شما عضو این انجمن نبوده یا وارد نشده اید. لطفا برای مشاهده کامل انجمن و استفاده از آن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 3,542
» آخرین عضو: komeyzi
» موضوعات انجمن: 10,390
» ارسال‌های انجمن: 14,565

آمار کامل

کاربران آنلاین
در حال حاضر 251 کاربر آنلاین وجود دارد.
» 0 عضو | 251 مهمان
، ،

آخرین موضوع‌ها
سفر به ماسال؛ اقامت در وی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 67
بهترین ویلاهای بابلسر برا...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۱ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 62
سوئیت یا ویلا؟ بهترین گزی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۰ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 53
آینده‌ای بدون صف؛ وقتی فن...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: marjan1999
۰۴/۸/۲۱، ۰۱:۲۸ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 58
نقش دستگیره هوشمند در امن...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: marjan1999
۰۴/۸/۲۰، ۰۴:۵۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 58
آموزش طرز تهیه کیک مرغ با...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: navidradi
۰۴/۸/۱۹، ۰۶:۱۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 61
ویلا بابلسر؛ ترکیب دریا، ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۲۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 85
ویلا؛ انتخابی برای سبک زن...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۲۱ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 72
اجاره ویلا در رشت؛ تجربه ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۱۶ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 70
هوشمند سازی ساختمان در ته...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: navidradi
۰۴/۸/۱۴، ۱۰:۳۷ صبح
» پاسخ: 1
» بازدید: 967
زندگی محلی را با بوم‌گردی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۹، ۰۸:۵۶ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 83
یک آخر هفته رویایی در ویل...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۹، ۰۸:۵۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 79
کلبه چوبی؛ قصه‌ی آرامش در...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۹، ۰۸:۵۱ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 79
تفریح، آرامش و لوکس بودن ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲، ۱۰:۳۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 81
ویلا در شمال | سفری به سر...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲، ۱۰:۰۹ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 78

 
  چگونه تبلیغات، واقعیتها را از ما دور می کند
ارسال کننده: mesterweb - ۹۵/۸/۲۷، ۰۶:۵۱ عصر - انجمن: گفتگوی آزاد - پاسخ (1)

پولتان را به ما بدهید و با هم بجنگید - چگونه تبلیغات، واقعیات تکنولوژی را از ما دور می کند!

[تصویر:  do.php?img=2459]

تا به حال از خود پرسیده‌اید چرا به یک برند تعصب خاصی دارید؟
شاید از آن دسته آدم‌ها نباشید که طرفدار برند خاصی باشد یا تعصب خاصی رو یک برند داشته باشد اما مطمئنا یک بار هم که شده به یک جدال برندی برخورده‌اید. هنگامی که دو نفر با انرژی و عصبانیت تمام از برند خود دفاع می‌کنند و برند دیگری را کامل تخریب می‌کنند.

این افراد یا به اصطلاح «فن‌بوی‌ها» همیشه در تمام تاریخ وجود داشته‌اند. در زمینه تکنولوژی از اولین نسخه‌های ویندوز و مک‌او‌اس گرفته تا سال‌های نوکیا و سونی‌اریکسون و بعد‌ها جدال اپل و سامسونگ، این افراد همیشه در صحنه حاضر بوده‌اند.
اما این همه جدال از کجا نشات گرفته است؟ از چه زمان ما شاهد ظهور چنین جدالی بودیم؟ در این مقاله قصد داریم تا ابتدا به ماهیت آغاز این جدال‌ها بپردازیم و در طول تاریخ بررسی کنیم که چه جدال‌هایی همیشه داغ‌تر از بقیه بوده است. پس با ما همراه باشید.

دهه 50 و 60 آمریکا، تب و تاب تبلیغات
سرآغاز تبلیغات نوین را می‌توان به این دو دهه تبلیغات آمریکا نسبت داد. قرن پیش پر بود از خلاقیت‌ها و اختراعات تازه و هر روز این محصولات وارد بازار‌ها و خانه‌های مردم می‌شدند. در ابتدا تبلیغ خود محصولات و معرفی قابلیت‌های کلیدی محصولات امری کافی بود و لازم به جذب مشتری از راه‌های مختلف نبود. به عنوان مثال ما یک جارو داریم که همه‌کاره است، خب مردم جاروی همه‌کاره نداشته‌اند پس سریع به فکر خرید خواهند افتاد. ما یک تلویزیون اختراع کرده‌ایم، خب چیز جذابی است همین فردا تلویزیون خواهم خرید. همه چیز ساده و ابتدایی بود، برند‌ها وجود نداشتند و فقط محصولات اهمیت داشتند، یک شرکت یک محصول خلق می‌کرد و خود محصول مهم‌تر از خود شرکت بود. حتی همچنان ردپای این اتفاق را در بعضی محصولات می‌توان مشاهده کرد، به عنوان مثال پودر لباسشویی به نام تاید مشهور شد در صورتی که نام یک برند بود، یا حتی بین پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان همچنان می‌توان شنید که به جای نوشابه از کانادا استفاده می‌کنند!

[تصویر:  do.php?img=2460]

ته کشیدن اختراعات، تکراری شدن محصولات
اما تا کی می‌توان هر روز شاهد یک محصول کارآمد تازه بود؟ بعد از مدتی تمامی لزومات زندگی فراهم می‌شود و دیگر نیازی به چیزی نیست. شما چند جارو خریداری می‌کنید یا چند گاز و یخچال خریداری می‌کنید؟ پس از این اتفاق شرکت‌ها چاره‌ای نداشتند جز این‌که محصولات یک‌دیگر را بسازند و با هم به رقابت بپردازند، اینجا سرآغاز برند است، جایی که خود محصول کنار گذاشته می‌شود و اهمیت شرکت سازنده بالاتر می‌رود.
دیوید اگیلوی در همان دوران به اسطوره تبلیغات تبدیل شد. اگر سریال Mad Men را تماشا کرده باشید نسبتا زندگی دیوید اگیلوی را نمایش می‌دهد و تاثیری که این فرد روی صنعت برندینگ داشت. اگیلوی شرکتی را خلق کرد که پروژه‌های این شرکت اولین جدال‌های تبلیغاتی را رقم زد. این‌که شرکت ما بهتر از شرکت فلانی است، این‌که ما محصولاتی بهتر از دیگر شرکت‌ها را در اختیار داریم. این دوران زمانی است که برند معنی پیدا می‌کند و تعریف تازه‌ای به خود می‌بیند، تا قبل از این برند مفهومی نداشت و هیچکس به دنبال خرید یک برند نبود.

شرکت‌ها پروژه و محصولات خود را به این شرکت می‌دادند و این شرکت برای معرفی این محصولات و دریافت سهم بیشتر بازار روی این نکته کلیدی تمرکز کرد. که محصول ما بهتر از فلانی است. یک شعار خاص برای محصول خود در نظر بگیریم و یک حس ارزشمندی خاصی را به آن تزریق کنیم. به مصرف‌کنندگان این را القا کنیم که محصولی که خریداری می‌کنید بهترین در بازار است و هنگامی که این را استفاده می‌کنید از اهمیت بالاتری برخوردار خواهید بود. ما نیازهای شما را درک می‌کنیم و به آن‌ها احترام می‌گذاریم. ما تیمی داریم که تماما خواسته‌های شما را برآورده خواهد کرد. به طور خلاصه از یک محصول عادی مثلا یک قوطی نوشابه، یک قوطی نوشابه همه کاره تحویل مردم داده شد، قوطی که نه تنها درونش نوشابه‌ای لذیذ دارد بلکه خرید این قوطی خود تجربه‌ای لذت‌بخش خواهد بود. این شرکت تلاش کرد تا یک برند را در مقابل یک برند دیگر قرار دهد. اگر کوکاکولا نوشابه تولید‌ می‌کند مطمئنا پنج یا ده شرکت دیگر نیز این کار را می‌کنند اما ما به جدال موفق‌ترین آن‌ها یعنی پپسی می‌رویم. ما پپسی را مقابل خود قرار می‌دهیم تا در گام اول دیگر شرکت‌ها حذف شوند و در گام دوم، شرکت ما پیروز میدان شود.

برند چیست؟
نمی‌خواهم سرتان را درد بیاورم اما درک برند از الزامات درک بهتر این مطلب است. برند یک مجموعه است، برند را می‌توان به یک کپسول یا یک جعبه تشبیه کرد که در آن مجموعه‌ای از کیفیت‌های قابل‌اعتماد وجود دارد.
یک برند در وهله اول برای شما اعتماد خلق می‌کند. کاری که اپل توانسته طی سال‌های فعالیتش انجام دهد. برندی مطمئن و باارزش تولید کرده است و اتفاقی که نوت 7 سامسونگ ضربه‌ای بزرگ به برند شرکت سامسونگ زد. امروزه محصولات نسبتا شبیه هم هستند اما در آخر شما به این دقت خواهید کرد که بعد از خرید تا چه مدت مورد پشتیبانی قرار خواهید گرفت، اگر نیاز به پشتیبانی داشته باشید شرکت تا چه حد به شما کمک خواهد کرد، چند درصد بعد از خرید نیاز به پشتیبانی خواهید داشت و آیا محصول مورد نظر توقع شما را برآورده خواهد کرد یا این اتفاق نخواهد افتاد؟

به خانواده ما بپیوندید
این نکته‌ای کلیدی است. امروزه همه چیز شبیه هم شده است. دیگر آن زمان نیست که شما تنها شخص بین فامیل بودید که گوشی تلفن‌همراه در اختیار داشت. حالا در همه دورهمی خانوادگی از پسر پنج‌ساله فامیل تا پیرمرد شصت و سه ساله فامیل همگی یک گوشی در اختیار دارند. پس چه چیزی شما را متمایز می‌کند؟ تنها یک جمله: «ما سامسونگی‌ها، ما اپلی‌ها، ما اندرویدی‌ها، ما ویندوزی‌ها» این تمام چیزی است که باعث می‌شود شما از بغل‌دستی خود متمایز شوید.
پس با این اوصاف شما می‌خواهید که عضو یک خانواده شوید، شما می‌خواهید که زیر سایه یک برند زندگی کنید و زیر سایه آن محصولاتی تازه را تجربه کنید. و هنگامی که شما یک خانواده دارید، سعی می‌کنید از خانواده خود محافظت کنید، اگر کسی خانواده شما را تهدید کند مطمئنا شما نیز او را تهدید خواهید کرد. اگر خانواده‌ای چیزی بهتر از خانواده‌ی شما داشته باشد، در کنار این‌که خانواده شما تلاش می‌کند تا آن چیز را در اختیار بگیرد، شما نیز تلاش می‌کنید تا خانواده دیگری را مسخره کنید، که چیز بی‌ارزشی خریداری کرده است، که آن‌ها نمی‌فهمند چه چیزی خریداری کرده‌اند، که ما نسخه‌ی بهتری از آن محصول را در اختیار داریم. برایتان یادآوری چیزی نیست؟ یادآور این نیست که از گوشی خود مقابل دیگر گوشی‌ها طرفداری کرده‌اید؟ که قابلیت‌های گوشی خود را بالاتر از گوشی دیگری برده‌اید؟ این همان جدال برندی و جدال «فن‌بویی» است.

من ایکس‌باکس دارم، من پلی‌استیشن دارم
ریشه‌ی این جدال‌ها پیش‌تر از این حرف‌هاست. مثلا بیل گیتس و استیو جابز در سال‌های ابتدایی ورود سیستم‌عامل‌های مک و ویندوز مدام با هم رقابت داشتند و گاهی همدیگر را مسخره می‌کردند و یا از محصولات یکدیگر ایراد می‌گرفتند. اما آن زمان بین مصرف‌کنندگان این درگیری وجود نداشت. شرکت‌ها آنقدر علنی محصولات همدیگر را نمی‌کوبیدند و مصرف‌کنندگان در صلح و آرامش بودند.

اما اگر بخواهیم به یکی از اصلی‌ترین جدال‌ها بپردازیم جدال بین دو کنسول بازی موجود بود. این جدال تا به حال نیز ادامه دارد و شرکت‌ها نیز هر روز به آتش این جدال می‌افزایند. هر شرکت وقتی یک کنسول تازه معرفی می‌کند می‌گوید که ما قوی‌ترین هستیم، هر شرکت عناوینی اختصاصی تولید می‌کند که فقط روی یک کنسول قابل دریافت هستند و می‌گوید عناوین ما بهتر هستند. شرکت‌ها می‌گویند مصرف‌کنندگان ما انسان‌هایی به‌روزتر و رده‌بالاتر هستند. ما نیز وارد این نبرد می‌شویم. اگر من یک ایکس‌باکس داشته باشم هر جا پلی‌استیشن ببینم به آن بد و بیراه خواهم گفت. طراحیش را دوست ندارم و به هیچکس توصیه نمی‌کنم. تلاش می‌کنم تا با معرفی محصولم به دیگر دوستان خانواده‌ام را گسترش دهم.

من مک هستم، من پی‌سی هستم!
حوالی سال 2006 بود که شرکت اپل اولین تبلیغ ضد پی‌سی خود را شلیک کرد. یک ویدئو که جاستین لانگ بازیگر آن بود و نقش مک را داشت. در این ویدئو جاستین لانگ و یک بازیگر دیگر که نقش پی‌سی را دارد کنار هم قرار می‌گیرند و به معرفی خود می‌پردازند. هر دو صمیمی و دوستانه با هم صحبت می‌کنند. اما جاستین لانگ می‌گوید من در برخی موارد مثل فیلم، موزیک، محاسبات و… بهتر عمل می‌کنم و ظاهری به روز‌تر و جوان‌تر و پرانرژی‌تر دارد. اما پی‌سی یک مرد چاق است که کمی آرام‌تر است و کمی هم انگار بهره هوشی پایینی دارد!

[تصویر:  do.php?img=2461]

بعد از این تبلیغ مایکروسافت نیز وارد جنگ شد. او کمپینی را به راه‌انداخت که در تمام دنیا سفر کرد و همه‌ی مردم دنیا این جمله را تکرار کردند: «من یک پی‌سی هستم» این کمپین اشاره به این داشت که پی‌سی در سرتاسر جهان موجود است و همه می‌توانند از آن استفاده کنند. بعد از آن مایکروسافت تبلیغی از یک دختر جوان را نشان داد که به دنبال خرید لپ‌تاپ با قیمت کمتر از هزار دلار است. طبیعتا نمی‌توانند محصولی از مک خریداری کند اما به جای آن محصولی قوی‌تر و ویندوزی را خریداری می‌کند. شعار تبلیغاتی مایکروسافت این بود: «زندگی بدون دیوار».

[تصویر:  do.php?img=2462]

این تبلیغات ادامه داشتند تا جایی که اپل در سال‌های اخیر اساسا تلاشی برای ساخت تبلیغات نکرده و مایکروسافت هر چند وقت یک بار شوخی‌ای با اپل می‌کند. از سرفیس و قابلیت کورتانا در مقابل سیری گرفته تا لمسی بودن و داشتن قلم و کیبورد مجزا که از مشخصات کلیدی سرفیس است.

اتفاق بزرگ بعدی اینجاست
این شعار برایتان آشنا است؟ اتفاق بزرگ بعدی یا همان «Next Big Thing» شعاری بود که سامسونگ برای تبلیغات ضداپلی خود برگزید. سامسونگ در تلاش بود تا با بی‌ارزش جلوه دادن آیفون مردم را ترغیب به خرید گلکسی اس کند. دو سری ویدئو متفاوت برای این کمپین ضبط شد. سری اول که صف خرید آیفون را نمایش می‌داد و مردم در ابتدا مشتاق خرید آیفون بودند اما در حین ایستادن در صف یک سری افراد با اس سامسونگ از کنار آن‌ها می‌گذشتند و قابلیت‌های کلیدی گلکسی اس را نشان می‌دادند. سری دوم نیز یک مهمانی فارغ‌التحصیلی بود که همه افراد پیر یک آیفون داشتند و همه جوانان و بچه‌های امروزی سری گلکسی اس سامسونگ را داشتند و قابلیت‌های بیشتری در اختیار داشتند.

[تصویر:  do.php?img=2465]

همچنین کمپین صف خرید سامسونگ نیز کمپینی بسیار جذاب بود. سامسونگ با تمسخر اپل که مردم را داخل صف‌های طولانی برای روزهایی طولانی قرار می‌دهد، صفی دیجیتالی ایجاد کرد که شما می‌توانید وارد این صف شوید و با به اشتراک گذاشتن نسخه جدید گلکسی و قابلیت‌های این گوشی می‌توانید مکان خود در صف را تغییر داده و جلوتر بیایید. از زمان اجرای کمپین تا زمان عرضه محصول گلکسی سامسونگ میلیون‌ها بار در شبکه‌های مختلف به اشتراک گذاشته شد و قابلیت‌های این محصول به شکل خارق‌العاده‌ای دیده شد.

ما هم بازی!
اپل و سامسونگی جدالی تاریخی با هم داشتند. اپل شرکت سامسونگ را متهم کرد که طراحی‌های این شرکت را دزدیده است که گرچه طراحی‌های خود شرکت اپل نیز الهام گرفته از آثار Dieter Rams طراح آلمانی هستند. اپل موفق شد غرامت بزرگی از سامسونگ دریافت کند. اما سامسونگ همچنان به تبلیغات ضد اپلی خود ادامه داد. این میان شرکت‌های مثل نوکیا نیز تلاش کردند تا از این جدال سودی ببرند. به عنوان مثال نوکیا تبلیغی را پخش کرد که در یک مراسم عروسی دو خانواده اپلی و سامسونگی به جان هم میفتند و چند نفر آن گوشه و کنار با گوشی‌های رنگی لومیا از همه چیز فیلم‌برداری می‌کنند. هوآوی اخیرا تبلیغاتی را در پی معرفی ایفون 7 پلاس با دو دوربین پخش کرد که ورود اپل به این صنعت را تبریک می‌گفت. آمازون بر علیه آی‌پد تبلیغی را منتشر کرد که عمر باطری و قیمت آی‌پد را مسخره می‌کرد! اما اپل در تمام این سال‌ها تلاش کرد تا ساکت بماند و جدال را به طرفدارانش سپرد.

[تصویر:  do.php?img=2463]

پولتان را به ما بدهید و با هم بجنگید!
اما در آخر دود تمام این جدال‌ها به چشم که می‌رود؟ از نظر پیشرفت تکنولوژی جدال بین دو شرکت چیزی اساسی است و دو شرکت باید با هم رقابت داشته باشند تا محصولات تازه‌ای را معرفی کنند. این میان هنگامی که اپل شرکتی را متهم به کپی‌کاری می‌کند کاملا این قضیه را نقض می‌کند. این شرکت تلاش می‌کند تا خود قطب تمامی صنعت موبایل‌ها و تبلت‌ها باشد و اگر روزی تلاش او موفقیت آمیز باشد و او تبدیل به یک قطب شود لحظه‌ای دردناک خواهد بود چون قدرت دست این شرکت است و این اپل است که مرزها و محدودیت‌ها را مشخص می‌کند.

هنگامی که جنگ میان دو فن‌بوی بیشتر شود، یک طرفدارای کورکورانه ایجاد می‌شود. یک طرفداری که به ضرر همه مصرف‌کنندگان است. چون فن‌بوی‌ها تلاش می‌کنند تا از برند خود دفاع کنند و بدون توجه به مزایا و معایب محصولاتی که در دست دارند، از شرکت حمایت می‌کنند. مثل طرفداران نوکیا که باعث شدند تا این شرکت کمی بیش از اندازه زنده بماند. یا طرفداران اپل که باعث می‌شوند اکوسیستم این شرکت همچنان بسته بماند. یا حتی اخیرا شنیدیم که برخی طرفداران سامسونگ نوت 7 خود را به شرکت بازنمی‌گردادند. این حرکت چیزی جز ضرر به ارمغان نخواهد آورد، شرکت‌ها موظف هستند که به شما محصولات و کالایی باارزش و کارآمد عرضه کنند و شما وظیفه‌ای مبنی بر حمایت آن شرکت ندارید. اگر ویندوز مناسب شما نیست و این محصول انتظارات را برآورده نمی‌کند از آن دوری کنید، مک خریداری کنید یا حتی لینوکس نصب کنید!

اگر نوت 7 منفجر می‌شود شما وظیفه‌ای مبنی بر حمایت از سامسونگ ندارید، بروید پیکسل بخرید! هنگامی که حجم عظیمی از کاربران کورکورانه به دنبال یک برند حرکت می‌کنند، برند آسایش و آرامش خواهد داشت و تلاشی برای شکستن مرزها نخواهد کرد و به همان چیز قدیمی بسنده خواهد کرد. پس طرفدارای کورکورانه خود را کنار بگذارید، تمام چیزی که باعث شده تکنولوژی تا به امروز این مقدار پیشرفت کند رقابت شرکت‌ها بوده است. شرکت‌های برای دستیابی به کاربران معمولی از هیچ چیز دریغ نمی‌کنند اما در آخر کاربران وفادار برای آن‌ها مفهومی ندارد.

اپل چگونه می‌فهمد که شما به این شرکت وفادار هستید؟ آیا امتیاز خاصی هنگام خرید آیفون خواهید داشت؟ آیا اپل تخفیفی بیست درصدی به شما می‌دهد؟ اگر در صف خرید آیفون باشید چون وفادارتر هستید جلوتر خواهید رفت؟ نه شما هم مانند میلیون‌ها خریدار دیگر هستید اما اپل خیالش از شما راحت است و اگر بخواهد به بازار وفادارانش قناعت کند طی چند سال کوتاه از بین خواهد رفت چون دست از عرضه خلاقیت و ایده‌های نوین خواهد برداشت.

با برندها جدال کنید
با یکدیگر جدال نکنید. شما، بغل دستی شما و هزاران و میلیون‌ها آدمی که گوشی هوشمند دارند هیچکدام در پروسه ساخت گوشی دخیل نیستند. پروسه ساخت گوشی وظیفه تیمی کوچک است که مطمئنا ما هیچ‌گاه آن‌ها را ملاقات نخواهیم کرد. پس به جای این‌که کورکورانه بگوییم برند تو مزخرف است، نگاهی به محصول خود بیاندازید و اگر مناسب نیست شکایت خود را به برند کنید نه به شخصی که از برند استفاده می‌کند. تلاش کنید تا بخشی از پیشرفت تکنولوژی باشید و هیچ‌گاه به کم قانع نشوید، چون قناعت آفت پیشرفت است.

چاپ این مطلب

  مایکروسافت به بنیاد لینوکس پیوست
ارسال کننده: mesterweb - ۹۵/۸/۲۷، ۰۴:۲۴ عصر - انجمن: اخبار فناوری جهان - بدون پاسخ

مایکروسافت سرانجام درحالی به بنیاد لینوکس می‌پیوندد که مدیرعامل سابق این شرکت استیو بالمر این سیستم‌عامل را 15 سال پیش سرطان نامیده بود!

مایکروسافت که امپراطوری خود را بر پایه نرم‌افزار بسته و closed-source بنا کرده بود حالا به بزرگترین بنیاد نرم‌افزار آزاد یعنی لینوکس می‌پیوندد. این اقدام مایکروسافت شاید ده سال پیش غیرقابل تصور بود اما این شرکت اخیراً مشارکت‌های زیادی در نرم‌افزار آزاد داشته و از بزرگ‌ترین شرکت کنندگان در Github محسوب می‌شود.

مایکروسافت چندسالی هست که در حوزه لینوکس هم وارد شده و «جیم زملین» مدیر اجرایی بنیاد لینوکس در مورد پیوستن این شرکت به بنیاد می‌گوید:

مایکروسافت از این پس می‌تواند بهتر با جامعه نرم‌افزار متن‌باز همکاری کرده و تجارب جدیدی را برای موبایل و کلاود برای کاربران بیشتری فراهم کند.

مدیریت ساتیا نادلا تغییرات زیادی را در مایکروسافت ایجاد کرده و این شرکت PowerShell، کد ویژوال استودیو و موتور جاوااسکریپت مرورگر اج خود را اخیرا متن باز کرده است. مایکروسافت همچنین اب شرکت کنونیکال برای آوردن اوبونتو به ویندوز 10 همکاری کرده و شرکت Xamarin را برای توسعه اپلیکیشن موبایلی خریداری کرده است. این شرکت حتی SDK و ابزارهای توسعه‌دهندگان Xamarin را متن باز کرده و SQL Server را به لینوکس آورده است.
در کنار این خبر گوگل هم به بنیاد NET. می‌پیوندد که وظیفه آن نظارت بر زبان‌های برنامه‌نویسی پلتفرم دات نت به عنوان رقیب اصلی برای جاوا و اندروید است. این شرکت با این‌که علاقه زیادی به پشتیبانی از NET. یا فراهم کردن اپ برای پلتفرم جدید UWP مایکروسافت ندارد اما قصد دارد پشتیبانی از NET. را به پلتفرم ابری خود بیاورد.

خبر پیوستن مایکروسافت به بنیاد لینوکس چند روز بعد از انتشار ویژوال استودیو برای مک منتشر شده و از این پس توسعه‌دهندگان ویندوز و مک می‌توانند در پروژه‌های یکسان با یکدیگر همکاری کنند.

چاپ این مطلب

  ۵ نشانه برای اینکه شیوه مدیریتی شما ضعیف است
ارسال کننده: afshin21 - ۹۵/۸/۲۶، ۰۹:۵۲ عصر - انجمن: مدیریت و کسب و کار - پاسخ (1)

رهبران برای آنکه کارمندان را علاقه‌مند و پرانگیزه نگه‌ دارند و محیط کاری لذت‌بخش و راضی‌کننده‌ای درست کنند تحت فشار زیادی هستند. اما گاهی در این اقدامات زیاده‌روی می‌شود و این مسئله به نتایج اصلی کسب‌وکار صدمه می‌زند. گاهی رهبران آنقدر نرم می‌شوند و آنقدر نگران خوشحال کردن دیگران هستند که فراموش می‌کنند باید به کارمندان‌شان کمک کنند تا کارآمد و مفید باشند. اگر می‌خواهید بدانید از آن دسته مدیرانی هستید که دچار این اشتباه می‌شوند و شیوه مدیریتی شما ضعیف است یا نه، در این مقاله با ما همراه باشید.

به طور کلی چهار سبک اصلی رهبری وجود دارد: دیپلمات،‌ عمل‌گرا، آرمانگرا و مباشر. در هر یک از این چهار سبک امکان کارآمدی یا ناکارایی وجود دارد، اما یکی از این سبک‌ها با بیشترین خطرِ آسان‌گیری همراه است: سبک دیپلمات.

دیپلمات‌ها به دنبال هماهنگی بین افراد هستند. اینگونه رهبران مهربان،‌ اجتماعی و بخشنده‌اند و معمولا پیوندهای فردی محکمی با کارکنان خود برقرار می‌کنند. آنها اغلب به توانایی حل معضلات به روشی مسالمت‌آمیز و اجتناب از اختلاف مشهورند. می‌گویند کار برای دیپلمات‌ها لذت‌بخش‌تر و اجتماعی‌تر از سایر سبک‌های رهبری است. دیپلمات‌ها تمرکز کمتری بر به چالش‌ کشیدن کارکنان خود دارند و در عوض سعی می‌کنند افرادشان را در موقعیت‌هایی قرار بدهند که از نقاط قوت خود استفاده کرده و حتما به موفقیت دست یابند. برای دیپلمات‌ها، اقدامات سنتی برای بالا بردن رضایت کارکنان معمولا بسیار اهمیت دارد.
کار کردن برای کسی که از سبک رهبری دیپلمات پیروی می‌کند می‌تواند تجربه‌ی بسیار لذت‌بخشی باشد، اما اگر خصوصیات سبک رهبری دیپلمات با سبک رهبری شما همخوانی دارد،‌ باید مراقب باشید که زیاده‌روی نکنید. این ۵ نشانه به شما می‌گویند که سبک رهبری‌تان زیادی آسان‌گیرانه است یا نه؟

۱. یک گفتگوی ۵ دقیقه‌ای ۵۰ دقیقه طول می‌کشد!

[تصویر:  do.php?img=2454]

تصور کنید که بازخوردی سازنده و بسیار دقیق به یکی از کارکنان‌تان می‌دهید. مثلا، «این گزارش خیلی طولانیه،‌ ۱۰۰۰ کلمه‌شو کم کن». این از آن نوع بازخوردهایی است که به جوابی به جز «باشه متوجه شدم، الان انجامش میدم.» نیاز ندارد. حالا تصور کنید که گفتگو درباره‌ی این بازخورد که باید در عرض ۵ دقیقه تمام شود به مکالمه‌ای طولانی با آن کارمند،‌ درباره‌ی اینکه چرا اشتباه کرده‌ است، این مسئله چه احساسی به او می‌دهد و اینکه چطور این مشکل به طریقی تقصیر شماست، تبدیل شود.
آیا تا به حال چنین اتفاقی برای‌تان افتاده است؟ اگر جواب‌تان مثبت است یعنی که دارید زیادی آسان‌گیر می‌شوید. تشویق کارکنان به گفتگو خوب است و اینکه در حرف زدن راحت باشید، عالی است. اما اگر کارکنان‌تان به این نتیجه برسند که می‌توانند با حرف زدن خود را از شر انتقاد و مسئولیت خلاص کنند مشکل‌آفرین است.
گاهی کارکنان لازم است فقط بگویند «متأسفم، خراب کردم. همین حالا درستش می‌کنم». این به معنای آن نیست که محیط کار شما دیکتاتوری شده است، اتفاقا اغلب اوقات این یعنی که شما عملیاتی اثربخش و پاسخگو دارید. بعضی گفتگوها نباید بیشتر از ۵ دقیقه طول بکشند. بنابراین،‌ اگر می‌بینید که دائما گفتگوهای ۵ ‌دقیقه‌ای‌تان به جلسات روان‌درمانی ۵۰ دقیقه‌ای تبدیل می‌شوند،‌ حواس‌تان باشد که دارید از یک مدیر قابل دسترسی به مدیری راضی‌شونده تبدیل می‌شوید.

۲. جلسات شما از موضوع بحث خارج می‌شود و زیادی طول می‌کشد!

[تصویر:  do.php?img=2455]

تا به حال در جلساتی بوده‌اید که یکی دو نفر کل گفتگو را به دست می‌گیرند؟ آنها با صدایی بلندتر از سایر حضار – از جمله شما- صحبت می‌کنند. تنها چیزی که می‌شنوید افکار، عقاید و موافقت و مخالفت آنهاست. در چنین جلساتی،‌ کارکنانِ ساکت‌تر کاملا از دور خارج می‌شوند. تازه اگر هم بخواهید سعی کنید سایرین را هم به گفتگو بکشید،‌ این افراد دوباره خودشان را وسط می‌اندازند و رشته‌ی کلام را به دست می‌گیرند.
جلسه،‌ در شکل ایده‌آلش، ابزاری برای ایجاد ارزش افزوده است تا همه‌ی کسانی که دعوت شده‌اند صحبت کنند. مگر به خاطر همین آنها را به جلسه دعوت نکرده‌اید؟ پس اگر دیدید که با کنترل پرحرف‌ها مشکل دارید و آنها به جایگاه و مقام شما (چه صریح و چه به صورت ضمنی) احترام نمی‌گذارند،‌ بدانید که در مدیریت خود به قدر کافی قدرتمند و قاطع نبوده‌اید.
البته افراد باید بتوانند صحبت کنند. گفتگوی داغ می‌تواند نشانه‌ای از سلامت تیم باشد، اما همیشه باید کسی در اتاق باشد که قدرت کنترل مسیر گفتگو،‌ حفظ زمان و حرفه‌ای بودن آن را داشته باشد.

۳. دائما در حالی میانجی‌گری میان کارکنان‌تان هستید!

[تصویر:  do.php?img=2456]

اینکه رهبری به طور مداوم به میان درگیری‌های کارکنان کشیده شود، آزاردهنده است. در حالت ایده‌آل، کارکنان مثل افراد بالغ مشکلات‌شان را خودشان حل می‌کنند و میانجی‌گری رئیس را فقط برای موقعیت‌های خیلی جدی کنار می‌گذارند. اما اگر مدیر یک تیم یا بخش از سازمان زیادی سازگار باشد،‌ کارکنان به سرعت به این نتیجه می‌رسند که بهتر است مشکلات‌شان را پیش رئیس ببرند تا به جای آنها مسئله را حل و فصل کند. درست مثل بازی‌هایی که بچه‌ّها می‌کنند: «مامان، این منو زد!»
وقتی رهبر به «بی‌شوخی» بودن معروف است، به ندرت کسی او را اینطور به بازی می‌گیرد. اما اگر مدیر به چشم کارکنان زیادی راضی‌شونده یا سازگار باشد، این بازی‌ها زیاد برایش اتفاق می‌افتند.

۴. بارها با یک مشکل واحد برخورد می‌کنید!

[تصویر:  do.php?img=2457]

روی کره زمین سازمانی وجود ندارد که کارکنانش اشتباه نکنند. هر که خربزه‌ی کسب‌وکار را می‌خورد باید پای لرز اشتباه هم بنشیند. اما اگر دیدید کارمندی یک اشتباه را بارها و بارها تکرار می‌کند، یعنی پیام شما را برای لزوم بهبود خود دریافت نکرده است؛ این هم به نوبه‌ی خود یعنی کارمندان فکر می‌کنند مدیرشان آنقدر مهربان و آسان‌گیر است که آنها دچار عواقب تنبیهی نخواهند شد.
البته منظور این نیست که مدیر باید از آن طرف بام بیفتد و کاری کند که کارمندان مدام به ریسک کار‌های‌شان فکر کنند و ترس از اخراج آنها را فلج کند. این هم به همان اندازه بد است. یک رهبر کارآمد درک می‌کند که خطا غیرقابل اجتناب است، اما یک اشتباه واحد نباید بارها و بارها تکرار شود. کارمندی که خطاهایش را جدی نمی‌گیرد و با جدیت در پی بهبود نیست باید بداند که عواقب کارش چیزی بیشتر از یک نگاه چپ چپِ مدیر خواهد بود.

۵. کارکنان‌تان چیزهای جدید یاد نمی‌گیرند؟

[تصویر:  do.php?img=2458]

این یکی از بزرگترین آزمون‌های رهبری است: آیا افراد چیزهای جدید یاد می‌گیرند؟ چون اگر اینطور نیست،‌ یعنی که آنها در پی رشد و توسعه نیستند و این ممکن است به خاطر زیادی آسان‌گیرانه بودن سبک مدیریتی شما باشد.
حصول اطمینان از یادگیری افراد کار سختی نیست. ماهی یک بار از اعضاء تیم‌تان بپرسید: «این ماه چی یاد گرفتی که ماه پیش بلد نبودی؟» اگر جوابی نداشتند این بار بپرسید: «خب،‌ ماه دیگه دوست داری چی یاد بگیری؟» یا «سال آینده می‌خوای چه مهارتی رو در خودت پرورش بدی که بتونی به اهدافت برسی؟»

به افراد خود اهداف سختی بدهید که آنها را به چالش بکشد و از محدوده‌ی امن‌شان خارج کند. به آنها نشان بدهید که فکر می‌کنید از عهده‌ی آن چالش برخواهند آمد. جالب اینجا است که اگر از رهبران بپرسید: «شاخص‌ترین هدفی که در زندگی به آن رسیده‌اید چه بوده؟ سخت بوده یا آسان؟» همیشه پاسخ‌شان «سخت» است. با این حال،‌ همین مدیران اهداف زیادی آسانی برای کارمندان‌شان تعریف می‌کنند که دستیابی به آنها آسان و واقع‌گرایانه است و بعد می‌پرسند چرا آنها «بزرگ» نمی‌شوند.
بهترین هدف‌ها آنهایی نیستند که کاملا در محدوده‌ی آسایش شما قرار داشته باشند. بهترین اهداف، مغز شما را فعال کرده و اکثر فعالیت‌های ذهنی، شما را در جهت مثبت هدایت می‌کنند. این‌ها اهدافی هستند که ۲۰ تا ۳۰ درصد خارج از محدوده‌ی آسایش شما قرار دارند. باید بتوانید بعد از دسترسی به این اهداف به عقب نگاه کنید و بگویید: «راستش اصلا مطمئن نبودم بتونم همچین کاری انجام بدم. همینجوری رفتم جلو، ولی کلی چیز یاد گرفتم.»

نتیجه‌گیری
شما به عنوان یک رهبر هرگز نباید از تمرکز روی انگیزه‌بخشی و درگیر کردن کارکنان خود دست بکشید. در عین حال باید اطمینان حاصل کنید که تمام پیوندهای عاطفی عمیقی که با کارکنان خود ساخته‌اید و چالش‌هایی که به وجود آورده‌اید، به نتایجی استثنائی و به درد بخور تبدیل شوند. به علائم هشداردهنده توجه کنید. با کارکنان «قاطی» شوید، اما هیچ‌وقت زیادی آسان‌گیر نباشید تا به موفقیت‌های بزرگی برسید.

چاپ این مطلب

  آشنایی با مدل‌های تصمیم گیری
ارسال کننده: afshin21 - ۹۵/۸/۲۶، ۰۹:۰۶ عصر - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

اینکه انواع مختلفی از تصمیم‌ گیری وجود دارد، موضوعی است که اغلب درک نمی‌کنیم و با اینکه ممکن است خیلی واضح به نظر برسد، همیشه متوجه آن نیستیم. حتی اگر متوجه باشیم، باز هم هنگامی که می‌خواهیم تصمیمی بگیریم، ممکن است مدل‌های تصمیم‌ گیری، به درستی در نظر گرفته نشوند. اما می‌توانیم با دانستن انواع مختلف تصمیم‌ گیری و شناخت هر روش، قدرت تصمیم‌گیری‌مان را ارتقا دهیم و تصمیمات بهینه‌تر و با سرعت و دقت بیشتری بگیریم.

انواع مدل‌های تصمیم‌ گیری
انواع مختلفی از تصمیم‌ گیری وجود دارد که در ۴ دسته‌ی زیر طبقه‌بندی می‌شوند:
  • منطقی
  • شهودی
  • ترکیبی
  • راضی کننده
  • آنی
درست متوجه شدید! من گفته بودم ۴ دسته، اما الان ۵ دسته شد. دلیل آن را در ادامه متوجه می‌شوید. حالا جزئیات هر کدام را بیان می‌کنیم.

تصمیم‌ گیری منطقی

[تصویر:  do.php?img=2450]

تصمیم‌ گیری منطقی رایج‌ترین نوع تصمیم‌ گیری است که وقتی افراد می‌خواهند تصمیم‌ گیری‌های‌شان را بهبود و ارتقا دهند، آموزش داده می‌شود. اینها مدل‌هایی منطقی و ترتیبی هستند که در آنها تاکید روی تهیه‌ی فهرستی از گزینه‌های بالقوه‌ی متعدد و سپس یافتن بهترین آنها است. اغلب، مزایا و معایب هر گزینه نیز به ترتیبِ اهمیت فهرست می‌شود.
جنبه‌ی منطقی این مدل‌ها نشان می‌دهد که تفکر و استدلال فراوانی در آنها انجام شده است تا بهینه‌ترین انتخاب انجام شود. از آنجا که ما در جامعه تاکید ویژه‌ای روی اندیشیدن و درست انجام دادن کارها داریم، مدل‌های منطقی متعددی وجود دارند و بسیار هم متداول هستند. افراد دوست دارند که گام‌های پیشِ روی‌شان را بدانند و بسیاری از این مدل‌ها، گام‌هایی دارند که به ترتیب انجام می‌شوند.
افراد می‌خواهند بدانند که در آینده چه پیش خواهد آمد و همین است که این مدل‌ها را محبوب و متداول می‌کند. زیرا استدلال و منطقِ پشت گام‌های مختلف، این است که اگر کار «الف» را انجام دهید، آنگاه اتفاق «ب» رخ خواهد داد. با این حال، بسیاری از مردم تجربیاتی شخصی دارند که نشان می‌دهد دنیا همیشه هم به این منوال نیست!

تصمیم‌ گیری شهودی
دومین نوع تصمیم‌ گیری، مدل‌های شهودی هستند. ایده‌ی این مدل تصمیم‌گیری این است که ممکن است مطلقا هیچ منطق یا استدلالی در تصمیم‌گیری وجود نداشته باشد. در عوض، یک درک درونی یا شهود یا نوعی حس در مورد اینکه کار درست چیست، وجود دارد.
احتمالا به تعداد افراد روی زمین، انواع مدل‌های شهودی برای تصمیم‌گیری وجود دارد. فرد ممکن است چیزی در قلب خود، یا در ضمیر خود یا در درون خود یا هر جای دیگری احساس کند و بداند که تصمیمش درست است. همچنین راه‌های متفاوتی برای دریافت اطلاعات از تصاویر، واژه‌ها یا صداهای مختلف برای افراد مختلف وجود دارد.
مردم همچنین در مورد «حس ششم» نیز چیزهایی می‌گویند. با این حال، همچنان اطلاعات را از طریق حواس پنج‌گانه‌شان دریافت می‌کنند. «فراآگاهی» همان چیزی است که بعضی افراد با آن مسائلی ماورایی را حس می‌کنند، «گوش شنوا» ابزاری است که بعضی از مردم با آن ناشنیدنی‌ها را می‌شنوند و «چشم بصیرت» ابزاری برای دیدن چیزهای نادیدنی است.
البته عبارت‌هایی مانند «بوی نیرنگ‌بازی میاد»، «این قضیه بوداره» و «از همین الان دارم مزه‌ی پیروزی رو حس می‌کنم» نیز وجود دارند.
انواع دیگر تصمیم‌ گیری در دسته‌ی شهودی می‌تواند شامل «شیروخط آوردن»، «تاس ریختن»، «فال گرفتن»، «طالع‌بینی» و غیره باشد. همچنین «گردونه‌های تصمیم‌ گیری» بیش از آنکه شهودی باشند، طنزآمیز هستند اما کاربردهای جدی‌تری هم دارند.

تصمیم‌ گیری ترکیبی

[تصویر:  do.php?img=2451]

بسیاری از تصمیمات ما، در واقع نتیجه‌ی ترکیب کردن روندهای منطقی و شهودی هستند. این موضوع هنگامی که فرد جنبه‌های مختلف هر دو روند را ترکیب می‌کند، شاید عمدی باشد، اما ممکن است ناخواسته هم رخ دهد.

تصمیم‌ گیری راضی‌کننده

[تصویر:  do.php?img=2452]

به جای ارزیابی همه‌ی گزینه‌های ممکن و انتخاب بهترین آنها، تصمیم‌ گیری راضی‌کننده زمانی رخ می‌دهد که اولین گزینه‌ای را که ما را به نتیجه می‌رساند، انتخاب می‌کنیم. ما گزینه‌ای را که «قابل قبول» باشد، انتخاب می‌کنیم. این گزینه نیازهای ما را برآورده می‌کند، اما در عین حال، سایر گزینه‌هایی را که ممکن است به طور بالقوه بهتر باشند، قربانی می‌کند. بنابراین چنین گزینه‌ای صرفا راضی‌کننده است، نه ایده‌آل.

تصمیم‌ گیری آنی
«گَری کلِین»، روان‌شناس و محقق در زمینه‌ی تصمیم‌ گیری، زمان زیادی را صرف مطالعه‌ی تصمیم‌ گیری‌های انسان کرده است و نتایجی که به دست آورده است، بسیار جالبند. او بر این باور است که ما ۹۰ تا ۹۵ درصد تصمیمات‌مان را به روش شناخت الگوها می‌گیریم. او می‌گوید آنچه ما واقعا انجام می‌دهیم جمع‌آوری اطلاعات مربوط به تصمیمی که می‌خواهیم بگیریم، از پیرامون‌مان است. سپس گزینه‌ای را که فکر می‌کنیم جواب می‌دهد، انتخاب می‌کنیم، آن را در ذهن‌مان تمرین می‌کنیم و اگر همچنان فکر کنیم که جواب می‌دهد، ادامه می‌دهیم.
اگر گزینه‌ی انتخاب شده به طور ذهنی جواب نداد، گزینه‌ی دیگری انتخاب و در ذهن‌مان آن را عملی می‌کنیم و اگر به نظر رسید که مناسب است، به آن عمل می‌کنیم. ما حالت‌های مختلف را یکی یکی انتخاب می‌کنیم، در ذهن‌مان چک می‌کنیم و به محض اینکه متوجه شویم کدام حالت مناسب است، آن را انتخاب می‌کنیم.
او همچنین اشاره می‌کند همچنان که تجربه‌ی بیشتری کسب می‌کنیم، الگوهای بیشتری را نیز شناسایی می‌کنیم و انتخاب‌های بهتری و با سرعت بیشتری انجام می‌دهیم.
جالب اینجا است که ارتش‌های اکثر کشورها‌ی دنیا این روش‌ها را مناسب‌سازی و منطبق کرده است، زیرا این روش‌ها به طور چشمگیری مؤثرتر از انواع دیگر تصمیم‌گیری هستند که تا اینجا بیان کردیم. در واقع، این مدل، ترکیبی از روش‌های منطقی و شهودی است. (به همین دلیل در بالا گفتم که ۴ گروه وجود دارد!) این روش، همچنین نمونه‌ای از تصمیم‌ گیری راضی‌کننده نیز هست.

سیستم‌های پشتیبانی از تصمیم
از آنجا که کامپیوترها می‌توانند حجم فراوانی از داده‌ها را به سرعت پردازش کنند، خیلی زود برای کمک به تصمیم‌گیری مورد استفاده قرار گرفتند. سیستم‌های پشتیبانی از تصمیم، از یک برنامه‌ی ساده‌ی صفحه گسترده مثل برنامه‌ی اکسل (Excel) برای سامان‌دهی گرافیکی اطلاعات تا برنامه‌های بسیار پیچیده برای سامان‌دهی اطلاعات در شرکت‌های بین‌المللی که شامل هوش مصنوعی است و می‌تواند گزینه‌ها و راه‌حل‌های جایگزین نیز پیشنهاد دهد، تغییر می‌کنند.
بسته به تعداد افراد درگیر در موضوع، شکل اطلاعات در حال پردازش، نوع نتیجه‌ای که مورد نیاز است و…، انواع مختلفی از سیستم‌های تصمیم‌ گیری وجود دارند. در مورد استفاده از کامپیوتر به این روش، مزایا و معایبی وجود دارد و البته کامپیوتر تنها به اندازه‌ی اطلاعاتی که پردازش می‌کند، مفید است. به این معنا که همچنان انسان بیشترین تاثیر را در تصمیم‌ گیری دارد!

چاپ این مطلب

  ۵ عبارتی که هرگز نباید به کارمندان‌تان بگویید
ارسال کننده: afshin21 - ۹۵/۸/۲۶، ۰۸:۵۹ عصر - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

مدیران شرکت‌ها می‌توانند با ارائه‌ی بازخوردهای سازنده و مفید به کارمندان‌شان، بازدهی کسب‌و‌کاری را که شبانه‌روز برای موفقیتش تلاش می‌کنند، بهبود ببخشند. اما اینکه نقاط قوت و ضعف هر کارمندی را چگونه بیان کنید که ثمربخش باشد، از اهمیت بسزایی برخوردار است. انتقادات سازنده‌ای که در قالب عبارات و جمله‌بندی‌های نسنجیده عنوان شوند، کارساز نخواهند بود. به عبارت دیگر، از یک مدیر توانا انتظار می‌رود در شیوه‌ی بیان انتقاداتش هوشمندانه عمل کند.

در این مقاله قصد داریم ۵ عبارتی را معرفی کنیم که هرگز نباید به کارمندانتان بگویید، چرا که بیان این عبارات در انتقاد از کارمندان می‌تواند نتیجه‌ی معکوس داشته باشد.


۱. «کارت خیلی عالیه، اما…»
چیزی که کارمندتان می‌شنود از «اما» به بعد است

حتی وقتی قصد دارید از عملکرد کارمندتان اِشکالات سازنده بگیرید، هرگز نباید انتقادی را که دارید بلافاصله بعد از جملات تشویق‌آمیزی که نثارش کرده‌اید، بیان کنید. اگر انتقادات‌تان را به تعریف و تمجیدهای دلپذیری که در ابتدای صحبت‌تان عنوان کردید بچسبانید، بعید است تعریف و تمجیدهای‌تان به چشم بیایند. وقتی نقاط قوت و ضعف کارمندتان را یکجا و بدون تفکیک از یکدیگر بیان کنید، چیزی که شنیده می‌شود فقط قسمت انتقادات است. تعریف و تمجید از نقاط قوت هر فردی، تیزی انتقادی را که قرار است در ادامه‌ی صحبت‌های‌تان مطرح کنید می‌گیرد، اما خیلی مهم است که نقاط قوت و ضعف را چه زمانی خاطرنشان می‌کنید. اگر به نقاط قوت و ضعف کارمندتان جداگانه بپردازید، می‌توانید مطمئن باشید که قسمت تعریف و تمجیدهای صحبت‌تان نادیده گرفته نخواهد شد. کارمندی که بداند موفقیت‌هایش را مورد توجه قرار می‌دهید، تشویق می‌شود به عملکرد مثبتش ادامه دهد.

۲. «اگه یه ذره از فلانی یاد بگیری عالی می‌شه.»
چیزی که کارمندتان می‌شنود: «فلانی از تو خیلی بهتر کار می‌کنه.»

با هر کارمندی که صحبت می‌کنید نباید کارمند دیگری را غیر از خودِ فردی که طرف صحبت‌تان است، وارد بحث کنید. وقتی پای سایر کارمندانتان را وسط بکشید، ممکن است صحبتی که می‌کنید تأثیر منفی بگذارد. پس نقاط ضعف و حتی نقاط قوت یک کارمند را با کارمندان دیگر مقایسه نکنید. کارمندی که احساس کند با کارمندان دیگر مقایسه می‌شود، همکارانش را به چشم رقیب خواهد دید. این وضعیت موجب افزایش تنش در محیط کار و کاهش روحیه‌ی کار تیمی خواهد شد. پس به جای اینکه کارمندانتان را در معرض مقایسه با یکدیگر قرار دهید، عملکرد هر کارمند را در مقایسه با اهداف و ارزش‌های خودِ شرکت ارزیابی کنید.

۳. «خوشبختانه شرکت به زودی می‌تونه توی دوره‌ی آموزشی‌ای که قولش رو داده بودیم، ثبت‌نامت کنه.»
چیزی که کارمندتان می‌شنود: «از همین هفته‌ی دیگه کلاسام شروع می‌شه.»

واژه‌هایی از جمله «خوشبختانه» و «به زودی» در ردیف واژه‌هایی قرار دارند که ممکن است تصورات غلط ایجاد کنند. پس برای اینکه سوءِبرداشت ایجاد نشود، هیچ وعده‌ای را تا زمانی که هنوز تا مرحله‌ی اجرا فاصله‌ی زیادی دارد، در جمع کارمندان شرکت مطرح نکنید. اگر وعده‌ای بدهید که بعدا به هر دلیلی اجرایی نشود، در واقع به اعتبار شرکت خدشه وارد کرده‌اید. به جای اینکه به کارمندانتان وعده‌هایی بدهید که معلوم نیست بتوانید عملی کنید، از آنها درباره‌ی انتظاراتی که از آینده‌ی شغلی خود دارند بپرسید و سعی کنید در جهت تحقق انتظارات‌شان حرکت کنید.

۴. «خودت فکر می‌کنی عملکردت چطوره؟»
چیزی که کارمندتان می‌شنود: «من که می‌دونم عملکردت چطوریه، اما می‌خوام ببینم خودت چقدر حواست هست.»

هرگز از کارمندتان درخواست نکنید که شخصاً درباره‌ی کیفیت عملکردش صحبت کند. کارمندی که مجبور شود خودش کیفیت عملکردش را ارزیابی کند، ممکن است سؤال‌تان را صادقانه جواب ندهد. شاید کارمندتان به شخصه باور داشته باشد که عملکردش در پروژه‌ی اخیر شرکت حیرت‌انگیز بوده است، اما به هر دلیلی دوست ندارد خودش از خودش تعریف کند و به موفقیت‌هایش اشاره‌ی مستقیم داشته باشد. پس این سؤال را که «خودت عملکردت رو چطور ارزیابی می‌کنی؟» به کلی کنار بگذارید. در عوض، خودتان درباره‌ی کیفیت عملکرد کارمندانتان صحبت کنید و بحث را پیش ببرید.

۵. «خطاهایی رو که داشتی نادیده می‌گیرم چون…»
چیزی که کارمندتان می‌شنود: «اگه یه کارمند دیگه جای تو بود، حتما اخراجش می‌کردم.»

بازخوردهایی که در نتیجه‌ی ارزیابی عملکرد کارمندانتان ارائه می‌دهید، باید سازنده و گره‌گشا باشند. وقتی عملکرد کارمندانتان را ارزیابی می‌کنید (ارزیابی رسمی یا غیررسمی)، نباید به فکر هشدار دادن و اِعمال سخت‌گیری باشید، بلکه ببینید هر کارمند در چه مهارت‌هایی ضعیف است و جای بهتر شدن دارد. سپس برنامه‌ای ترتیب دهید که کارمندانتان بتوانند مهارت‌های خود را تقویت کنند.

در مجموع، از بیان هر عبارتی که ممکن است از سوی کارمندانتان به اشتباه تعبیر شود بپرهیزید. در عوض سعی کنید انتقادات‌تان را به شکلی سازنده و تأثیرگذار مطرح کنید و به دنبال راهکارهایی باشید تا کارمندانتان بتوانند نقاط ضعف خود را بهبود ببخشند و در ارزیابی‌های بعدی امتیاز مطلوب‌تری کسب کنند.

چاپ این مطلب

  چطور یک پاورپوینت عالی برای ارائه تهیه کنیم؟
ارسال کننده: saye.tanha - ۹۵/۸/۲۶، ۰۷:۵۶ عصر - انجمن: کامپیوتر و اینترنت - بدون پاسخ

آیا همیشه فکر می‌کنید مطالبی که می‌خواهید ارائه‌ دهید، با وجود حجم انبوهی از اطلاعات، جذابیت و یا کاربرد لازم را ندارد؟ آیا وقتی می‌خواهید مطلبی را برای یک سخنرانی آماده کنید، مانده‌اید چگونه آن را ارائه دهید؟در این مقاله نکاتی را می‌‌خوانید که به کمک آنها ‌می‌توانید یک پاورپوینت عالی و منحصربه‌فرد برای ارائه‌ی سخنرانی خود تهیه کنید.

استیوجابز در همایش Macworld سال ۲۰۰۸، سخنرانی خود را با این جمله‌ی شش کلمه‌ای آغاز کرد: «اتفاق هیجان‌انگیزی در شرف وقوع است» از استیو جابز اغلب به عنوان یکی از بهترین سخنرانان در بین مالکان ابَرشرکت‌های آمریکایی یاد می‌شود. رمز موفقیت استیو جابز در سخنرانی‌های خود یک نکته‌ی بسیار ساده بود، او می‌دانست چگونه باید داستان تعریف کند. یک ارائه‌ی پاورپوینتی موثر هم مثل یک سخنرانیِ تبلیغ محصول، باید از یک روایت متقاعدکننده برخوردار باشد. وجود یک روایت جذاب در ارائه‌ی شما واکنشی احساسی را در شنونده برمی‌انگیزد و سبب می‌شود مخاطب حتی در مواجهه با سخنرانی‌هایی با موضوعاتی همچون ادغام بدهی‌های شرکت‌ها یا مباحث مالیِ تکمیلی نیز با شما همراه شود. رمز این همراهی در سه نکته خلاصه می‌شود: توجه مخاطبان خود را جلب کنید، تمرکز آنها را بر روی مسئله‌ی مورد نظر خود حفظ کنید و از ابزارهای دیداری صحیح برای انتقال پیام خود بهره ببرید. تهیه‌ی یک ارائه‌ی پاورپوینتی عالی با رعایت این اصول سبب می‌شود در هر حالتی مخاطب خود را بر سر ذوق آورید، چه در حال تشریح یک ایده برای یک سرمایه‌گذار باشید، چه در حال معرفی یک محصول به مشتری و چه در حال بررسی فصلنامه‌ی نتایج شرکت.

تهیه‌ی یک ارائه‌ی پاورپوینتی عالی بسیار ساده‌تر از چیزی است که تصور می‌کنید. برای این منظور معمولا حتی نیاز نیست طراح، نویسنده یا سخنرانی عالی باشید تا بتوانید یک ارائه‌ی جالب توجه داشته باشید. فقط باید بدانید که چگونه توجه و همچنین کمی از قوه‌ی تخیل مخاطب خود را به چنگ آورید. این مقاله شامل چند ترفند کلیدی است که با کمک آنها می‌توانید یک ارائه‌‌ی فراموش‌نشدنی برای مخاطبان خود تهیه کنید.

ارائه‌ای تهیه کنید که در دل خود یک داستان داشته باشد

ژانت بُرنمن، یکی از طراحان خلاق PowerPoint Studio، واقع در اَکتُن ایالت ماساچوست، در این مورد می‌گوید: «من سعی می‌کنم ارائه‌ای را تهیه کنم که حتما در دل خود یک داستان منطقی داشته باشد.» مشتری‌های اصلی ‌پاورپوینت‌هایی که بُرنمن طراحی می‌کند، شرکت‌های تجاری هستند و از نظر او یک ارائه‌ی خوب همچون یک متن ادبی باید دارای مقدمه،‌ میانه و انتها باشد. در بخش مقدمه معمولا به مخاطب خود می‌گویید که قرار است در چه مورد با او صحبت کنید، بخش میانه به بیان صحبت‌های اصلی شما اختصاص دارد و در پایان گفته‌های خود را جمع‌بندی می‌کنید. بُرنمن در مورد ساختار هر اسلاید نیز ترفند هوشمندانه‌ای را پیشنهاد می‌دهد. به نظر او بهتر است هر اسلاید شامل پنج خط و هر خط شامل پنج کلمه باشد.
گای کوازاکی، سرمایه‌گذار، کارآفرین و سهامدار شرکت‌های تجاری برای تهیه‌ی پاورپوینت‌هایی که هدف آنها جذب سرمایه‌گذار برای موسسان و کارآفرینان است از تکنیک منحصر به فردی برای ایجاد یک خط داستانی بهره می‌برد. کوازاکی روش خود را «قانون ۱۰/۲۰/۳۰» می‌نامد و شما به کمک آن می‌توانید ساختار خط داستانیِ ارائه‌ی خود را به خوبی شکل دهید. کوازاکی در وبلاگ شخصی‌اش، در مورد روش خود اینگونه توضیح می‌دهد: «روش کار بسیار ساده است؛ یک ارائه‌ی پاورپوینتی باید حاوی ۱۰ اسلاید باشد، ارائه‌ی آن بیشتر از ۲۰ دقیقه طول نکشد و اندازه‌ی هیچ‌یک از فونت‌‌های آن کمتر از ۳۰ نباشد.»

ساختار پیشنهادی کوازاکی برای یک ارائه‌ی مناسب، جهت جذب سرمایه‌گذار به شرح زیر است:
۱. طرح مسئله
۲. راهکار پیشنهادی
۳. مدل تجاری
۴. فناوری اصلی
۵. بازاریابی و میزان فروش
۶. رقبای موجود در بازار
۷. تیم مسئول پروژه
۸. طرح و نقاط کلیدی پروژه
۹. وضعیت و زمانبندی پروژه
۱۰. جمع‌بندی و دعوت به اقدام پروژه

صرف نظر از ساختار خاصی که برای ارائه‌ی خود انتخاب می‌کنید، خط داستانی شما باید سه هدف اصلی را در برگیرد: چهارچوب موضوع را مشخص کند، چالش‌های اصلی را معرفی و روش مواجهه‌ی شما با مسئله را بیان کند.

حتی کم هم زیاد است

برای همه‌ی ما پیش آمده است پاورپوینتی آماده کنیم که پر از حجمی بی‌انتها از بولِت‌ها، جملات و نمودارها باشد. هرچند احتمالا این موضوع برای خودتان هم واضح است، ولی به نظر بُرنمن استفاده از این روش بزرگ‌ترین و البته متداول‌ترین اشتباه یک سخنران خواهد بود. هرگاه یک سخنران جزییات فراوانی را در اسلایدهای خود فهرست ‌کند،‌ تعداد کمی از مخاطبان قادر خواهند بود تمام این جزییات را درک کنند.
به عقیده‌ی بُرنمن در یک ارائه‌ی عالی تنها باید رئوس مطالب را ذکر کرد. به عنوان مثال سخنرانی‌های استیو جابز به این مشهور بود که او در اسلایدهای خود به جای متن تماما از تصاویر استفاده می‌کرد. گاه استفاده از تصویر یک محصول جدید یا دو یا سه کلمه کلی از اصل ماجرا برای انتقال مفهوم کافی است. بُرنمن در این زمینه می‌گوید: «برخی می‌ترسند از اسلاید‌هایی استفاده کنند که تنها دارای یک کلمه باشد،‌ ولی استفاده از چنین اسلایدهایی یک مزیت بزرگ دارد: مخاطب قادر است پیش از رفتن به موضوع بعدی اطلاعات مندرج در اسلاید قبلی را به راحتی پردازش کند.»
استفاده از این ترفند برای بخش‌بندی ارائه‌ی شما بسیار مفید است. هرگاه می‌خواهید یک موضوع را به انتها رسانده و وارد موضوع بعدی شوید استفاده از اسلایدهای ساده و تک‌کلمه‌ای سبب می‌شود مخاطب داده‌های بخش قبلی را در ذهن خود جمع‌بندی و پردازش کند. با استفاده از این روش مخاطب شما فرصتی می‌باید تا در مورد آنچه به او می‌گویید، تامل کند. بُرنمن در این رابطه این نکته را نیز اضافه می‌کند که «بسیار مهم است که ذهن مخاطب بتواند بر روی یک ایده یا فکر خاص تامل کند. بنابراین اگر ذهن مخاطب خود را با جریان مداومی از کلمات بمباران کنید ذهن او به تدریج خسته می‌شود.»

به عقیده‌ی جیم کُنفالُن، پایه‌گذار و طراح خلاق در استودیوی طراحی ProPoint Graphics در شهر نیویورک، افراد در مواجهه با اسلایدهایی که بیش از اندازه با متن پر شده‌اند، به راحتی از توجه به آنها امتناع می‌کنند. در واقع به نظر او، «چنین اسلایدهایی در ذهن مخاطب به تدریج به تصویر زمینه‌ی نمایشگر تبدیل می‌شوند.» به عبارت دیگر آنها ترجیح می‌دهند تا اینگونه اسلایدها را از دامنه‌ی توجه خود خارج کنند.
مخاطب شما به فرصتی نیاز دارد تا داده‌های دریافتی را هضم کند. بنابراین از درنگ کردن روی یک اسلاید و یا تهیه‌ی اسلایدی که تنها شامل یک تصویر باشد، به هیچ عنوان نترسید. پذیرش خطرهایی از این دست به شما کمک می‌کند ارائه‌ی خود را به راحتی به مخاطب خود عرضه کنید و مانع از آن شوید تا او با نگاهی بی‌حال و سرشار از خستگی به شما و ارائه‌تان زل بزند.

سادگی مهم است: به فکر برندتان باشید

کلیپ آرت دشمن تمام ارائه‌های عالی است. وقتی که برای ارائه‌تان اسلاید درست می‌کنید، قرار دادن کلیپ آرت، جابجایی بین صفحات و هر انیمیشن نخ‌نمای دیگری که به کار ببرید، یک راه ساده برای آلوده کردن نام برندتان است. هرچند استفاده از آنها آسان است، باعث می‌شود برندتان کاملا معمولی و از مد افتاده به نظر برسد. از این گذشته،‌ هرکسی که از مایکروسافت استفاده کند، به همه آن عکس‌ها و کلیپ آرت‌ها دسترسی دارد و به احتمال زیاد همه آنها را جاهای دیگر دیده است.
برنومن می‌گوید: «نباید به سیرک افکت‌ها تبدیل شوید، به همان رنگ‌ها و فونت‌ها قانع باشید و روی پیغام تمرکز کنید. هرچیزی که در پاورپوینت شما قرار می‌گیرد باید دلیلی داشته باشد و هیچ دلیلی برای استفاده از افکت در اسلایدها وجود ندارد.»
همچنین ممکن است در دام استفاده بیش از حد از نمودارها و جدول‌ها برای بیان منظورتان بیفتید. اما اگر این تصویرها برای بیان اطلاعات و پیشبرد اطلاعات لازم نیستند، پس برای در داستان شما هم جایی ندارند. کُنفالُن می‌گوید: «هرچیزی که می‌تواند اختیاری باشد را دور بریزید. اگر محتوای جالبی وجود نداشته باشد، هرکاری که کنید هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.»

تمرین، تمرین و باز هم تمرین

اهمیت سخنرانی شما در کنار پرده‌ی نمایش، دقیقا به اندازه اهمیت اسلایدهای روی پرده‌ی نمایش است. هنگامی که در حال ارائه‌ی پاورپوینت خود هستید حتما کمی حس و حال را نیز به سخنرانی خود اضافه کنید. کارمین گالو، استاد علوم ارتباطات، در ستون ثابت خود در نشریه‌ی بیزنس ویک (Business Week)،‌ نکته‌ای را در این مورد یادآوری می‌کند: «اکثر سخنرانان گمان می‌کنند در حین ارائه‌ی مطالب خود باید کاملا خالی از هر گونه احساس باشند. باید به همه‌ی آنها بگویم،‌ اگر نسبت به محصول یا خدمات خود هیچ اشتیاقی نشان ندهید، ‌چگونه می‌توانید از مخاطبان‌تان چنین انتظاری داشته باشید؟»
تنها روش کاربردی برای افزایش اعتماد به نفس در حین سخنرانی، تمرین است. اگر برای تهیه‌ی مطالب خود ۱۵ ساعت وقت صرف کردید، برای ارائه‌ی آنها نیز باید ۱۵ ساعت وقت صرف کنید. در طول سخنرانی چندان به یادداشت‌های خود تکیه نکنید زیرا مخاطب انتظار دارد سخنران به جای توجه به دست‌نوشته‌هایش، بیشتر به او توجه کند.
کُنفالُن این مسئله را نیز به مشتریانش گوشزد می‌کند که اغلب حضار، بعد از برنامه تنها نکات بسیار کلیدی ارائه‌ی شما را به یاد خواهند داشت، بنابراین نیازی نیست که آنها را با نکات ریز و جزئی سردرگم کنید. بهتر است این جزئیات را در بروشورهایی درج کنید که پیش از سخنرانی بین آنها توزیع می‌کنید.

هدف شما از ارائه‌ی یک پاورپوینت تلاش برای فروش چیزی به مخاطب است، تفاوتی نمی‌کند آن چیز یک ایده یا محصول باشد یا صرفا معرفی خود شما. اگر عنوان ارائه‌ی شما ملال‌آور باشد، نمی‌توانید به این بهانه مخاطبان‌ خود را مجبور کنید که یک ارائه‌ی ملال‌آور را نیز شاهد باشند. کُنفالُن در این مورد اینگونه توصیه می‌کند: «موضوع چه جذاب باشد چه نباشد، شما باید نکات کلیدی بحث را در قالب ارائه‌ی خود تخلیص کنید و برای رسیدن به این هدف استفاده از عنصر اطمینان و اشتیاق در کلام، تنها ابزار شماست.»

چاپ این مطلب

  گوگل و فیسبوک درآمد تبلیغاتی سایت های ناشر اخبار جعلی را قطع می کن
ارسال کننده: mitra - ۹۵/۸/۲۶، ۰۶:۵۹ عصر - انجمن: کامپیوتر و اینترنت - بدون پاسخ

گوگل و فیس‌بوک اعلام کردند که سرویس تبلیغاتی خود را به روی وب‌سایت‌هایی که اخبار دروغین منتشر می‌کنند، خواهند بست.

[تصویر:  do.php?img=2449]

گوگل و فیس‌بوک دیروز اعلام کردند که با تغییر استراتژی‌های خود در پی قطع درآمدزایی وب‌سایت‌هایی هستند که از طریق انتشار اخبار جعلی اقدام به جلب نظر بینندگان و افزایش بازدیدکنندگان خود می‌کنند. این دو غول اینترنتی در نظر دارند با مسدود کردن استفاده از سرویس‌های تبلیغاتی به این گونه وب‌سایت‌ها، درآمد آن‌ها را کاهش دهند.
گوگل اعلام کرده که سیاست‌های خود را به گونه‌ای تغییر می‌دهد تا وب‌سایت‌های منتشرکننده‌ی محتوای جعلی قادر به استفاده از سرویس تبلیغاتی AdSense این کمپانی نباشند. همچنین فیس‌بوک با به‌روزرسانی استراتژی‌های تبلیغاتی خود جلوی انتشار محتوای گمراه‌کننده را -که نتیجه‌ای جز همه‌گیر شدن اخبار جعلی ندارد- می‌گیرد.
تغییرات اعمال‌شده در سیاست‌های گوگل و فیس‌بوک را باید تحت تأثیر اتهاماتی خواند که به این دو کمپانی (در کنار توییتر) برای عدم مدیریت اخبار جعلی وارد شده است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که طی آن دونالد ترامپ، نامزد حذب جمهوری‌خواه به کاخ سفید رسید، هجمه‌ی اخبار جعلی و دروغین منتشرشده علیه این نامزد باعث شد تا طرفداران وی، شبکه‌های اجتماعی و گوگل را به دلیل عدم جلوگیری از نشر اطلاعات دروغین مورد انتقاد قرار دهند.
اتهامات واردشده واکنش‌های بسیاری از سوی این کمپانی‌ها برای شفاف‌سازی در مورد عدم جانب‌داری از کاندیداها در پی داشته است، به‌طوری‌که مارک زاکربرگ، مؤسس و مدیرعامل فیس‌بوک در روزهای اخیر دو بار به این نکته اشاره کرده که سرویس تحت امرش هیچ تأثیری در روند برگزاری انتخابات نداشته است.
تغییراتی که فیس‌بوک اعمال می‌کند، محدود به سیاست‌های تبلیغاتی خود است و وب‌سایت‌هایی که اخبار آن‌ها در فیس‌بوک توسط کاربران منتشر می‌شود از این موضوع تأثیر نخواهند پذیرفت.
تغییر استراتژی گوگل نیز در نمایش لینک‌های حاوی محتوای جعلی از قبیل اخبار در نتایج جستجو تأثیری نخواهد داشت. همچنین گوگل سیستمی برای رتبه‌بندی سایت‌ها بر اساس صلاحیت خبر در پیش نخواهد گرفت؛ بلکه در پی آن است تا درآمدزایی وب‌سایت‌ها از طریق انتشار اخبار نادرست و جعلی را که افزایش بازدید و افزایش درآمد تبلیغاتی در پی دارد، محدود کند. گوگل در این خصوص می‌گوید:

ما به‌مرور ارائه‌ی سرویس تبلیغاتی خود را به صفحاتی از وب که حاوی محتوای جعلی، گمراه‌کننده یا نادرست باشند، محدود کرده یا اطلاعات مربوط به ناشر، محتوای موردنظر  یا هر  نوع داده در این رابطه محدود خواهیم کرد.

گوگل جزئیاتی در رابطه با اینکه چگونه سیاست‌های جدید را پیاده می‌کند، ارائه نکرده است.
شبکه‌ی تبلیغاتی AdSense سرویسی است که با استفاده از آن تبلیغ‌کنندگان می‌توانند پیام‌های متنی تبلیغاتی خود را روی میلیون‌ها سایتی که عضو این شبکه هستند، قرار دهند. این سرویس بخش بزرگی از درآمد تبلیغاتی برای وب‌سایت‌ها را شامل می‌شود.
ماه گذشته گزارشی منتشر شد که نشان از تولید و انتشار اخبار جعلی در رابطه با بدنام کردن هیلاری کلینتون توسط ناشرانی از کشور مقدونیه بود. این ناشران کوچک با انتشار اخبار جعلی و افزایش اشتراک‌گذاری این اخبار در شبکه‌های اجتماعی، بازدیدکنندگان بسیاری را به سمت خود جلب می‌کردند که نتیجه‌ای جز درآمدزایی از طریق افزایش ترافیک AdSense برای این وب‌سایت‌ها نداشت.
این اولین بار نیست که گوگل اقدام به محدود کردن دسترسی به سرویس تبلیغاتی خود می‌کند. این کمپانی نمایش تبلیغات در کنار تصاویر و ویدیوهای غیراخلاقی را بسیار پیش از این متوقف کرده است. گوگل برای اضافه کردن سایت‌ها به شبکه‌ی AdSense از ترکیب الگوریتم‌های نرم‌افزاری در کنار انسان‌ها استفاده می‌کند تا به‌ بررسی داوطلبان اضافه شدن به این شبکه بپردازند. بر اساس اطلاعات ارائه‌شده؛ بازبینی سایت‌ها پس از اضافه شدن در شبکه‌ی AdSense نیز ادامه دارد. گوگل با آموزش هوش مصنوعی خود از طریق نمایش اطلاعات سایت‌های حذف‌شده، فرآیند حذف سایت‌هایی با انتشار اخبار نادرست را سرعت خواهد بخشید.

نمایش اخبار نادرست و جعلی در درآمدزایی خود گوگل نیز تأثیرگذار است، چرا که تبلیغ‌کنندگان به‌هیچ‌وجه دوست ندارند آگهی متنی آن‌ها در کنار اخبار نادرست برای بازدیدکنندگان به نمایش گذاشته شود.
فیل منکزر، استاد دانشگاه ایندیانا اقدام گوگل برای قطع درآمدزایی سایت‌های ناشر اخبار جعلی را بسیار مثبت خوانده است؛ هرچند از نظر وی تفکیک اخبار جعلی از واقعی کاری بس دشوار است و تنها به‌کارگیری نیروی انسانی برای انجام تفکیک کافی نیست و باید دانش لازم در این خصوص وجود داشته باشد.

چاپ این مطلب

  مایکروسافت سرویس مدیریت مشتریان اوت‌لوک را برای ویندوز و iOS منتشر
ارسال کننده: mitra - ۹۵/۸/۲۶، ۰۶:۴۰ عصر - انجمن: کامپیوتر و اینترنت - بدون پاسخ

مایکروسافت سرویس مدیریت مشتریان اوت لوک را به زودی و به عنوان بخشی از سرویس آفیس ۳۶۵ منتشر خواهد کرد.
امروز مایکروسافت ابزار جدید خود «Outlook Customer Manager» را معرفی کرد. نرم‌افزاری که به شرکت‌ها کمک می‌کند از طریق اوت‌لوک رابطه‌ی خود با مشتریان را کنترل و مدیریت کنند.
این ابزار برای شرکت‌هایی که به عضویت سرویسِ آفیس ۳۶۵ بیزنس پرمیوم درآمده‌اند به شکل رایگان در دسترس خواهد بود. به‌زودی برخی از شرکت‌ها به شکل آزمایشی به امکانات این سرویس دسترسی پیدا خواهد کرد و تا چند ماه آینده این دسترسی به سایر مشتریان گسترش پیدا می‌کند. (مایکروسافت همچنین به دنبال در اختیار گذاشتن این سرویس برای استفاده‌ی کاربران آفیس ۳۶۵ اینترپرایز است.) به محض فعال شدن سرویس، آیکونی مخصوص در اپ ویندوزِ اوت‌لوک ۲۰۱۶ به نمایش در خواهد آمد. هرچند هنوز برنامه‌ای برای فعال‌سازی آن در سرویس وب اوت‌لوک در دست نیست.
مایکروسافت می‌گوید یک اپ iOS نیز برای این سرویس آماده شده است که به‌زودی در اپ‌استور منتشر خواهد شد و با فاصله‌ای کوتاه برای سایر سیستم‌عامل‌ها نیز در دسترس خواهد بود.

Outlook Customer Manager که در محیط اوت‌لوک ۲۰۱۶ در سمت راست ایمیل‌ها به نمایش در خواهد آمد، فایل‌هایی را به کاربران نشان می‌دهد که مرتبط با فعالیت‌ها و مشتریان هستند. همچنین وظایف، نوشته‌ها و یک تایم‌لاین از فعالیت‌ها نیز در دسترس خواهد بود. با این وجود که تمامی این اطلاعات پیش از این در آفیس ۳۶۵ ذخیره می‌شدند؛ با استفاده از این امکانات دسترسی به آن‌ها بسیار ساده‌تر خواهد شد. این اطلاعات همچنین می‌توانند برای همکاران و مشتریان شما به نمایش در آیند.
این ابزار جدید به کاربران اجازه می‌دهد که تمامی قراردادها را با استایل صفحه‌ی گسترده مشاهده کنند. همچنین امکانی به نام «Focused» کمک می‌کند که پروژه‌های مهم‌تر با اولویت بالاتر به نمایش در آیند.

Outlook Customer Manager تا حد زیادی به یک نرم‌افزار مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) شبیه است؛ هرچند محدودیت‌های خود را دارد. مایکروسافت در یک وبلاگ خود توضیح می‌دهد: «در صورتی که کسب‌وکار شما رشد کند، می‌توانید سرویس خود را به داینامیکس ۳۶۵ تغییر دهید تا به اطلاعات کاربردی‌تری از عملکرد و مشتریان خود دسترسی پیدا کنید. این سرویس همچنین دیدگاه‌ عمیق‌تری در زمینه‌ی اقتصادی و مشتریان به شما ارائه می‌کند.»


چاپ این مطلب

  امکان استفاده از اسکایپ بدون داشتن اکانت
ارسال کننده: mitra - ۹۵/۸/۲۶، ۰۶:۲۹ عصر - انجمن: کامپیوتر و اینترنت - پاسخ (2)

[تصویر:  do.php?img=2448]

به‌تازگی امکان استفاده از پیام‌رسان اسکایپ حتی بدون داشتن حساب کاربری در این پلتفرم فراهم شده است.
مایکروسافت استفاده از اسکایپ را با توجه به عدم نیاز به یک حساب کاربری، آسان‌تر کرده است. درحالی‌که این پلتفرم پیش از این امکان ایجاد چت‌های گروهی با افراد مهمان را فراهم کرده بود؛ اما از امروز مایکروسافت امکان برقراری تماس‌های صوتی و تصویری را بدون داشتن اکانت در اسکایپ ایجاد کرده است. کاربران پیام‌رسان یادشده می‌توانند لینک‌های مخصوص هر گفتگو را ایجاد کرده و سپس با افراد دیگر به اشتراک بگذارند. در این صورت همه‌ی کاربران حتی افراد غیر عضو می‌توانند از قابلیت‌های تماس‌های متنی، صوتی و تصویری اسکایپ استفاده کنند.

نسخه‌ی بدون نیاز به حساب کاربری اسکایپ به صورت تحت وب کار می‌کند و تا به این لحظه امکان چت هم‌زمان گروهی تا ۳۰۰ نفر با آن وجود دارد که البته در این بین ۲۵ نفر می‌توانند به صورت هم‌زمان در حالت صوتی یا تصویری چت کنند. اگر بخواهید بدون اکانت از اسکایپ استفاده کنید، باید به این نکته توجه داشته باشید که مکالمات در این حالت نهایتا تا ۲۴ ساعت برقرار خواهند ماند و اگر بخواهید به امکاناتی مثل مترجم اسکایپ دسترسی داشته باشید، حتما باید از حساب کاربری معمولی این پیام‌رسان استفاده کنید. به منظور ایجاد مکالمه بدون حساب کاربری در اسکایپ می‌توانید به لینک زیر مراجعه و روی گزینه‌ی Start a conversation کلیک کنید. در این حالت می‌توانید لینک گروه را با هر فرد دیگری به اشتراک بگذارید.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


چاپ این مطلب

  افسار اینترنت در دستان این 10 شرکت‌ است
ارسال کننده: ساناز - ۹۵/۸/۲۵، ۱۲:۱۰ صبح - انجمن: کامپیوتر و اینترنت - بدون پاسخ

بیش از ۲۵ سال پیش یک فیزیکدان بریتانیایی به نام تیم برنرز لی سنگ بنای شبکه جهانی وب را گذاشت و مقدمات یک جهش را فراهم کرد. در اینجا به ۱۰ شرکت برتر جهان می پردازیم که بدون وب به این موفقیت و جایگاه نمی‌رسیدند.

Salesforce - رتبه۱۰
شرکت "سلزفورس" در شهر سانفرانسیسکو آمریکا قرار دارد و فعالیت آن راهبری و ارائه راه‌حل مناسب در کسب و کار است. این شرکت برنامه‌هایی در فضای اینترنت می‌سازد و به عنوان یک سرویس به شرکت‌ها اجاره می‌دهد. مارک بنیوف، بنیانگذار و مدیرعامل Salesforce، سرویس شرکت خود را بی‌رقیب می‌داند. ارزش این شرکت در بورس ۵۷ میلیارد دلار است.

 [تصویر:  do.php?img=2439]

Ant Financial - رتبه ۹
گروه خدمات "انت فایننشیل" که پیشتر با نام Alipay شناخته می‌شد، یک شرکت تابعه از گروه "علی بابا" (Alibaba) در هانگزو چین است که سرویس پرداخت آنلاین ارائه و آن را ضمانت می‌کند. ارزش این شرکت در بورس ۶۰ میلیارد دلار است.

[تصویر:  do.php?img=2440]
 
Baidu - رتبه ۸
"بایدو" یک موتور جستجوگر چینی است. آمار سایت "الکسا" نشان می‌دهد که این موتور جستجوگر یکی از پنچ وبسایت برتر جهان از نظر شمار بازدیدکنندگان است. بایدو به همراهی با سانسور اینترنتی در چین متهم می‌شود. ارزش این شرکت در بورس ۶۲ میلیارد دلار است.
 
[تصویر:  do.php?img=2441] 

Uber - رتبه ۷
اوبر یک سرویس آنلاین حمل‌ونقل است که بین راننده و مسافر ارتباط برقرار می‌کند. این سرویس از طریق وبسایت یا اپلیکیشن گوشی هوشمند قابل دسترسی است. این شرکت سانفرانسیسکویی ۲۰ درصد از کرایه را به‌عنوان کمیسیون دریافت می‌کند. فعالیت اوبر در کشورهای مختلف با اعتراض شرکت‌های تاکسیرانی روبه‌رو شده است. ارزش این شرکت در بورس ۶۳ میلیارد دلار است.
 
[تصویر:  do.php?img=2442] 

Priceline - رتبه ۶
گروه "پرایس‌لاین" یک شرکت آمریکایی است که در سال ۱۹۹۷ در شهر "نورواک" از ایالت کنتیکت تاسیس شد و پس از ۲ سال در سطح گسترده‌ای به شهرت رسید. این شرکت با یک پایگاه اینترنتی به شما امکان می‌دهد در هنگام سفر تاکسی، هتل یا رستوران پیدا کنید. در سال ۲۰۱۰ این وبسایت به‌عنوان برترین موتور جستجوگر برای رزرو هتل شناخته شد. ارزش این شرکت در بورس ۶۳ میلیارد دلار است.
 
[تصویر:  do.php?img=2443]
 
Alibaba - رتبه ۵
شرکت "علی بابا" مانند ebay و آمازون در عرصه تجارت الکترونیک و حراج اینترنتی فعالیت می‌کند. این شرکت را یک معلم انگلیسی به نام جک ما (Jack Ma) در سال ۱۹۹۹ در شهر هانگزو چین تاسیس کرد. شرکت یاهو پس از ۶ سال ۴۰ درصد از سهام علی بابا را خرید. در سپتامبر ۲۰۱۴ سهام این شرکت در بورس اوراق بهادار نیویورک عرضه و ۲۲ میلیارد دلار معامله شد. ارزش علی بابا در بورس ۲۰۵ میلیارد دلار است.

[تصویر:  do.php?img=2444]
 
Tencent - رتبه ۴
محل این شرکت از نظر حقوقی در جزایر "کِیمن" بریتانیاست؛ جایی که مالیات کمتری پرداخت می‌شود. اما دفتر اصلی شرکت در شنزن چین است. "تنسنت" در حوزه شبکه‌های اجتماعی، وبسایت، تلفن همراه مبتنی بر اینترنت، بازی‌های آنلاین، تجارت الکترونیک و تبلیغات فعالیت می‌کند. ارزش این شرکت در بورس ۲۰۶ میلیارد دلار است.
 
[تصویر:  do.php?img=2445]
 
Facebook - رتبه ۳
فیسبوک را مارک زاکربرگ در سال ۲۰۰۴ پایه گذاشت. این شبکه اجتماعی با بیش از ۷/ ۱ میلیارد کاربر فعال، تبدیل به یک امپراتوری مالی بسیار گسترده شده است. البته به فیسبوک به ویژه در اروپا در زمینه حفظ حریم خصوصی انتقادهای فراوانی می‌شود. اما این امر اثری بر رشد و پیشرفت آن نداشته است. ارزش این شرکت در بورس ۳۴۱ میلیارد دلار است.

 [تصویر:  do.php?img=2446]

Amazon - رتبه ۲
این شرکت تجارت الکترونیک مادر همه فروشگاه‌های اینترنتی است و بر اساس اطلاعاتی که خود منتشر کرده، بزرگترین شرکت حال حاضر در این حوزه. آمازون را جف بزوس در سال ۱۹۹۴ تاسیس کرد. او هنوز هم رئیس هیئت مدیره است. مقر اصلی آمازون در شهر سیاتل ایالت واشینگتن آمریکاست. از آمازون به دلیل راهکارهایی که برای فرار مالیاتی در پیش می‌گیرد، انتقاد می‌شود. ارزش این شرکت در بورس ۳۴۱ میلیارد دلار است.
 
[تصویر:  do.php?img=2447]

Google/Alphabet - رتبه ۱
هولدینگ "آلفابت" در کالیفرنیا آمریکا مستقر است. شرکت گوگل زیرمجموعه‌ای از این هولدینگ است. این هلدینگ در زمینه خدمات و تجارت اینترنتی، تبلیغات آنلاین، توسعه نرم‌افزار، سلامت، زیست‌فناوری و سرمایه‌گذاری فعالیت می‌کند. مقر آلفابت در "سیلیکون ولی" شهر سانفرانسیسکو آمریکاست. صاحبان این هلدینگ لری پیج و سرگی برین، بنیانگذاران گوگل هستند. ارزش این شرکت در بورس ۵۱۰ میلیارد دلار است.
 
 

چاپ این مطلب