عملکرد بهتر دستگاه ایمنی و فشار خون پایین‌تر.
  • خواب بهتر و در نتیجه احساس سرزندگی در طول روز
  • افزایش احساسات مثبت؛ از جمله شادی و لذت بیشتر
  • خوش‌بینی: پژوهش‌ها نشان می‌دهند که سپاسگزار بودن باعث تغییر دیدگاه و در نتیجه، دید مثبت در زندگی می‌شود
  • سخاوت و محبت بیشتر، در نتیجه تنهایی کمتر
  • به‌دست آوردن موفقیت بیشتر در زندگی
به‌جز مزایای علمی که در بالا مشاهده می‌کنید، عقل سلیم و تجارب شخصی نشان می‌دهند که تعامل با فرد قدرنشناس یا کودک بی‌ادب، هم برای والدین آنها و هم اطرافیانشان ناخوشایند است. قدرشناسی باعث زندگی شادتر فرزندان و لذت‌بخش‌تر شدن آن می‌شود. البته قطعا آموزش این مهارت به کودکان آسان نیست.

چگونه فرزندان قدردان تربیت کنیم
دانشمندان در رابطه با تربیت فرزندان قدردان چه نظری دارند؟ قدردان بودن خود، مانند صفات مثبت دیگر، نقش مهمی در آموزش این مهارت به فرزندان دارد. مرکز علمی UC Berkeley's Greater Good به‌تازگی یک سری نکات اثبات شده در پژوهش‌ها را در ارتباط با آموزش مهارت قدردانی کردن در فرزندان منتشر کرده است. خلاصه‌ای از این نکات را در ادامه می‌خوانیم:
  • در درک احساسات به فرزندان کمک کنید. یک پژوهش جدید نشان داده است که میزان اطلاع بالای کودکان پیش‌دبستانی درباره‌ی عواطف، احساس قدرشناسی آنها را در سن مدرسه رفتن بالا می‌برد. این مقاله که در Greater Good نوشته شده است، توصیه می‌کند که والدین برای ایجاد احساس قدرشناسی در کودکان، باید برای آنها راهنمایی ایجاد کنند. والدین باید زبانی برای بیان مجموعه‌‌ی عواطف و افکاری به کودک آموزش دهند. زبانی که خود و دیگران از آن برای بیان احساس و تفکر کردن استفاده می‌کنند. برای مثال از کودک بپرسند: «فکر می‌کنی آن شخص چه احساسی دارد؟». این سوال کودک را برای بیان احساسات آموزش می‌دهد.

  • به کودکان بزرگتر یادآوری کنید که مراقب آنها هستید. در این مقاله آمده است: «فرزندان بزرگتری که از حمایت والدین و معلمان برخوردار هستند، قدرشناسی بیشتری را احساس می‌کنند.» می‌توان در کنار فرزندپروری صحیح به‌گونه‌ای رفتار کرد که فرزندان بزرگتر، شبکه‌ای ارتباطی از حامیان بزرگسال تشکیل دهند و در زمان‌های دشوار به آنها به‌عنوان منابع آسایش و قدرت تکیه کنند؛ همچنین با شیوه‌ی دریافت حمایت آشنا شوند.
  • تشویق فرزندان به شرکت کردن در رویدادهای سپاسگزارانه. این مورد بسیار بدیهی است. رویدادهایی شکرگزاری خانوادگی که در آنها از عواملی قدردانی شده یا فعالیت‌های خیریه انجام می‌شود، قدردانی کردن را به کودکان می‌آموزد. البته در انتخاب وظایف کودکان در این برنامه‌ها باید به سن آنها توجه شد چرا که برخی از رفتارهای داوطلبانه مانند تهیه غذا و بسته‌بندی، ممکن است نگرانی گرسنه ماندن در آینده را در کودک ایجاد کند. بنابراین نیاز است که این رویدادها مناسب با سن کودک، شخصیت او و اهداف والدین برنامه‌ریزی شوند.

  • در مورد ارزش قدرشناسی با فرزندان صحبت کنید. انجام این مورد هم ساده است اما والدین در کشاکش زندگی از آن غافل می‌شوند. در مورد اهمیت قدرشناسی به‌طور منظم با کودکان گفتگو کنید. تفکر فرزندان را به خلاقیت نشان دادن در نحوه‌ی ابراز قدردانی به دیگران و صحبت در مورد پاسخ‌های مثبت دیگران به اهتمام آنها مشغول کنید. قدردانی را در مقابل فرزندان تمرین کنید و به آنها بگویید که در زمان ابراز آن به شما، چه احساسی دارید.

چاپ این مطلب

  استارتاپ ها چگونه باید تبلیغات را آغاز کنند؟
ارسال کننده: farnaz - ۹۷/۱/۱۸، ۰۶:۰۵ عصر - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

استارتاپ‌ها شناخت خوب و کاملی از مشتری‌های خود ندارند. بنابراین پیدا کردن بهترین روش بازاریابی کار سخت و چالش برانگیزی برای آن‌ها است.

[تصویر:  do.php?img=4768]

یکی از سخت‌ترین و مهم‌ترین سوال‌هایی که مطمئنا برای هر کارآفرینی پیش می‌آید این است که چگونه باید تبلیغاتاستارتاپ را آغاز کند. استارتاپ‌ها هنوز مانند برندهای معروف شناخته شده نیستند و باید از استراتژی‌های متفاوتی استفاده کنند. این واقعیت تبلیغات برند را کمی سخت می‌کند. استارتاپ‌ها بودجه‌ی کمتری نسبت به شرکت‌ها دارند و به همین دلیل تبلیغ کردن برایشان مهم و حیاتی است. آن‌ها اگر در تبلیغات خود شکست بخورند ممکن است شانس دومی برای انجام این کار نداشته باشند. درواقع موفقیت در تبلیغات برای یک استارتاپ می‌تواند به معنی فراهم شدن فرصت‌های جدید برای کسب‌و‌کار باشد. خبر خوب این است که یکسری استراتژی‌ها به استارتاپ‌ها کمک می‌کنند که شانس خود را برای موفقیت در تبلیغات بالا ببرند.

اولین نکته این است که استارتاپ‌ها باید از خودشان بپرسند تبلیغات چه نتیجه‌ای روی کار آن‌ها خواهد گذاشت. افزایش پیدا کردن میزان فروش محصولات، تصور اشتباهی است که همه‌ی ما از هدف تبلیغات داریم. این طرز تفکر حتی در میان بسیاری از برندهای معروف نیز جا افتاده است. افزایش پیدا کردن فروش محصول تنها بخشی از هدف تبلیغات است. در واقع تبلیغات خوب و حرفه‌ای می‌تواند جنبه‌های مهم‌تری را تحت پوشش قرار دهد. به‌عنوان مثال تبلیغات می‌تواند برای افزایش میزان آگاهی، ارزیابی مثبت از برند یا تشویق مشتری‌ها به استفاده از دموی محصولات به کار رود. هر کدام از این تأثیرات می‌توانند منجر به افزایش میزان فروش شوند. اما هرکدام روی بخش ویژه‌ای تمرکز می‌کنند که روی نحوه‌ی تبلیغات اثر می‌گذارد.

به‌عنوان مثال برخی از محصولات چنان روی وجه تمایز خود نسبت به سایر برندها کار کرده‌اند که نیازی به تبلیغات گسترده ندارند. در چنین شرایطی مشتری بعد از آگاهی ضمنی نسبت به محصول جدید به سرعت به سمت آن جذب می‌شود. درواقع مشتری‌ها نیازی به تبلیغات برای فهم مزایای محصول نخواهند داشت. این برندها تنها کاری که باید انجام دهند این است که مشتری را از وجود چنین محصولی آگاه کنند و نحوه‌ی خرید را توضیح دهند. گاهی اوقات شرایط برعکس است. یعنی مشتری‌ها نمی‌دانند که این محصول چگونه به آن‌ها کمک می‌کند یا برای انجام چه کاری باید استفاده شود. در این شرایط آگاهی رسانی کافی نیست. بلکه تولید کننده باید اطلاعات لازم و کافی را به مشتری بدهد، نحوه‌ی استفاده از آن را توضیح دهد و مشتری را برای خرید محصول ترغیب کند. بنابراین هدف از تبلیغات یکی از مهم‌ترین چیزهایی است که باید در نظر گرفته شود.

دومین نکته این است که استارتاپ‌ها بر خلاف برندهای معروف بینش کاملی نسبت به مشتری‌ها ندارند. به عبارت ساده‌تر، استارتاپ‌ها داده‌ی کافی روی روانشناسی مشتری‌های خود ندارند. این موضوع کار آنها را برای تبلیغات سخت می‌کند. زیرا نمی‌دانند که از چه روشی باید برای تبلیغات استفاده کنند. 
استارتاپ از دو روش برای حل این مشکل می‌توانند استفاده کنند:
  • ما در عصر دیجیتال زندگی می‌کنیم اما نباید قدرت مکالمات و نظرسنجی‌های حضوری را نادیده بگیریم. بسیاری از استارتاپ‌ها تنها با صحبت کردن با مخاطبان هدف به اطلاعات مورد نظر خود دسترسی پیدا می‌کنند. این روش هم برای برندهای بزرگ و هم برندهای نوپا به خوبی جواب می‌دهد. البته این به این معنا نیست که استارتاپ‌ها باید استفاده از امکانات دیجیتال را فراموش کنند. درواقع باید به‌عنوان یک شانس دوم از آن‌ها استفاده کنند. 
  • برندها با استفاده از تبلیغات دیجیتال می‌توانند استراتژی‌های متفاوت را امتحان کرده و به اطلاعات مفیدی از مشتری‌ها دست پیدا کنند. به‌عنوان مثال اگر استارتاپی چند ایده برای بازاریابی داشته باشد، می‌تواند از طریق تست آزمایشی بهترین ایده را برای تبلیغات انتخاب کند. درواقع این کار اطلاعات خوب و مفیدی از رفتار مشتری‌ها فراهم می‌کند. درنهایت از همه‌ی این اطلاعات می‌توان برای پیدا کردن یک استراتژی مناسب برای تبلیغات استفاده کرد.

چاپ این مطلب

  داستان گویی برترین استراتژی تبلیغات در کسب و کار مدرن
ارسال کننده: farnaz - ۹۷/۱/۱۸، ۰۵:۵۱ عصر - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

دوران تبلیغاتی که با قطع برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی انجام می‌شدند، پایان یافته است و شرکت‌هایی با داستان‌های برتر، پیروز خواهند بود.
چه به‌عنوان کاربر و چه به‌عنوان مدیر یا مشاور بازاریابی، قطعا متوجه تغییرات رخ‌داده در دنیای تبلیغات هستید. تبلیغات سنتی به‌مرور جای خود را به سبک جدیدی از معرفی محصولات و خدمات داده‌اند و این روند هر روز با سرعت بالایی در حال پیشرفت است.

تام جریس، مدیرعامل شرکت بازاریابی اسکای‌ورد در بوستون آمریکا است. او در مصاحبه‌ای با وبسایت فوربز، ایده‌هایش در مورد استراتژی‌‌های مدرن بازاریابی و تبلیغات را توضیح داده و بیان کرده که دوران سختی پیش روی شرکت‌های تبلیغاتی است. از نظر تام، تبلیغات میان‌برنامه‌ای (یا قطع‌کننده) مدت زیادی است که اعتبار خود را از دست داده‌اند. این نوع تبلیغات تا چند سال قبل که تنها شبکه‌های نمایشی محدودی وجود داشتند، با قطع برنامه‌ها به معرفی محصولات و خدمات می‌پرداختند. حال آن‌که در دنیای کنونی، مخاطب حق انتخاب زیادی دارد و به‌راحتی می‌تواند تبلیغات مزاحم را نادیده بگیرد.

در ادامه‌ی این مقاله‌ مصاحبه‌ی تام جریس با بروس واینستین (از نویسنده‌های فوربز) را مطالعه می‌کنیم. او در این مصاحبه توضیح می‌دهد که داستان‌گویی با هسته‌ی قوی احساسی و عاطفی، تأثیر بسیار بیشتری نسبت به تبلیغات متمرکز روی ویژگی‌ها و حقایق محصول دارد. او معتقد است این نوع داستان‌گویی باید علاوه بر تبلیغات، پایه و اساس تمامی استراتژی‌های بازاریابی محتوای هر شرکتی باشد. به بیان دیگر، داستان‌گویی پاسخ این سؤال مهم بازاریابان است: «در دنیای کنونی چگونه توجه مخاطب را به خود جلب کنیم؟»

بروس: شما معتقد هستید که دیگر زمان جلب توجه مخاطبان با استفاده از ویژگی‌ها و برتری‌های محصول پایان یافته است. از نظر شما داستان‌گویی، برخلاف بمباران اطلاعات، راه‌ حل کنونی شرکت‌های بازاریابی است. لطفا مثالی از یک شرکت موفق با این استراتژی بیان کنید.

تام: شرکت تولیدی نوشابه‌ی انرژی‌زای ردبول را در نظر بگیرید. مخاطبان هدف این شرکت، نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۲۵ ساله هستند. شرکت این سؤال را از خود مطرح کرد که این مخاطبان عموما به دنبال چه چیزی هستند؟ آن‌ها وقت خود را روی چه موضوعاتی متمرکز می‌کنند؟ پاسخ، ورزش‌های مخاطره‌آمیز و بازی‌های ویدئویی و موسیقی بود.

ردبول به‌جای تمرکز روی ویژگی‌های محصول، داستان‌هایی جذاب برای مخاطبان تعریف می‌کند.
ردبول پس از پیدا کردن علاقه‌‌مندی‌های مخاطبان، تصمیم گرفت به منبعی از داستان‌ها و محتوای مربوط با ورزش تبدیل شود. اگر امروز به وبسایت این شرکت مراجعه کنید، تصویر قوطی نوشابه شما را جذب نخواهد کرد؛ بلکه داستان‌هایی در مورد ورزش‌های مخاطره‌آمیز، شما را به ماندن در وبسایت و خواندن محتوای بازاریابی تشویق خواهد کرد. در نتیجه وقتی به فروشگاهی می‌روید و قوطی‌های ردبول را در کنار رقبا می‌بینید، احساس متفاوتی دارید. این راهکار، اساس و ذات برندسازی است. داستان‌ها کمک می‌کنند شما به برند حس داشته باشید.

بروس: چرا هرساله در نظرسنجی‌های صداقت اجتماعی، فعالان حوزه‌ی بازاریابی در پایین‌ترین رده‌ها قرار می‌گیرند؟
تام: روند بازاریابی در طول تاریخ به‌گونه‌ای بوده که این بی‌اعتمادی را در مخاطبان ایجاد کرده است. قول‌ها و دروغ‌هایی که شرکت‌ها با تبلیغات به مخاطبان تزریق کرده‌اند، اعتماد را به‌مرور از بین برده است. در دنیای کنونی، اهمیت صداقت روز به روز بیشتر می‌شود و شرکت‌هایی که در این زمینه موفق نباشند، دوران سختی در پیش رو خواهند داشت؛ به‌خصوص هرچه مخاطبان برندها و شرکت‌ها بیشتر در میان جوانان باشند، این مشکل بزرگ‌تر خواهد بود.

به هر حال دشواری بازاریابی به حدی رسیده است که پس از جذب مخاطب و تحت تأثیر قرار دادن او، هنوز با مشکل اثرگذاری روی تصمیماتش روبه‌رو هستید؛ چرا که صداقت در میان داستان‌هایتان حس نمی‌شود.

بروس: پس از نظر شما، ایجاد اعتماد و پایبندی آن کاملا به تصمیمات و عملکرد شرکت‌ها وابسته است.
تام: قطعا همین‌طور است. همه‌ی ما تاکنون با بازاریابان مختلف روبه‌رو شده‌ایم و اکثر اوقات در میان صحبت‌هایشان به دنبال راه فرار بوده‌ایم. دلیل این رفتار ما چیزی به‌‎جز حس کردن عدم صداقت نبوده است. باید به این نکته توجه کنیم که ساختن ارتباطی عمیق با مخاطب، وظیفه‌ی اصلی بازاریابی است. قدم اول برای ساخت ارتباط، شناخت نیازهای مشتریان است.
ما به‌عنوان یک شرکت بازاریابی همیشه به مشتریان توصیه می‌کنیم که تا حد امکان کمتر در مورد خودشان صحبت کنند. آن‌ها باید روی مواردی که برای مخاطب ارزش دارد تمرکز کنند و داستان خود را با محوریت این موارد اعتمادساز تعریف کنند.

به هر حال دنیای بازاریابی تغییر کرده است. شرکت‌ها در گذشته توجه مخاطب را می‌خریدند و امروزه باید آن را کسب کنند. در دنیای امروز باید تجربه‌ای برای مخاطب ایجاد کنید که ارزش وقت او را داشته باشد؛ و این تجربه تنها با تعریف کردن داستان‌های مفید به دست می‌آید.

چاپ این مطلب

  پیشرفت زنان در کسب و کار با زبان قدرت
ارسال کننده: farnaz - ۹۷/۱/۱۸، ۰۵:۴۳ عصر - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

یکی از رفتارهای اشتباه زنان که مانع پیشرفت آن‌ها می‌شود، صحبت کردن با زبان ضعف و عدم وجود اعتمادبه‌نفس در انتخاب کلمات است.

[تصویر:  do.php?img=4767]

به‌عنوان یک زن، قطعا تاکنون مواردی را تجربه کرده‌اید که از موضع ضعف سخحن بگویید یا حتی پیش از تمام شدن حرف، از ایده‌ی خود عذرخواهی کنید. به‌عنوان مثال به این عبارت توجه کنید: «البته شاید نظر من اشتباه باشد؛ اما...». قطعا چنین ابراز نظری نشان‌دهنده‌ی ضعف شما است و پیش از ارائه‌ی پیشنهاد، آن را مردود خواهد کرد.
انتخاب کلمات و شناخت چگونگی ترکیب آن‌ها، قدم اساسی برای رسیدن به موفقیت در مذاکرات است. صحبت‌هایی که شما انجام می‌دهید، تأثیر بالایی روی درک دیگران از شما داشته و تأثیرگذاری، فرصت‌های آتی و موفقیت‌های کاری شما را رقم خواهد زد. قطعا زنان تمایل زیادی به صحبت کردن و ابراز عقیده دارند؛ اما این انتخاب زبان و کلمات است که می‌تواند موفقیت آن‌ها را تضمین یا تخریب کند.
اغلب اوقات، زنان به صورتی صحبت می‌کنند که حتی پیش از ارائه‌ی نظرات، از آن‌ها عذرخواهی می‌کنند. علاوه بر آن، آن‌ها از زبانی استفاده می‌کنند که امکان بروز تمامی قابلیت‌ها را از خودشان دریغ می‌کنند. به‌عنوان مثال آن‌ها عموما از پافشاری روی ایده‌هایشان عذرخواهی می‌کنند یا حتی موفقیت‌های خود را به حساب شانس می‌گذارند.
البته مانند مردان، غرور و اعتمادبه‌نفس کاذب در میان زنان نیز به‌وفور دیده می‌شود. منظور از تأکید روی زبان قدرت، حمایت از این نوع غرور نیست؛ چرا که همه‌ی ما از پیامدهای ناگوار غرور در صحبت کردن مطلع هستیم. هدف از تشویق زنان به استفاده از زبان قدرت، پرروش افرادی با پتانسیل‌ها، استعدادها و توانایی‌های فراوان است تا بتوانند مانند مردان موفق، خود را در جامعه بروز دهند.

تحقیقات متعددی در مورد مزایای وجود زنان در تیم های کاری انجام شده است و همه‌ی آن‌ها به این حقیقت اذعان دارند که IQ کلی تیمی که اعضای زن دارد، بالاتر از بقیه خواهد بود. مشکل اینجا است که این زنان ارزش خود را پایین‌تر می‌دانند و به بهانه‌ی رعایت ادب یا جلوگیری از توهین، نمی‌توانند تمامی پتانسیل خود را در اختیار تیم قرار دهند. آن‌ها عموما از ابراز نظر خودداری می‌کنند و با این کار نه‌تنها به خود، بلکه به تیم و همکاران نیز آسیب می‌زنند.
دکتر جودیث باکستر، موؤلف کتاب «زبان رهبری زنان»، در کتاب خود به این نکته اشاره می‌کند که زنان حدود چهار برابر بیشتر از مردان از زبان شک و تردید در ضعف استفاده می‌کنند. آن‌ها از اینکه مخاطب در مورد نظرشان احساس منفی بروز دهد می‌ترسند و به همین دلیل پیش از ارائه‌ی آن، به بررسی می‌پردازند و حتی نظرشان را اشتباه تلقی می‌کنند. عبارت‌هایی همچون «احتمالا اشتباه می‌گویم»، «البته من در این مورد متخصص نیستم» و «این فقط نظر من است»، در میان تمام زنان به‌وفور مشاهده می‌شود؛ عبارت‌هایی که ایده‌ها را پیش از بیان مورد قضاوت قرار می‌دهند.
بیان ایده‌ای که عموم افراد با آن مخالفت کنند، قطعا کار اشتباهی نیست. حتی اگر بدانید اکثر افراد با آن ایده مخالفت خواهند کرد، نباید از ابراز نظر خود معذرت‌خواهی کنید. ارائه‌ی نظر و پشتیبانی از آن موجب افزایش اعتماد‌به‌نفس خواهد شد و شما را فردی قوی با شایستگی احترام معرفی خواهد کرد.
قطعا همه‌ی ما می‌دانیم که دنیای امروز به رهبران زن بیشتری نیاز دارد. برای رسیدن به این هدف باید از قضاوت خودتان و حذف نظرات به خاطر ترس از رد شدن، خودداری کنید. در نهایت به این نکته توجه داشته باشید که معذرت‌خواهی به خاطر ابراز نظر، تنها قدرت و توانایی شما برای تغییر کارها را کمتر از پتانسیل‌ها نشان می‌دهد.

برخی کلمات و عبارات را می‌توان به‌راحتی تغییر داد تا زبان از حالت ضعف به قدرت برسد؛ عباراتی که در ظاهر ساده هستند اما قطعا تأثیری شگرف روی اعتماد به نفس و پیشرفت‌های آتی زنان خواهند داشت. در ادامه به معرفی برخی از این عبارت‌ها و جایگزین‌های مثبت و تأثیرگذار آن‌ها می‌پردازیم:
  • احتمالا می‌توانم این کار را انجام دهم ==> این کار را انجام خواهم داد
  • باید این کار را انجام دهم ==> اگر بخواهم می‌توانم این کار را انجام دهم
  • امیدوارم بتوانم ==> در حال تمرین برای یادگیری هستم
  • تلاش می‌کنم ==> انجام می‌دهم
  • عصبی هستم ==> هیجان‌زده هستم
  • امیدوارم بتوانم ==> قطعا می‌توانم
  • بسیار دشوار است ==> چالش بزرگی است
  • در این کار خوب نیستم ==> باید این کار را یاد بگیرم
به هر حال راه‌های زیادی برای افزایش تأثیرگذاری زنان در محیط‌های حرفه‌ای و کاری وجود دارد. تغییر زبان یکی از موار تحت کنترل فرد است و با تغییر آن می‌توان تأثیر زیادی روی ارتباطات و عملکرد کاری گذاشت. برای شروع بهتر است از همین امروز، تمرکز بیشتری روی کلماتی که انتخاب می‌کنید و نحوه‌ی بیان آن‌ها داشته باشید. کلمات و عبارات با تأثیر منفی را کشف کنید و به دنبال جایگزین‌های مناسب باشید. از یک همکار بخواهید که با توجه به صحبت‌های شما، این بخش‌های مخرب را پیدا و گوشزد کند. قطعا با تغییر کلمات، واکنش اطرافیان به خود و عملکردتان را نیز تغییر خواهید داد.

فراموش نکنید که کلمات، شما را تعریف می‌کنند و مکالمات، ارزش تأثیرگذاری شما را افزایش می‌دهند. پس ارزش خود را بشناسید و از آن پشتیبانی کنید. نظرات خود را به‌روشنی بیان کنید و تمام هوش و مهارت خود را در هر مکالمه‌ای به کار ببرید.

چاپ این مطلب

  آموزش قرار دادن کاور یا عکس روی اهنگ با Windows Media Player
ارسال کننده: saberi - ۹۷/۱/۱۷، ۱۲:۵۹ صبح - انجمن: کامپیوتر و اینترنت - پاسخ (2)

قرار دادن عکس یا کاور بر روی آهنگ یکی از کارهایی است که شاید هر کدام از ما بخواهیم آن را انجام دهیم. شاید بخواهیم برای تبلیغ عکس سایت و یا تیزر تبلیغاتی خودمان را بگذاریم و یا حتی بخواهیم کاور تبلیغاتی عکس را برداریم. به هر حال قرار دادن کاور یا عکس روی آهنگ یکی از کارهایی است که هر برای هر کدام از ما جالب است بدانیم و بتوانیم آن را انجام دهیم. در این مطلب روش انجام این کار را با Windows Media Player برای شما توضیح میدهیم.

ابتدا باید توضیح دهیم که عکسی که بر روی آهنگ قرار میگیرد جزو پوشه های مخفی سیستمی قرار میگیرد پس باید ابتدا برخی تنظیمات سیستمی را نیز باید تغییر دهیم:

1. ابتدا در کامپیوتر خود به پوشه ای بروید که موسیقی و آهنگ هایتان در ان قرار دارد.
2. سپس از نوار بالا بر روی گزینه View کلیک کنید.
3. گزینه Options را انتخاب کنید تا پنجره Folder Options باز شود.
4. حال گزینه View را انتخاب کنید. و باید با پنجره ای مثل روبه رو مواجه شوید:

[تصویر:  do.php?img=4762]

5. حالا از لیست Advanced settings گزینه Show hidden files, folders, and drives را تیک بزنید و تیک گزینه Hide protected operating system files (Recommended) را بردارید.
  • در هشداری که داده میشود Yes را انتخاب کنید.
[تصویر:  do.php?img=4764]

حالا تو فولدری که بودید میتوانید عکس های کاور را با نام هایی به عنوان مثال با نام (Folder.jpg, AlbumArtSmall.jpg, AlbumArt_{XXXXXXXX-XXXX-XXXX-XXXX-XXXXXXXXXXXX}_Large.jpg and AlbumArt_{XXXXXXXX-XXXX-XXXX-XXXX-XXXXXXXXXXXX}_Small.jpg) و یا تعداد بسیار زیادی از نام های دیگر که می توانند اسم یک عکس باشند. برای مثال به عکس زیر نگاه کنید:

[تصویر:  do.php?img=4763]

حال برای تغییر عکس سراغ برنامه Windows Media Player میرویم:

1.حال برنامه Windows Media Player را باز کنید.
2. از قسمت سمت چپ و از library به گزینه Music بروید و آهنگی که میخواهید عکس آن را عوض کنید را انتخاب کنید.
3. حالا عکسی را که میخواهید بر روی آهنگ قرار دهید را بکشید و بر روی قسمت مخصوص کاور album art در برنامه که در عکس زیر هم مشخص شده قرار دهید. عکسی که میخواهید قرار دهید با نام Folder.jpg یا هر نام دیگری با پسوند .JPG باید باشد.

[تصویر:  do.php?img=4765]

حالا عکس مورد نظر شما بر روی موسیقی دلخواهتان قرار گرفته است و دفعه بعد که موسیقی خود را بر روی گوشی ویندوزفون یا کامپیوتر خود اجرا کنید از عکس مورد علاقه تان لذت میبرید، حتی اگر آپدیت GDR1 ویندوزفون 8.1  را دریافت کردید و یا از نسخه های بالاتر ویندوز در گوشی یا موبایل استفاده می کنید، بر روی کاشی زنده Live Tile موسیقی با کاورتون بر روی صفحه اصلی گوشی  و کامپیوتر خود را بسیار زیباتر کنید.

امیدوارم این آموزش برای شما مفید واقع شود.

چاپ این مطلب

  بیوگرافی آل‌پاچینو، از دستفروشی تا بازیگری
ارسال کننده: fatima - ۹۷/۱/۱۶، ۰۹:۵۸ عصر - انجمن: بازیگران، خوانندگان و شخصیت ها - بدون پاسخ

از میان صدها چهره برجسته بازیگری در سراسر جهان حضور آل پاچینو در هر اثر می تواند آن را تماشایی جلوه دهد. این نام فراتر از یک علامت تجاری است که برخی ستارگان سینما آن را با خود یدک می کشند. نامی است نشان دهنده کیفیت، علامت بازیگری در اوج که در نقش هایش غرق می شود و آثار متوسط را هم ارتقا می دهد. آلفردو پاچینو در 25 آوریل 1940 در محله فقیرنشین هارلم نیویورک به دنیا آمد، دو ساله بود که والدینش از هم جدا شدند و به اتفاق مادر، مادربزرگ و پدربزرگش به منطقه برانکس نقل مکان کرد.

[تصویر:  do.php?img=4761]

آن قدر عزیز دردانه بود که تا 6 سالگی پا از در خانه بیرون نگذاشته بود، مبادا که چشم بخورد! این یک سنت مذهبی و قدیمیه ایتالیاییست که به فرزندان پسر اهمیت خاصی می دهند و ریشه اش در فرهنگ باستانی رومی لاتین است (هر پسربچه ای بالقوه یک سلحشور و یک رزم آور وطن پرست است که می بایست پس از رسیدن به سن بلوغ وظیفه پاسداری از مرزهای امپراطوری را به عهده بگیرد.).

+پاچینو: راستش، ترجیح می دهم ضبط صوت را هنوز روشن نکنی، تا موقعی که کمی گرم شوم.
-لارنس گروبل: براندو هم در ابتدای کار، همین بی میلی را داشت و می خواست حرف بزند اما ضبط صورت روشن نباشند.
+پاچینو: این کار مرا یاد خودم می اندازد.
-لارنس گروبل: بهتر است دستگاه را روشن کنیم و همه چیز را فراموش کنیم.
+[b]پاچینو: [/b]هر چی تو بگویی. نمی خواهم بگویم چطور کارت را انجام بدهی. برای من خیلی تازگی دارد.
-لارنس گروبل: آیا احساس می کنی که این گفت و گو نوعی افشاگری است؟
+پاچینو: دقیقا. کار ساده ای نیست. منظورم مصاحبه است. در این مصاحبه نیرویی هست که من در کتاب های شرح حال ندیده ام- نیرویی واقعی. درست مثل کاری که با مارلون براندو کردی. می توان آن را جدی گرفت. نمی دانم آیا می توانم یکی از آنها باشم برای این که در زندگی ام به چیزهای کافی دست نیافته ام.

بعد از یک عمر دوری گزیدن از مطبوعات، چه چیز باعث شد بالاخره تصمیم به مصاحبه بگیری؟
یک جورهایی از نه گفتن خسته شده بودم زیرا باعث سوءبرداشت می شود. دلیل این که قبلا حرف نزده ام این بود که اصلا گمان نمی کردم بتوانم این کار را انجام دهم اما بعد از مدتی این احساس در انسان به وجود می آید که چرا نباید مصاحبه کرد. از این که بیش از حد مراقب بام و بیش از حد جوانب نگری کنم، خسته شده ام. راستش ببین یک کلمه بله، چه ارمغانی برایم داشته است. به نمایش ریچارد سوم و فیلم «پرسه» بله گفتم. تعجبی ندارد که این همه سال نه می گفتم! (می خندد)

می خواهی نظرت را عوض کنی؟
نه، بگذار مدتی بله بگویم. وقتش شده.

دوست داری در این گفت و گو درونیات خودت را افشا کنی؟
به همان اندازه که می خواهم در یک نقش خوب بازی کنم، می خواهم در مصاحبه نیز جلب توجه کنم.

خوب است. امیدوارم تا مدتی که کارمان تمام شود بخشی از جوانب خصوصی و عمومی را که باعث می شود تو همان شوی که هستی کشف کنیم.
اما مگر کاری که می کنم همان نیست که هستم؟ منظورم این است که کارم خیلی فراگیر است؛ این که من که هستم؛ کارم نیز هست.

به آن هم می رسیم. اما ابتدا کنجکاوم بدانم چرا اسم «کاندیس برگن» را روی در آپارتمان خود و اسم دیگری را روی کتابچه راهنمای طبقه پایین نوشته ای؟
دلایلش بدیهی است- برای جلوگیری از ایجاد مزاحمت. آن خانم زمانی در این آپارتمان زندگی می کرد اما ننوشته کاندیس برگن، نوشته سی برگن. در کتابچه راهنمای طبقات، مدتی از اسم گلدمن استفاده کردم اما بعد، یک نفر به اسم گلدمن آمد و گفت دیگر از اسم من استفاده نکن!

چند نفر در این ساختمان می دانند اینجا زندگی می کنی؟
همه افراد ساختمان می دانند و خیلی مراقب هستند.

از ظاهر اشیای موجود در آپارتمان به نظر می رسد منزلت اجتماعی که به خاطر ستاره بودن داری در ذهنت رسوخ کرده باشد.
شیوه زندگی من خیلی تغییر می کند. پنج سال اینجا هستم اما مثل این است که موقتا اینجا باشم. سر راه خودت به بمبئی اینجا توقف می کنی. شب را سر می کنی و بعد به راهت ادامه می دهی. این از همان مکان هایی است که دارم. همیشه به این شکل بوده است. در مکان هایی که گمان می کنم بهتر است در آنها زندگی کنم به اطراف نگاه می کنم بعد، بر می گردم و کاناپه یا پیانو را جا به جا می کنم و راضی می شوم.

کودکی آل پاچینو در کنار پدر و مادرش

اجازه بده برگردیم به عقب و برویم سراغ زادگاهت.
من اهل برانکس جنوبی هستم. در محله ای واقعا مختلط بزرگ شدم، زندگی بسیار پرهیاهو بود. تنش هایی که معمولا در موقعیت درآمدی افراد به وجود می آید وجود داشت. من که تک فرزند بودم در رقابت، مشکل داشتم. به من اجازه نمی دادند بیرون بروم تا این که در شش سالگی به مدرسه رفتم و همان موقع بود که شروع کردم به معاشرت با دیگر بچه ها. خیلی خجالتی بودم. رفتن به مدرسه در آن سن و سال و هر روز، داشتن این احساس که ممکن است کتک بخوری چندان خوشایند نبود. گمان کنم بچه های زیادی دچار این تنش هستند. نمی دانستم چطور از خودم مراقبت کنم زیرا هیچ وقت یاد نگرفته بودم. برادر یا خواهری نداشتم؛ بنابراین وقتی اولین بار به مدسه رفتم برایم آسان نبود.
یاد گرفتم کشتی بگیرم. در سال های جوانی دعوای تدافعی را یاد گرفتم زیرا وقتی کسی مرا می زد بالا می آوردم و نقش زمین می شدم. آدم مجبور بود یاد بگیرد از خودش چطور مراقبت کند. زمانی را به یاد می آوردم که داشتم به خانه بر می گشتم که کسی به مادرم ناسزا گفت. گفتم: «به مادرم فحش نده» یک دفعه دیدم در حال زد و خورد هستیم. اوضاع همین طور بود: تو را به مبارزه می خواندند. به یاد دارم به کسی گفتم: «می توانی پنج بار به بازوی راستم مشت بکوبی و من یک بار مشت می زنم.» بنابراین اول او شروع کرد تا برسم به منزل گریه نکردم.

پدربزرگ و مادربزرگت تو را بزرگ کردند چون پدرت وقتی بچه بودی، خانواده را ترک کرد.
وقتی مجبور بودم بروم طبقه بالا مادرم حکومت نظامی برقرار می کرد. به این کار نیاز داشتم؛ این کار نوعی حس درست و غلط بودن را در من ایجاد می کرد، حس امنیت. او در همان سال های کودکی مرا به سینما می برد. این طور شد که شروع به بازیگری کردم. پدربزرگم مرا تربیت کرد. هیچ وقت دستش را به رویم بلند نکرد. خیلی حرف نمی زد. درونیات خودش را بروز نمی داد. احساسات خود را به صورت محبت آشکار نمی کرد. اما حضور داشت. گاهی اوقات بوسیدن او خیلی لذت بخش بود.
گمان می کنم می دانست که من بازیگر هستم زیرا عاشق این بودم که برایم داستان هایی درباره زندگی در هارلم شرقی نیویورک در اوایل دهه 1900 تعریف کند. بیش از هر کس دیگری او را بیرون می کشیدم. تصور نمی کنم کس دیگری علاقه مند بود. او ساعت ها روی پشت بام، پنبه رشته می کرد. شب ها آن بالا می ماندم و او برایم حرف می زد. تقریبا شبیه نوه و پدربزرگ روی یک قایق ماهیگیری بود ولی ما در برانکس جنوبی، روی بام بودیم.

در فیلم «و عدالت برای همه» صحنه ای تاثیرگذار وجود دارد که در آن به دیدن پدربزرگت می روی (با بازی لی استراسبرگ) و به او می گویی «تو از من مراقبت کردی، مرا دوست داشتی، اما پسرت یک آشغال بود.» آیا این دیالوگ نزدیک به گذشته ات بود؟
فیلمنامه این طور بود. نه، وقتی آن کارکتر را بازی می کردم این احساس را نداشتم. آدم هایی هستند که حس واقع بینی در آنها خیلی قوی است و حسی از صداقت دارند. لی استراسبرگ چنین انسانی بود. پدربزرگم آن طور بود، اینها از آن دسته آدم هایی هستند که با من رابطه صمیمی دارند.

بالاخره آن جمله چی شد؟ پدرت در زندگی واقعی یک آشغال بود؟
نه، نه. رابطه من با پدرم صمیمی نبود اما در سرتاسر زندگی ام به من سر می زد. می آمد و مرا می دید. وقتی جوان تر بودم مدتی نزد او ماندم، گاهی اوقات چهار پنج سال می گذشت تا او را ببینم اما همیشه سعی داشت با من ارتباط داشته باشد. (دستش را روی جعبه خالی تمشک گذاشت)، انگار همه تمشک های جعبه را خوردم.

دوران مدرسه چطور گذشت؟ آیا به کلاس مخصوص بچه هایی که از نظر عاطفی مشکل دارند نرفتی؟
بله؛ دو روز.

دلیلش چی بود؟
شلوغ کاری، عینک خانم معلمم را روی صندلی گذاشتم. وقتی نشست، عینک خرد شد. در کتابخانه و در انتهای کلاس نشسته بودم و داشتم کتاب ها را هل می دادم تا آن که تکیه گاه کتاب ها افتاد و صدا کرد. یک روز بیش از حد این کار را تکرار کردم و آنها مرا بیرون انداختند. آنها مرا در جایی که خودشان کلاس هیچ می نامیدند گذاشتند، اما مدت زیادی نماندم.

تصور می کردی، بزرگ شوی چه شغلی خواهی شد؟
طبیعتا می خواستم بازیکن بیسبال شوم اما چندان ماهر نبودم، نمی دانستم قرار است با زندگی ام چه کار کنم. فقط نوعی انرژی داشتم. بچه ای نسبتا شاد بودم هر چند که در مدرسه، مشکلاتی داشتم. در کلاس هشتم، معلم نمایش به مادرم نامه ای نوشت و گفت بهتر است مرا تشویق کند، عادت داشتم نمایش «درباره دریانورد پیر حرف بزن» را از حفظ بخوانم. کتاب مقدس را نیز در سالن قرائت می کردم. اولین بار بود که اسم مارلون براندو- این پسره مثل مارلون براندو را می شنیدم. در یک نمایش بودم که گفتند «هی. مارلون براندو- این پسره مثل مارلون براندو باز می کنه...» عجیب نبود. تقریبا دوازده سال داشتم. به گمانم دلیلش این بود که تصور می کردند روی صحنه از حال خواهم رفت و در حقیقت هر بار که این نمایش را بازی می کردیم حالم بد می شد. راستش، بازیگری که دوست داشتم داشتم جیمز دین بود.
مادرم عاشقش بود، من هم دوستش داشتم. همان حس اقامت موقت را داشتم. فیلم «عصیان بی دلیل» تاثیر شگرفی بر من داشت. آن کت قرمز را به یاد می آوری؟ همه یکی به تن داشتند. من عاشق آن جمله بودم که می گفت: «زندگی می تونه قشنگ باشه.» تنها ارتباطم با دنیا در دوران کودکی فیلم های سینمایی بودند. مادرم شاغل بود و وقتی به خانه می آمد من را به سینما می برد. به اندازه ای شیفته فیلم ها می شدم که وقتی به خانه بر می گشتیم دوباره فیلم را بازی می کردم. توانایی تقلید کردن داشتم و فیلم ها را تقلید می کردم. البته سماجت در انجام یک کار هم مهمه. یک ضرب المثل هست که میگه اگر یه احمق به حماقتش پافشاری کنه یه روزی عاقل میشه. من هنوز عاقل نشدم اما همچنان برای رسیدن به خواسته هام پافشاری می کنم.

مادر آل پاچینو

مادرت وقتی 43 سال داشت فوت کرد، آن موقع چند سال داشتی؟
22 سال داشتم. مرگ مادرم برای کل خانواده ضربه روحی داشت. خونش دچار مشکل خاصی شده بود. با نوعی کم خونی در بیمارستان بستری شد و در آن مدت خیلی درد کشید. غیرمنتظره بود. پدربزرگم یک سال بعد مرد. گمان می کنم دلیلش مرگ مادرم بود. او مردی قوی بود. هیچ وقت در عمرش یک روز هم بیمار نشده بود. اینها ساده نیست که بشود درباره اش حرف زد.

بعد از فوت آنها به پدرت نزدیک تر شدی؟
نه، تا چند سال بعد با پدرم حرف نزدم. می دانی براندو در مصاحبه ای که با تو داشت درباره احساس گناه حرف خوبی زد. گفت: احساس گناه، احساسی بی فایده است. بی فایده، همین است. وقتی بالاخره با آن کنار می آیی کمی آسان تر می شود. گمان می کنم من هم شروع کردم. چون خیلی طول کشید که متوجه شوم دچارش شده ام. (بعد از وقفه ای طولانی)

به چی فکر می کنی؟
داشتم به احساس گناه و بخشیده شدن فکر می کردم. بخشیدن؛ خود ما دیگران را می بخشیم؟

تو مجبور بودی در سال های نخستین عمرت با مرگ زندگی کنی، از مرگ نمی ترسی؟
آگاهانه نه، با فکر کردن به آن زندگی نمی کنم. اگر بمیرم می توانی روی سنگ بنویسی: «تازه داشت بعضی از مشکلات خود را حل می کرد. طی ده تا پانزده سال می توانست سعادتمند باشد. خیلی پیشرفت کرده بود!»

شغل های متعددی را تجربه کردی؟
پستچی بودم، دربان، دستفروش کفش، در یک انبار میوه کار می کردم، داروخانه، سوپرمارکت و زمانی اسباب کشی می کردم- سخت ترین کاری که تاکنون انجام دادم. وقتی اسباب کسی را جا به جا می کنی اولین چیزی که نگاه می کنی کتاب های اوست. بعضی ها کتاب دارند. هزاران کتاب. آنها کتاب را در جعبه می گذارند. خیلی فریبنده است؛ پنج هزار جلد کتاب در جعبه می چینند. کنترل چی نیز بودم.
مردم از من می پرسیدند: نمایش کی شروع می شود؟ آیا آخرین نمایش است؟ آنها هر جور سوالی می پرسیدند. فیلمش خوب است؟ در نهایت به این نتیجه رسیدم که این مردم هر چیزی که من بگویم می پذیرند. با کنترل چی دیگری شرط بستم که می توانم آنها را در یک صف تا آن سوی خیابان نگه دارم. بعد به مردم گفتم به علت ازدحام جمعیت، تا آن سوی خیابان، تا جلوی بلومینگدیل، صف تشکیل دهند.

هیچ کس اعتراضی نکرد؟
نه راحت صف بستند.

کدام شغل را طولانی تر از بقیه حفظ کردی؟
طولانی ترین کار در مجله «کامنتری» بود. دو سال کار دفتری می کردم. چیزهایی را تحویل می دادم. از کار کردن در آنجا لذت می بردم.

آن موقع هم مشغول بازیگری بودی؟
به مدرسه بازیگری می رفتم. استودیو هربرت برگهوف. آن موقع بود که با چارلی لافتون آشنا شدم. تقریبا هیجده سال داشتم و او تقریبا 29 ساله بود. در کلاس بازیگری تدریس می کرد. در او چیز خاصی وجود دارد. احساس می کردم به او وصل هستم. چارلی مرا با دنیای دیگری آشنا کرد، با ابعاد خاصی از زندگی که تا آن موقع نمی شناختم. مرا به نویسندگان و به کسانی معرفی کرد که دستی در امور بازیگری داشتند.
هنوز زمانی را که پانزده دلار داشتم و جلوی ویترین مغازه ای خوابیدم به یاد دارم. شب قبل پول هایم را دزدیده بودند. می دانستم چارلی با خانواده اش به سواحل فار راکاوی رفته. می بایست دو تا کرایه پانزده سنتی می دادی تا به آنجا برسی و من برای پیدا کردن سی سنت مجبور بودم به کسی که با من در شرکت اسباب کشی منزل کار می کرد قول باطری های خالی را بدهم.

تو کلی داستان راجع به ماشین داری. یادت هست وقتی داشتی به سندنز لندینگ بر می گشتی و ماشینت توی برف و بوران خراب شد؟ مجبور شدی در خانه یک غریبه بنشینی و تلویزیون تماشا کنی تا یکی بیاید تو را ببرد.
آره. شانس داشتم که مرا راه دادند. خانم خانه 6 بچه داشت. کنار من نشست و گفت: «کی باور می کند من در نشیمن خانه خودم کنار تو نشسته باشم و گری کوپر را در فیلم سرچشمه دیده باشم.

هیچ وقت برگشتی تا از آنها تشکر کنی؟
روز بعد یک سبد گل و میوه برایشان فرستادم.

آل پاچینو در نقش سرپیکو
برای آماده شدن در نقش «سرپیکو» مدتی را با فرانک سرپیکو واقعی گذراندی؟
بله، بیشتر سعی کردم وقتم را با فرانک بگذرانم. یک بار در ویلای اجاره ای من در مانتاک بودیم. با خودم گفتم خوب بگذار من هم مثل بقیه یک سوال احمقانه بپرسم که این بود: چرا، فرانک؟ چرا این کار را انجام داد؟ گفت: خوب، آل، نمی دانم. شاید باید بگویم چون اگر این کار را انجام نمی دادم وقتی به یک قطعه موسیقی گوش می دادم، نمی دانستم کی هستم!

کدام بازیگرها را تحسین می کنی؟
در بین بازیگران بعد از براندو، من به آنها بازیگران بعد از براندو می گویم. خیلی از بازیگرها، بازیگرهای خوبی هستند... نمی دانم. جرج سی. اسکات.

و دیگر؟
گری کوپریک پدیده بود. در بالا بردن یک نقش و اعتباری بخشیدن به آن توانمند بود. چارلز لاتن بازیگر مورد علاقه من بود. جک نیکلسن هم جایگاه خاصی دارد. رابرت میچم عالی است. لی ماروین هم همین طور و پل نیومن. از وارن بیتی هم خوشم می آید، بیشتر یک برنامه ریز است، تهیه کننده، راهنما، کارگردان، نویسنده، خیلی آدم سینمایی است. برای فرانک سیناترا احترام زیادی قائلم. جولی کریستی، دایان کیتون و مریل استریپ هم بی نظیرند. این ها بازیگران بزرگی هستند.

کدام کارگردان ها را تحسین می کنی و دوست داری روزی با آنها کار کنی؟
جان هیوستن و رابرت آلتمن. آلتمن را خیلی دوست دارم. با نحوه کارش آشنا نیستم. فقط می دانم آدمی است که دیدگاه خاص خود را دارد. وقتی فیلمی می سازد حس می کنی چیزی در جریان است. مک کیب و خانم میلر فوق العاده اند. شخص دیگری که دوست دارم سام پکین پا است. نمی دانم چه اتفاقی برایش افتاد، اما دلم می خواهد با او کار کنم.

کارکردن با فرانسیس فورد کاپولا چطور بود؟
انسان بزرگی است. برای همین است که چنین کارهایی انجام می دهد. چون واقعا گوش شنوا دارد. یکی از هوشمندترین آدم هایی است که تا به حال دیده ام.

قسمت سوم پدرخوانده

در قسمت سوم پدرخوانده اگر می توانستی تغییری بدهی چه می کردی؟
اول از همه آن مدل مو را عوض می کردم. آن مدل مو را دوست نداشتم، اما نظر کارگردان بود. تحملش رو نداشتم. مقاومت کردم. خلاف شخصیت مایکل بود و بدتر از همه خلاف دید من از او...

با بازی در نقش «تونی مونتانا» به چه شناختی از خودت رسیدی؟
در دوره ای که نقش تونی مونتانا را بازی می کردم یک روز سگی به من حمله کرد و من ضربه ای به پوزه اش زدم. باورم نمی شد چنین کاری کرده باشم. من عاشق سگ ها هستم، اما او به من پریده بود. طبیعتا باید فرار می کردم، اما نترس شده بودم و همین نترس بودن آن شخصیت را دوست داشتم. یکی از عالی ترین جنبه های بازیگری همین است که ناگهان به کسی که یک اره برقی جلو صورتت گرفته بگویی آن را [...] کمتر کسی پیدا می شود که وقتی بخواهند سرش را ببرند بگوید برو گورت را گم کن. لهجه هم قسمتی از کار بود. مثل عبور از سنگ های وسط رودخانه یا تخته پرش است؛ به حالت دهانم توجه کن، با حالت دهان خودم خیلی فرق دارد. آن تغییر حاصل تمرین مداوم و استفاده از آن لهجه بود.
بنابراین مجبور نبودند مرا گریم کنند؛ دهان همانی بود که باید باشد. فقط با آن طرز صحبت کردن ذهن و بدنم به نقطه خاصی رسید و من توانستم به نقش برسم. این واقعیت را دوست دارم که به نظر من، تونی مونتانا شخصیتی دوبعدی بود. نمی خواستم از او شخصیتی 3 بعدی بسازم. هرچه را که می بینی به همان می رسی. در مورد او این حالت را دوست دارم- این واقعیت را که زیاد اهل اندیشه نبود- برای همین وقتی دوستش را کشت آن طور آشفته شد. نتوانست تحمل کند، پس در همان حالت باقی ماند و به همین دلیل به کوکائین پناه برد.

براندو را با جمیز دین در آن دوره چطور مقایسه می کنی؟
جیمز دین غزل بازیگری بود. مارلون سیاره ای است از آن خود، موفقیت روی او اثر خوبی نداشت، همیشه احساس کرده ام مارلون که واقعا نابغه بود، بعدها از این که بازیگر است ناراحت بود.

نسل قبل از تو سه بازیگر اصیل را تربیت کرده که بقیه از آنها تقلید می کنند: مارلون براندو، مونتگمری کلیفت و جیمز دین. سه بازیگر نسل بعد کدام ها هستند؟
شان پن، جانی دپ و راسل کرو. باید با هم در برادران کارامازوف بازی کنند.

نقش هایی که آل پاچینو با آنها سینما را به چالش کشید

وقتی بدانیم پاچینو بازیگری را زیر نظر استاد بزرگ بازیگری «لی استراسبرگ» فرا گرفته است، دیگر از هشت باز نامزد شدن برای جایزه اسکار تعجب نمی کنیم؛ البته وی در اوج ناباوری تنها یک بار این جایزه را به خانه برده است. پاچینو که پرده سینما را مانند کوسه فیلم «آواره ها» به دندان می کشد، یکی از تاثیرگذارترین بازیگران در 50 سال اخیر محسوب می شود که شاید به یاد ماندنی ترین تک گویی تاریخ سینما را هم به زبان آورده باشد. یکی از ویژگی های پاچینو که اهمیت او در عالم بازیگری را مضاعف می کند، اشتیاقش به ایفای نقش های فرعی و ایمان به کار گروهی است.

«مایکل کورلئونه» در «پدرخوانده» یک و دو
بی تردید وقتی قرار باشد از بهترین فیلم های اصیل و دنباله دار نام ببریم اولین گزینه هایی که به ذهنمان می رسند قسمت اول و دوم از سه گانه «پدرخوانده» هستند که اعتبار خود را از بازی بی عیب و نقص پاچینو در نقش مایکل کورلئونه و سرکرده گروه گنگستری می گیرند. سیر تکامل مایکل کورلئونه در این دو فیلم بی نظیر و بی همتاست که با زدودن لایه معصومیت مایکل آغاز می شود و به بی رحمی و فوران نیروی جوانی منتهی می شود. بسیاری از منتقدان، مایکل کورلئونه را بهترین نمونه «شخصیت» در تمام تاریخ سینما می دانند که البته به سختی می توان در رد این ادعا قد علم کرد. در این فیلم ها شاهد اجراهای درخشان دیگری از جانب مارلون براندو، رابرت دنیرو و دیگران هستیم اما پاچینو قلب تپنده سه گانه «پدرخوانده» است.

«سرهنگ دوم فرانک اسلید» در فیلم «بوی خوش زن»
اگر کسی به دنبال یک بازی شخصیت محور درخشان باشد، باید به سراغ نقش پاچینو در این فیلم در قالب یک نظامی افسرده و نابینا برود. این فیلم که اولین اسکار پاچینو را برایش به ارمغان آورد، از بخش لطیف شخصیت وی به عنوان یک بازیگر پرده بر می دارد.

«فرانک سرپیکو»ی «سرپیکو»
فیلم های جنایی معدودی می توانند در برابر «سرپیکو» حرفی برای گفتن داشته باشند. پاچینو در این فیلم به راحتی آب خوردن پلیسی را که گرفتار فساد ریشه دار شده است به تصویر می کشد. نقش وی در «سرپیکو» کتاب درسی است برای این که حواستان باشد آرزوی چه چیزی را در سر دارید؛ به علاوه وی در این فیلم به خوبی بی تفاوتی نظام قانونی به مسائل جامعه را نشان می دهد که در نهایت همین نظام به وی پشت می کند. بعد از تماشای «سرپیکو»، با خودتان می گویید نویسندگان «رفتگان» باید از روی این فیلم مشق می نوشتند.

«سانی و رتزیک» در «بعد از ظهر سگی»
گاهی اوقات مجبورید برای این که خرج عمل دوستتان را دربیاورید، به یک بانک دستبرد بزنید. کار خوبی نیست، اما وقتی پاچینو نقش دزد را بازی می کند، دیگر نمی توانید با موقعیتی که وی در آن گرفتار شده است همزادپنداری نکنید. پاچینو در عین این که از عقاید یک کهنه سرباز جنگ ویتنام درباره حقوق دیگران دفاع می کند، خصوصیات آدم معمولی آن دوره زمانی را هم بازتاب می دهد.

«تونی مونتانا» در فیلم «صورت زخمی»
پاچینو در این فیلم حکایت تمام عیار یک گنگستر را به نمایش می گذارد. «صورت زخمی» فیلمی است که احتمالا در آرشیو دی وی دی های هر سینمادوستی پیدا می شود. پاچینو در فیلمی که همواره به دلیل خشونت گرافیکی اش تقبیح شده است. از افت و خیزهای احساسی شخصیت خود غافل نمی شود. مونتانا در این فیلم یک مهاجر کوبایی است که گرفتار یک تراژدی یونانی امروزی می شود و پاچینو به قدری این شخصیت را باورپذیر بازی می کند که در پایان فیلم وقتی در مقابل آن مجسمه ای که عبارت «دنیا متعلق به من است» روی آن نقش بسته است، جان می دهد. از صمیم قلب باور می کند تا قبل از مرگ مونتانا جهان واقعا متعلق به او بوده است (عبارتی که با حروف نئونی روی مجسمه طلایی رنگ سکانس پایانی نقش بسته چنین جمله ای است: «دنیا متعلق به تو است»).

چاپ این مطلب