شما عضو این انجمن نبوده یا وارد نشده اید. لطفا برای مشاهده کامل انجمن و استفاده از آن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 3,543
» آخرین عضو: makabaka
» موضوعات انجمن: 10,393
» ارسال‌های انجمن: 14,568

آمار کامل

کاربران آنلاین
در حال حاضر 249 کاربر آنلاین وجود دارد.
» 0 عضو | 249 مهمان
، ،

آخرین موضوع‌ها
بوم‌گردی؛ سفر به قلب فرهن...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
امروز، ۰۳:۰۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 32
ویلا در شمال؛ تجربه لوکس ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
امروز، ۰۲:۵۹ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 35
کلبه چوبی؛ پناهی گرم در د...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
امروز، ۰۲:۵۸ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 30
سفر به ماسال؛ اقامت در وی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 85
بهترین ویلاهای بابلسر برا...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۱ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 69
سوئیت یا ویلا؟ بهترین گزی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۲۳، ۰۱:۴۰ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 57
آینده‌ای بدون صف؛ وقتی فن...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: marjan1999
۰۴/۸/۲۱، ۰۱:۲۸ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 71
نقش دستگیره هوشمند در امن...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: marjan1999
۰۴/۸/۲۰، ۰۴:۵۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 66
آموزش طرز تهیه کیک مرغ با...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: navidradi
۰۴/۸/۱۹، ۰۶:۱۲ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 63
ویلا بابلسر؛ ترکیب دریا، ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۲۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 91
ویلا؛ انتخابی برای سبک زن...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۲۱ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 74
اجاره ویلا در رشت؛ تجربه ...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۱۶، ۰۲:۱۶ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 76
هوشمند سازی ساختمان در ته...
انجمن: گفتگوی آزاد
آخرین ارسال توسط: navidradi
۰۴/۸/۱۴، ۱۰:۳۷ صبح
» پاسخ: 1
» بازدید: 968
زندگی محلی را با بوم‌گردی...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۹، ۰۸:۵۶ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 85
یک آخر هفته رویایی در ویل...
انجمن: سفرهای داخلی
آخرین ارسال توسط: arvin912
۰۴/۸/۹، ۰۸:۵۵ عصر
» پاسخ: 0
» بازدید: 80

 
  برندهایی که نامشان روی کالاها مانده است
ارسال کننده: soroush - ۹۷/۱/۱۴، ۰۱:۲۶ صبح - انجمن: برند و برندسازی - بدون پاسخ

واژه ها در مصرف ایرانی ها، کلیشه ای و غالبا ماندگار هستند. این برندها تعدادی از نام های تجاری هستند که سینه به سینه و دهان به دهان نسل های گذشته را طی کردند تا به امروز رسیدند. امروز اگر نه اکثر قریب به اتفاق بلکه اقلیت غالب، هنگام مراجعه به فروشگاه ها و یا سوپرمارکت ها زمانی که طالب خرید هستند، نام برندهایی از این قبیل را جای محصول طلب می کنند.

برای مثال حضور و تاثیر برخی برندها آنقدر آشکار است که در فروشگاه ها هنوز پس از سال ها مشتریان هر :
  • دستمال کاغذی را «کلینکس» می خوانند
  • برای خرید پودر لباسشویی تقاضای «تاید» می کنند،
  • برای خرید مایع ظرفشویی «ریکا» می خواهند،
  • هر مایع سفیدکننده را «وایتکس» می نامند،
  • به هر کیک چندلایه «تی تاپ» می گویند،
  • «پفک» طلب می کنند حتی اگر از کارخانه چی توز باشد!
  • به « پاپ کورن » هم که در شکل مؤدبانه پف فیل (شرکت چسترفیلد) می گویند.
 
از دیگر خطاهای رایج در کاربرد نام برندها می توان از؛
  • ماتیک برای رژلب،
  • سامسونت برای کیف اداری،
  • اسمارتیز برای دراژه شکلاتی،
  • اسکاچ برای بافته ظرفشویی،
  • پمپرز برای پوشک کامل بچه،
  • زیراکس برای دستگاه کپی،
  • کلمن برای ظروف دردار و یا شیردار آب
  • لیپتون به جای چای کیسه ای،
  • پیف پاف برای اسپری حشره کش،
  • ساندیس برای آبمیوه های صنعتی،
  • پاستیل برای شیرینی پلاتینی،
  • پاریزین برای جوراب نخی زنانه،
  • دایجستیو یا ساقه طلایی برای بیسکوئیت سبوس دار،
  • آلاسکا برای بستنی چوبی یخی،
  • یخمک برای بستنی یخی،
  • کیم برای بستنی چوبی شیری با روکش شکلاتی،
  • اتود برای مداد نوکی،
  • نسکافه برای قهوه فوری،
  • لی یا لی وایز برای شلوار جین،
  • گالینا بلانکا برای عصاره گوشت و …
اینها همه برندهایی هستند که نام کالا شده اند. امروزه، برند شدن، حرف اول را میزند. برندسازی را در کسب و کارمان جدی بگیریم.

چاپ این مطلب

  تاریخچه مصرف و ظهور مصرف گرایی مدرن
ارسال کننده: soroush - ۹۷/۱/۱۴، ۰۱:۰۵ صبح - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

درباره کتاب مصرف
کتاب مصرف (Consumption) نوشته رابرت باکاک (Robert Bocock)، به تغییر نقش مصرف در رابطه با ساختار غالب اقتصادی در کشورهای غربی پرداخته و نشان می دهد که چکونه این پدیده که در واقع عقلانی شدن و محدود ماندن آن در دوره ای به عنوان یکی از عوامل اساسی در برآمدن نظام سرمایه دارانه تلقی شده است، امروز اگر نگوئیم به وجه غالب، دست کم به یکی از عوامل محوری در پایدار ماندنِ این نظام تبدیل شده است. از این روست که نویسنده مطالعه این مفهوم را امری الزامی در مطالعات جامعه شناسی در عصر حاضر به شمار می آورد. تلاش برای ارائه نتایج مثبت و منفی گسترش مصرف به طبقات اجتماعی مختلف و نیز صورت بندی های اجتماعی_سیاسی متفاوت یکی دیگر از ویژگی های کتاب حاضر را تشکیل می دهد. در این کتاب به اقتصاد، سرمایه‌داری، اشاره شده است.
 
فهرست مطالب کتاب
بخش اول: ظهور مصرف‌گرایی مدرن
  • الگوهای اولیه‌ی مصرف
  • سرمایه‌داری صنعتی و مصرف
  • تحولات بعدی
  • مصرف‌کنندگان جدید
بخش دوم: نظریه‌مند کردن مصرف
  • تولید کالای اقتصادی
  • ارزش‌های فرهنگی
  • بیگانگی و مصرف
  • نقش مصرف در سرمایه‌داری مدرن
بخش سوم: مصرف و امر نمادین
  • بازگشت به ساختارگرایی
  • پساساختارگرایی
  • امرنمادین و مصرف
بخش چهارم: امیال، هویت و مصرف
  • سیلان میل
  • جنسیت و مصرف
 
الگوهای مصرف
بررسی تغییرات الگوی مصرف در چند مرحله صورت گرفته است. در هر مرحله جامعه شناسان از ابعاد متفاوتی به آن نگریسه اند. این تقسیم بندی بدین شرح می باشد:
۱- پایان سده نوزدهم و ابتدای سده بیستم تا در گرفتن جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ که در پرتو نظریات جامعه شناسی کلان شهر زیمل و مصرف وبلن مورد بررسی قرار می گیرد.
۲- دوره بین دو جنگ جهانی و دوره رکود و بحران اقتصادی که دردهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ روی داد که در آن سرمایه داری نتوانست کالاهای مصرفی را به طبقه کارگر ارائه دهد.
۳- دهه های پنجاه تا پایان دهه شصت که از ویژگی های آن مصرف انبوه می باشد.
۴- دهه هفتاد تا دهه هشتاد که الگوی جدید و پسامدرن مصرف گسترش یافت. بر طبق این تقسیم بندی ویژگی ها و وجه مشخصه هر یک از دورانها بازگو می شوند. نکته و واژه کلیدی که در همه دران ها باید به آن توجه داشت مفهوم سرمایه داری است.
 
۱- دوره اول: الگوی مصرف اولیه
این دوره در نیمه دوم سده هفدهم شروع شد. خرده سرمایه داری اولیه کشاورزی مبتنی بر نیروی کار مزدبگیر، تولید نظام مند و عقلانیِ سود از طریق فروش کالاهای تولید شده در یک بازار آزاد بود. اما پیوریتانیسم تأثیری مهمی بر این نوع سرمایه داری و همچنین خانواده های سرمایه دار صاحب کارگاه های کوچک اولیه گذاشت. پیوریتانیسم در برگیرنده ارزش های پارسایانه مبتنی بر خرج نکردن پول زیاد برای لباس، به ویژه پوشاک مردان و پسران و یا برای صرف غذاهای مفصل و گران قیمت بود. از این رو خرده سرمایه داران کشاورز و صاحبان کارگاه های کوچک به جای اینکه سود تولید خود را همچون اشراف و خانواده های سلطنتی صرف یک زندگی تجملی کنند، دوباره سرمایه گذاری می کردند. این ارزش های بیشتر در بریتانیا رواج داشت تا کشورهایی چون فرانسه، ایتالیا و اسپانیا. ارزش های فرهنگی مردمان این کشورها مبتنی بر خرج کردن بود. از این رو در اوان سده هجدهم ارزشهای فرهنگی پارسایانه به سرمایه داری بریتانیا هم در زمینه کشاورزی و هم برای توسعه اولیه صنعت کمک کرد. طبق نظر وبر درباره کالوینیسم، افراد سرمایه خود را در این دوران برای خرید اقلام نسبتا پیش پا افتاده نظیر پوشاک و یا زیورآلات، احمقانه خرج نمی کنند. البته با احیا سلطنت در انگلیس ارزشهای پیوریتنی تعدیل شد و مد های لباس در میان مردان و زنان مرفه رواج یافت.

در خلال سده هیجدهم شرکت های با مقیاس کوچک کالاهای مصرفی از قبیل ظروف سفالی، لباس، جواهرات، دکمه و سنجاق تولید می کردند که با توسعه راه ها مصرف کنندگان این کالاها در سایر شهرها به آن دسترسی پیدا کردند. در این سده «انقلاب مصرف کنندگان» پدید آمد یعنی تعداد کسانیکه می توانستند خرید کنند افزایش یافته بود و این به مفهوم افزایش در تنوع کالاهای خانگی و آرایشی بود.

روندهای تولید در اواخر سده هیجدهم تا اواسط سده نوزدهم با تغییرات عظیمی همراه بود از قبیل؛ روش های جدید تولید کارخانه ای و ظهور طبقات نوین (طبقه کارگر، بورژوا و مالکان بنگاه های جدید که در انقلاب صنعتی شکل گرفتند). در این مقطع زمانی نظریه اجتماعی و اقتصادی ای درباره تحولات تولید و مصرف یعنی سرمایه داری تولیدی در سده نوزدهم از طرف کارل مارکس مطرح شد.
 
۲- دوره دوم: سرمایه داری صنعتی و مصرف
در ابتدای دوران مدرن، مصرف کنندگان، با استفاده از الگوهای مصرف، تمایز خود را از سایر گروه های هم منزلت اجتماعی، ابراز می کردند که به آنها یک حس هویت اجتماعی می داد.چنین گروه های مصرف کننده ای در اواخر سده نوزدهم در ایالات متحده آمریکا و در اروپای غربی همزمان با توسعه سرمایه داری ظهور کردند. یکی از این گروه ها طبقه متوسط به تازگی ثروتمند شده ای در ایالات متحده بود که از طریق تجارت و تولید، ثروت قابل ملاحظه ای کسب کرده بودند. این طبقه به تعبیر تورستین وبلن طبقه مرفه جدید نامیده می شد. این طبقه از سبک زندگی طبقات بالای اروپا تقلید می کردند. وبلن نمایش ثروت آنها را «مصرف متظاهرانه» نامید.

زندگی ساکنین شهرهای آلمان به خصوص مورد توجه زیمل قرار گرفت. وبلن و زیمل هنگامیکه فروشگاه های بزرگ جدید برای اولین بار افتتاح شدند جامعه شناسی خود را درباره شیوه های زندگی در جوامع غربی آغاز کردند. در این فروشگاه ها بر عکس خرده فروشی ها، تمامی کالاها از مواد خوراکی تا اسباب و اثاثیه و پوشاک به صورت انبوه عرضه می شد. فروشگاه های بزرگِ مرکز شهر در همان زمانی بوجود آمدند که ترامواها، اتوبوس های برقی، و راه های آهن برای بردن مردم از حومه های دور افتاده به مرکز شهر ساخته شدند. با این تفاسیر الگوهای مدرن مصرف تا حدی ناشی از زیستن در کلان شهرها، شهرها و حومه ها است، زیرا زندگی در این محیط ها، همان طور که زیمل می گوید، انسان جدیدی را پرورش می دهد که نگران حفظ خودمختاری و فردیت وجود خویش در تقابل با نیروهای چیره اجتماعی است. روند زندگی در شهر، آگاهی به مد را افزایش می دهد یعنی نیاز به انتخاب مواد مصرفی از میان مجموعه ای که یک گروه اجتماعی خاص را متمایز می کند و هم بیانگر ترجیحات فرد است. شخص در شهر بزرگ مصرف می کند تا برای خود هویتی را بسازد که دوست دارد باشد.
برای مثال، بدن آرایی و پوشاکی که یک فرد به عنوان وسیله ای برای مشخص کردن خود از دیگران استفاده می کند، باید برای دیگران قابل فهم و تفسیر باشد. بنابراین شخص صرفا زمانی می تواند خود را از دیگران متمایز کند که بعضی علایم فرهنگی مشترک نیز با آنها داشته باشند. این یعنی همان مبارزه برای تمایز یافتن که در آن گروه های دارای منزلت بالای اجتماعی پیوسته مجبور به تغییر الگوی مصرف خود هستند زیرا طبقات متوسطِ میانه و متوسطِ پایین و بیشتر اقشار طبقه کارگر از بعضی از عادات آنها تقلید می کنند. اما وبلن در این باره تأکید می کند تقلید از زندگی اشرافی و مرفه، رفتار و مصرف شایسته متناسب با آن را نیز طلب می کند اما اغلب با کژفهمی طبقات متوسط همراه می شود. او همچنین به نقش زنان نیز تأکید می کند زیرا اغلب فعالیت های زندگی اجتماعی طبقه مرفه از قبیل اسباب اثاثیه منزل، پوشاک، جواهرات و غیره توسط زنان سازماندهی می شد و در حقیقت این قشروسیله به رخ کشیدن ثروت مردان بودند.

در اوایل قرن بیستم بازار، سطح دستمزدها را تعیین می کرد. کارفرمایان به دنبال کارگرانِ با دستمزد پایین بودند. ولی اقتصاد با دستمزد پایین باعث رکود اقتصادی می شود زیرا در چنین شرایطی تعداد افرادی که قادر به خرید کالا، خدمات و مصرف هستند کاهش می یابد. انقلابی که هنری فورد ایجاد کرد انتقامی از توسعه سرمایه داری غرب بود. او با تولید انبوهِ کالای خود -یعنی اتومبیل برای قشر متوسط و خانواده های طبقه کارگر- و افزایش دستمزد کارگران خود، مصرف انبوه را نیز خلق کرد. شیوه او ترکیب خط های تولید متحرک، ماشین آلات تخصصی، پرداخت دستمزد بالا به نیروی کار انبوه و تولید ارزان بود. اما مصرف کنندگان طبقه متوسط محصولات فورد فرصت کمی برای حق انتخاب داشتند آنها تنها می توانستند سه رنگ را برای اتومبیل خود انتخاب کنند:سیاه، سیاه و سیاه.
 
۳- دوره سوم: تحولات بعدی
در دهه پنجاه مصرف کنندگان جدید یا به اصطلاح طبقه شاغل شکل گرفت.در این دهه مصرف کننده ها چند دسته بودند: طبقه مرفه که کمتر کار می کردند، حقوق بگیران، جوانان و زنان. در این برهه جوانان شغلهایی با دستمزدهای خوبی داشتند و زنان نیز برای اینکه بتوانند لوازم اضافی از جمله خوراکی های جدید(مانند کتلت ماهی و غیره) و کالاهای مصرفی جدید بخرند شغل کارمزدی می گرفتند.
تأثیر طبقه شغلی بر الگوی مصرف در دو شکل در نظر گرفته می شد. اول از همه سطح در آمد مهم بود. اما نظام طبقه بندی صرفا مبتنی بر سطح درآمد نیست.ممکن است درآمد یک گروه شغلی با منزلت اجتماعی بالا(مانند یک شغل با صلاحیت تحصیلی) در یک سال کمتر از طبقه پایین تر(مانند کارگران ساده کارخانه های اتومبیل سازی) و منزلت اجتماعی پایین تر باشد. اما از دیدگاه تبلیغات گران و محققین بازار، سطوح تحصیلی، به علت اینکه بر الگوی مصرف تأثیر می گذارند مهم هستند. به اعتقاد عالمان اجتماعی طبقه اجتماعی ـ اقتصادی نیز به عنوان عاملی تعیین کننده در مصرف در نظر گرفته می شد.
به عنوان مثال دردهه پنجاه و شصت دو سبک زندگی در بین کارگران مشاهده شد. یک دسته که کارگران مرفه نامیده می شدند( که درماشین سازی کار می کردند) در خانه مبلمان خوبی داشتند و آخر هفته ها با خانواده به سفر می رفتند. دسته دوم کارگرانی بودند که در صنایع سنگین تر کار می کردند، اوقات فراغت خود را با سایر مردان در مکان های عمومی می گذراندند و کمتر علاقمند به تزیین منزل بودند. این تمایز در اواخر دهه شصت با کنار رفتن صنایع سنگین که به همراه آن کارگران یدی بیکار شدند مورد تردید قرار گرفت زیرا با بیکاری کارگران دسته دوم، فشار برای زنان برای یافتن کار حقوق بگیر برای کسب پولِ غذا و پوشاک و تلویزیون و چیزهای مورد نیاز کودکان افزایش یافت.
افزایش بیکاری مردان الگوی مصرف را نیز تغییر داد؛ وسایل آسایش اساسی بر مصرف تجملاتی، همچون اتومبیل های جدید، پوشاک مدروز و غیره ارجحیت یافت. در الگوهای مصرف در جوامع غربی گرایشی به پیروی از مقولات مربوط به گروه های با منزلت اجتماعی با سابقه و طبقات اقتصادی به وجود آمد. دوم، پژوهندگان بازار، در هدایت تحقیق در مورد اینکه مصرف کنندگان چه کالاهایی می خرند و هدایت تبلیغات کنندگان در طراحی کارزار تبلیغاتی برای فروش محصولات، مشاهده کردند که جمعیت به چند مقوله تقسیم می شود که با ترکیبی از سطح درآمد، نوع شغل و الگویهای خرج و مصرف وابسته به آن قابل تمیز است.
در دهه هشتاد محققان بازار و مدیران تبلیغات از یک طبقه بندی جدید جمعیت استفاده کردند. این طبقه بندی برای مثال مبتنی بر رده های سنی و ترکیب خانوار بود و نه طبقات شغلی. این تغییر طبقه بندی بازتاب درک بیش از پیش نسبت به این نکته بود که از تأثیر طبقه شغلی بر الگوهای مصرف کاسته شده است. به نظر می رسد که این موضوع در گروه های سنی جوانان بیشترین اثر را داشته باشد.
 
۴- دوره چهارم: مصرف کنندگان جدید
از دهه ۱۹۵۰ و به طور خاص در خلال دهه هفتاد و هشتاد گروه های جدیدی ظهور کرده اند که مصرف در بین آنها دیگر با متغیرهایی چون سن، جنسیت، قومیت یا طبقه اجتماعی-اقتصادی و یا توسط شغل فرد تعریف نمی شد. مفهوم مصرف در این دوران با ساختار یک حس هویت دیده می شد. هویتی که فرد در صورت عضویت در گروه و یا استفاده از ابزار خاصی از قبیل پوشاک، موسیقی عمامه پسند و فعالیت های ورزشی با آن تعریف می شود. این وضعیت در بین جوانان بین ۱۴ تا ۳۰ سال و گروه های مسن تری که در نتیجه ازدواج و پرورش بچه وضعیت ثابت پیدا کرده اند نیز وجود داشت و هنوز هم وجود دارد.
این وضعیت توسط فیترستون و به پیروی از نظریه پردازان پسامدرنیته و ضعیت پسامدرن نامیده شد. جامعه ای که فیترستون به آن اشاره دارد جامعه ای است که در آن گروه های «ثابت منزلتی» یا «طبقه اجتماعی» در اصطلاح محققین بازار به عنوان تعیین کننده های الگوهای جدید مصرف عملا از میان رفته اند. این جامعه تحت سلطه گروه های منزلتی اجتماعی آخر سده نوزدهم که وبلن و زیمل به آن اشاره داشتند نیست.
در این دیدگاه از پسامدرنیته، یک حالت تغییرات همیشگی جای اشکال پیشینیِ گروه های ثابت عضویت را گرفته است. به عنوان مثال هم اکنون مارک های تولیدی معروف بسیاری وجود دارد. دیگر مانند گذشته این مارک ها منحصر به طبقه منزلتی خاصی نیست هر کسی که پول داشته باشد بدون توجه به شغل و یا منزلت اجتماعی اش می تواند آن را تهیه کند و کسانیکه که پول کافی ندارند نیز می توانند چنین اقلامی را از مراکز خرید بدزدند.

تشریح تمامی اتفاقات بوجود آمده در سده بیستم و تحلیل صورت بندی های اجتماعی مدرن و پسامدرن، با استفاده مفهوم «سرمایه داری» امکان پذیر است. همه تغییرات در یک نظام اقتصادی مبتنی بر مالکیت خصوصی سرمایه بوده است نه سرمایه گذاری توسط حکومت (در تفریح و مجتمع های خرید، فعالیت های تفریحی و خدمات مالی سرمایه گذاری توسط افراد و یا شرکت ها خصوصی انجام گرفته است). بنابراین مفهوم «سرمایه» با وجودگذار به یک فاز جدید توسعه سرمایه داری که می توان آن را پسامدرن نامید هنوز مفهومی ضروری باقی خواهد ماند. در این دوره نیز «سرمایه» برای تحلیل مصرف و فرهنگ مصرف مفهومی ضروری خواهد بود.
 
تحولات مفهوم مصرف
چرا در جوامع غربی، فعالیت‌های همبسته با مصرف موضوع جالبی برای مطالعه جامعه‌شناسان شد؟ ممکن است تصور شود که مصرف، بیشتر موضوعی مورد علاقه اقتصاددانان، یا آگهی‌دهندگان و بازارپژوهان است تا جامعه‌شناسان، روان‌شناسان اجتماعی و یا نظریه‌پردازان اجتماعی. بخشی از پاسخ مساله به حوادثی در دهه‌ی شصت برمی‌گردد که بر توسعه نظریه‌های اجتماعی تاثیر گذاشتند.
در دهه‌ی شصت، در جوامع پیشرفته غربی وضعیتی برقرار بود که یورگن هابرماس نظریه‌پرداز انتقادی آلمانی آن را «بحران مشروعیت» نامید. این پدیده در میان دانشجویان، بعضاً شکل یک جنبش اعتراضی به خود گرفت و در میان سایر جوانان به اشکال دیگری در رابطه با کارهای مختلف، از تولید صنعتی گرفته تا کارهای بازرگانی بروز کرد. از آن جمله، اعتراض علیه نظام آموزش و کارآموزی‌ای بود که روز به روز بیشتر به سمت برآوردن نیازهای سازمان صنعتی و بازرگانی سرمایه‌داری پیشرفته می‌رفت و از مسائل گسترده‌تر مانند فقر، سوء تغذیه و یا فلسفه و زیبایی‌شناسی غفلت می‌ورزید. همچنین، اعتراضی علیه جنگ ویتنام بود؛ جنگی که به ویژه از نظر جوانان مظهر استفاده نابجا از استعدادهای علمی و منابع فن‎آورانه از سوی ایالات متحده بود. از نظر چنین گروه‌هایی، روند تصمیم‌گیری سیاسی در غرب خطا بود و در حوزه‌ی نظام سیاسی بحران مشروعیت می‌آفرید.

به هرحال این دوره نه در نظام سیاسی و نه در نظام اقتصادی سرمایه‌داری غرب به تغییرات عمده‌ای نینجامید. تا حدودی می‌توان گفت که در پایان دهه ۸۰،  سرمایه‌داری در بین اکثریت جمعیتی که در جوامع غربی و یا جاهای دیگر زندگی می‌کردند مشروعیت یافته بود. برای مثال، تحولات اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروری در پایان دهه هشتاد، تا حدودی ناشی از جذابیت سرمایه‌داری از دید بسیاری ساکنین جوامع کمونیست پیشین بود. سرمایه‌داری در بیشتر غرب و بلوک شرقی،  به این علت جذابیت و مشروعیت یافت که کالای مصرفی‌ای را که مردم تقاضا می‌کردند ارائه می‌کرد و یا به نظر می‌رسید که ارائه می‌کند.

در خلال نیمه‌ی دوم سده‌ی بیستم، مصرف کالا و خدمات برای گروه‌های بیشتری از جوامع غربی و ژاپن و در سایر بخش‌های جنوب شرقی آسیا امکان‌پذیر شد. همراه با مصرف، مرام وابسته به آن نیز به عنوان رشته‌ای از اعمال اجتماعی فرهنگی و اقتصادی در خدمت مشروعیت بخشیدن به سرمایه‌داری در دید میلیون‌ها مردم عامی عمومیت یافت؛ البته، نه در قلب و ذهن کسانی چون اعتراض‌کنندگان دهه‌ی شصت.
همراه با این حوادث اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که مصرف را مورد بیشترین توجه بعضی از جامعه‌شناسان قرار داد، تغییر مهمی نیز در درون نظریه‌ی اجتماعی رخ داد که در خدمت جلب توجه به موضوع مصرف بوده است. این تحول، گسترش رویکردی بود که عموما به عنوان «ساختارگرایی» شناخته شده است. ساختارگرایی، در شکل پس از جنگ دوم جهانی آن توسط انسان‌شناس فرانسوی کلود لوی استروس بسط یافته بود. او این نظریه را برای تجزیه و تحلیل جوامع بدون زبان نوشتاری ارائه کرد. او بر نقشی که نشانه‌ها و نمادها در ساختارهای اسطوره و آیین‌های این جوامع بازی می‌کنند تاکید کرد.
بر پایه‌ی این مطالعات، کسانی که به تحلیل جوامع مدرن که دارای زبان نوشتاری هستند می‌پرداختند، از اهمیتی که نشانه‌ها و نمادها در فرهنگ‌های نوشتاری نیز داشت سخت متعجب شدند. این به آن معنا نبود که در رسانه‌های جمعی این جوامع، الزاما نشانه‌ها و نمادها به طور کامل جایگزین کلام نوشتاری شده بود، بلکه به این معنا بود که ساختارگرایی اهمیت این نشانه‌ها و نمادها در جوامع صنعتی نیز برجسته کرد. نقش نشانه‌ها و نمادها در یکی از فرآیندهای اصلی چنین جوامعی، یعنی مصرف و مرام مصرف‌گرایی پیوسته با آن، آنچنان که در شکل‌های مختلف آگهی‌ها برای کالاهای مصرفی دیده شده است، بسیار اثرگذار بوده است.

بنابراین، مصرف در شکل‌های غربی پایان سده‌ی بیستم را می‌توان به عنوان یک روند اجتماعی فرهنگی دید که شامل نشانه‌ها و نمادهای فرهنگی است، نه صرفا همچون یک روند اقتصادی منفعت‌گرایانه. در اینجا این جنبه‌های اجتماعی و فرهنگی روند مصرف است که باید مورد توجه اصلی قرار گیرد. به هرحال این رهیافت نمی‌خواهد این معنا را القا کند که عوامل اقتصادی اهمیتی ندارند.
هم در جوامع پیشرفته سرمایه‌داری و هم در شکل‌بندی‌های اجتماعی که به طور غالب روستایی و مبتنی بر کشاورزی باقی می‌مانند، بسیاری از گروه‌ها هستند که الگوهای مصرف آنان را اصولا وضعیت اقتصادی‌شان تعیین می‌کند تا عوامل اجتماعی و فرهنگی‌ای که در اینجا بحث می‌شوند. با وجود این به محض اینکه مردم تحت تاثیر چیزی قرار می‌گیرند که می‌توان آن را اجتماعی همراه با مصرف‌گرایی مدرن نامید، حتی در صورتیکه استطاعت خرید کالاهایی را که در فیلم‌ها، در مطبوعات و در تلویزیون به تصویر کشیده می‌شوند نداشته باشند، ممکن است آن کالاها را بخواهند و اغلب نیز چنین اتفاقی می‌افتد.

بنابراین، در اینجا به مصرف، به عنوان امری نگاه می‌شود که بیشتر برخواست است و نه صرفا مبتنی بر نیاز. این بدان معنا نیست که این رهیافت را باید به منزله‌ی جایگزین یک رهیافت بیشتر مادی و اقتصادی دید، زیرا همانطور که پیش از این گفته شد، رهیافت اقتصادی در بخشهایی از جهان و در میان فقیرترین گروه‌های سرمایه‌داری غرب هنوز رهیافتی صحیح است. به هر حال در شکل‌بندی سرمایه‌داری غرب، با به کار بردن نشانه‌ها و نمادها برای فروش محصولات به خیل عظیم مصرف‌کنندگان، مصرف با میل آمیخته شده است. امیالی که اشخاص دارند به اینکه به واسطه‌ی مصرف اشیاءای مانند پوشاک یا سبکی از مبلمان به فرد مشخصی تبدیل شوند حتی در دوره‌های رکود اقتصادی نیز از بین نمی‌روند: این خواسته‌ها ممکن است به تاثیر خود بر مردمی که شاغل باقی می‌مانند و یا حتی در میان مردمی که بیکار هستند، ادامه دهند. آنها ممکن است برای مدتی در انتظار فعال شدن مجدد باقی بمانند، یعنی تا هنگامی که چراغ سبز دوباره روشن شود و درآمدهای دورریختنی افزایش یابند.

مصرف در خلال دهه‌ی هشتاد، در جامعه‌شناسی و بیشتر از آن در نظریه‌ی اجتماعی یک مفهوم مهم شد. تمرکز بر مصرف بخشی از یک بحث وسیع‌تر درباره‌ی مدرنیته بود – یعنی درباره‌ی اینکه آیا سرمایه‌داری غرب دست‌خوش آن چنان تغییر ریشه‌داری شده است که نیازمند جهت‌گیری نظری جدیدی بود که باید با اصطلاح «پسامدرن» مشخص می‌شد، یا چنین نیازی در کار نبود. اگر مدرن مستلزم یک جامعه صنعتی شهری و سرمایه‌داری بود که در آن طبقه‌ی اجتماعی – اقتصادی هنوز ویژگی زندگی مردم و احساس آنها را درباره‌ی اینکه چه کسی هستند و هویت آنان را تعیین می‌کرد؛ پسامدرن مستلزم یک شکل‌بندی اجتماعی پساصنعتی، محلی و حتی پساسرمایه‌داری بود که در آن امتیازات قدیمی و با ثبات برای ایجاد حس هویت مردم تغییر کرده بود. در شرایط پسامدرن هویت‌ها قابل انعطاف‌تر شدند و در یک گرد یک حالت تغییر بالقوه، اگر  نگوییم بالفعل، شناور شدند.

مصرف، همچون مظهر این حرکت به پسامدرنیته دیده می‌شود، زیرا مصرف متضمن از بین رفتن نقش محوری‌ای است که پیش از این، کار تولیدی در زندگی مردم، حس هویت آنها و اینکه چه کسی هستند داشت. به جای نقش‌های کاری، این نقش انواع صورت‌بندی‌های خانوادگی، انواع رفاقت‌های جنسی، گذران اوقات فراغت و مصرف به طور کلی است که برای مردم اهمیت هر چه بیشتری یافته. این مسائل مورد توجه جامعه‌شناسی و نظریه‌ی اجتماعی، همچون بحثی درباره‌ی اینکه آیا جوامع غربی به سوی «پسامدرن شدن» میروند یا نه، بازتاب یافته است.
توجه به مصرف، در متن بحث درباره‌ی اینکه آیا سرمایه‌داری آن‌چنان به طور اساسی تغییر کرده است که بتوان آن را «پسامدرن شدن» توصیف کرد یا نه، موجب بازگشت مضامینی شده است که در آغاز کار، یعنی در پایان سده‌ی نوزدهم و شروع سده‌ی بیستم در جامعه‌شناسی مطرح شده بودند. یک مثل آن نقش مصرف در میان مردم آمریکای صنعتی شمال شرقی و بورژوازی بازرگانی بود که در جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱-۶۵) در مقابل طبقه متکی بر زمین‌داری و برده‌داری قدیمی‌تر در جنوب پیروز شدند. این دو گروه در برهه‌ی تغییر قرن، توسط وبلن یک جامعه‌شناس آمریکایی مورد تحلیل قرار گرفته بودند. تحلیل وبلن در فصل ۱ مورد بحث قرار خواهد گرفت.

آیا طبقه‌ی بورژوازی مرفه، به عنوان گروهی که خود را وقف مصرف کرده است، اولین طبقه‌ای بود که باید در سرمایه‌داری مدرن به این شکل زندگی می‌کرد؟ آیا این طبقه، سنتی را پایه‌گذاری کرده بود که بعدها در ایالات متحده و سپس در اروپای غربی گسترش یافت؟ این طبقه اگر هم نخستین نبود، یکی از نخستین طبقات یا بخشی از طبقاتی بود که درون سرمایه‌داری مدرن برای مصرف می‌زیست و نه برای کار. سایر طبقات، همچون اشراف در اروپای فئودالی، همانند طبقه‌ای مرفه در سایر صورت‌بندی‌های اجتماعی زندگی کرده بودند، ولی با همین مقیاس، همچون یک طبقه‌ی خاص بورژوا و یا بخشی از آن در درون سرمایه‌داری غرب، یعنی مانند گروهی که وبلن آن را توصیف کرده بود، نبودند. بعدها در سده‌ی بیستم، آمریکایی‌های هرچه بیشتری از طبقه‌ی  کارگر یا طبقه‌ی متوسط، به مصرف‌کننده تبدیل شدند ولی نه به یک طبقه مرفه.

در بریتانیا و سایر جوامع اروپایی، تا دهه‌ی پنجاه سده‌ی بیستم، مصرف در میان عموم گسترش نیافت. پس از آن نیز، آن مصرف توده‌ای که در این دوره گسترش یافت مبتنی بر یک طبقه‌ی مرفه نبود زیرا مردم ناچار بودند برای کسب پول خرید کالای مصرفی کار کنند. در سرمایه‌داری مدرن، دهه‌ی پنجاه از نظر گسترش مصرف بااهمیت بود. بنابراین، دهه‌ی ۱۹۸۰ اولین دهه‌ی مصرف نبود. اینکه مصرف در دهه‌ی ۱۹۵۰ و ابتدای دهه‌ی ۱۹۶۰ از مصرف در دهه‌ی ۱۹۸۰ متفاوت بوده یا نه، باید در پرتو عوامل مختلفی تبیین شود که الگوی مصرف را در این دو دهه شکل دادند و جز از این که بتوان اثبات کرد که دوره‌ی اخیر به طور معناداری متفاوت از دوره‌ی پیشین است، مصرف را نمی‌توان به عنوان راه مشخص پست‌مدرنیته به کار برد. پرسشی که باید طرح کرد این است که آیا می‌توان نشان داد که از لحاظ نظری آن قدر تفاوت مهم بین مصرف در این دوره وجود دارد که بتوان تمایزی ذهنی بین آنها قائل بود یا نه؟

مفهوم مصرف بسته به انتخاب چارچوب نظری عمده‌ای که مصرف، خود فقط یکی از عناصر تشکیل‌دهنده‌ی آن است، میتواند دارای معناهای گوناگونی باشد. برای مثال مفهومی که از مصرف به وسیله‌ی بعضی از جامعه‌شناسان به کار رفته است، با معنایی که از این مفهوم در نظریه‌های اقتصادی فهم میشود تفاوت دارد: خواه این نظریه‌های اقتصادی نظریه‌های پول محور باشند یا الهام گرفته از کینز یا مارکس یا غیر اینها. از زمانی که جامعه‌شناسان تحلیل خود را درباره‌ی کنش اجتماعی، در تمایز با کنش سیاسی و اقتصادی ارائه کردند، در واقع بر مصرف به عنوان یک فعالیت اجتماعی یا عمدتا اقتصادی وابسته به عرضه و تقاضا، تولید و عرضه‌ی پول یا نرخ بهره، تکیه کردند. برای مثال در تحلیل جامعه‌شناختی ماکس وبر که نقش عمده‌ای در توسعه‌ی بعدی جامعه شناسی به عنوان یک گفتار نظری بازی کرد، مفهوم منزلت اجتماعی گسترش یافت. یک تحلیل وبری از سرمایه‌داری مدرن، مستلزم آن است که بپذیریم علاوه بر طبقات اقتصادی که یا بر حسب مالکیت مبلغ هنگفت سرمایه در شکل‌های صنعت مولد تعریف می‌شوند و یا با داشتن اموال بازرگانی و یا مالکیت به شکل‌های مجردتر سرمایه‌های مالی چون سهام، اوراق قرضه، سپرده‌های بانکی و یا ارز تعریف می‌شوند، گروه‌های دیگری نیز وجود دارند که ممکن است به شیوه‌هایی عمل کنند که بر توسعه اقتصادی اثر بگذارند. اینها، گروه‌هایی هستند که بر پایه‌ی منزلت اجتماعی تعریف می‌شوند و نیز بر اساس تعلق به یک حزب سیاسی.

یک گروه اجتماعی منزلتی به عنوان گروهی تعریف شده است که به شیوه‌های مختلف، از جمله ازدواج‌های درون گروهی، مکانیسم‌های اجتماعی که بعضی‌ها را شامل می‌شود و بعضی‌ها را حذف می‌کند، مانند حذف مفاهیم مرتبط با محرمات آیینی به منظور حفظ گروه اجتماعی متمایزشان، عمل می‌کند. این شیوه‌ها موضوعات نسبتا کم‌اهمیتی چون آداب غذا خوردن و یا صحبت کردن را شامل می‌شوند؛ با این همه ممکن است شامل به کار بردن نیروهای مسلح برای حفظ شیوه‌ی زندگی یک گروه منزلتی نیز بشوند. طبق تعریف، یک گروه منزلتی، دارای یک الگوی مجزای زندگی، غذا خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن، تفریح و خلاصه الگوی مجزای مصرف است.

چنین الگوهایی، به تعریف اعضای یک گروه منزلتی و به حفظ منزلت آن و به حرمت اجتماعی و فرهنگی آن در چشم خود و دیگر اعضای صورت‌بندی اجتماعی‌ای کمک می‌کند که در ارزش‌های فرهنگی همانند شریک هستند.
برای مثال اعضای یک خاندان سلطنتی، توسط کسانی که خود جزو اعضای خاندان سلطنتی نبوده ولی در ارزش‌های فرهنگی سلطنتی شریک هستند، در راس یک نظام منزلتی دیده می‌شوند. گروه‌هایی که در چنین ارزش‌های سلطنتی شریک نیستند، ولی بیشتر متمایل به موفقیت در تجارت،  تفریح و یا ورزش هستند، گونه‌های دیگری از اشخاص را در بالای سلسله مراتب منزلت اجتماعی خود می‌بینند. الگوهای مصرف گروه‌هایی که در رسانه‌های جمعی به آنها منزلت اجتماعی رفیع و شهرت متناسب با آن داده شود، به وسیله‌ی بعضی از افراد جمعیت مرتبط با همان گروه و یا گروه‌های دیگر اشاعه داده می‌شوند و مورد سرمشق قرار می‌گیرند.
منبع: باکاک، رابرت (۱۳۸۱)، «مصرف»، ترجمه خسرو صبری، تهران، نشر شیرازه، چاپ اول

چاپ این مطلب

  چالش های منابع انسانی در عرصه جهانی شدن
ارسال کننده: shahab - ۹۷/۱/۱۴، ۱۲:۳۸ صبح - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

با رشد کسب و کارهای بین المللی و پدیدار شدن کسب و کارهای فراملی، در حوزه منابع انسانی چالش های مختلفی پدیدار شده است که در زیر به برخی از آن ها اشاره شده است:

دگرگونی در حرفه ها
در سالهای گذشته، تحول انتقالی از حرفه های تولیدی به حرفه های خدماتی صورت گرفته است. عمده دلیل این تحول ظهور پدیده هایی مانند اینترنت، رایانه و نیز سیستم های اطلاعاتی بوده است. این دگرگونی با توجه به بالاتر رفتن سطح خودکارسازی کارخانه ها و کارگاه ها، باعث ایجاد چالشی در زمینه مدیریت منابع انسانی شده است. این امر باعث شده است که در اقتصاد آمریکا بیش از ۸۰ درصد حرفه ها را حرفه های خدماتی تشکیل دهند و سهم حرفه های تولیدی به ۱۲ درصد تا ۱۵ کاهش پیدا کند.

رشد نیروی پاره وقت
در گذشته نیروهای پاره وقت بیشتر برای انجام فعالیت های موقتی و برای عبور از حالت های بحرانی نظیر رشد ناگهانی تولید و غیره به کار گرفته می شد، اما امروزه نیروهای پاره وقت (نظیر: کارگران موقتی، پیمانکاران مستقل، کارکنان قرضی و نیمه وقت) سهمی معادل ۲۰ درصد کارکنان را تشکیل می دهند. این امر از یک سو به آن دلیل است که نیروهای حرفه ای و با سطح دانش بالا ترجیح می دهند با همکاری پاره وقت با چند سازمان به صورت همزمان، درآمد بیشتری کسب کنند و از طرف دیگر سازمان ها نیز تلاش می کنند به جای پرداخت هزینه های سنگین به کارگیری دائم نیروهای متخصص، از آنها به صورت ساعتی و تنها در مواقع نیاز استفاده کنند تا بهره وری خود را افزایش داده و هزینه های خود را کاهش دهند.

رقابت بازار
این رقابت باعث افزایش فشار بر روی شرکت های بزرگ برای افزایش کیفیت و کاهش قیمت و در نتیجه ضرورت استفاده از نیروهای ماهرتر شده است. این در حالی است که با افزایش نیاز به نیروهای با سطح مهارت بالا در کشورهای پیشرفته، نیاز نیروهای با سطح مهارت پایین و مونتاژ کار در کشورهای جهان سوم نیز افزایش یافته است.

سازماندهی
در جهان امروزی سازمان ها برای اینکه بتوانند قابلیت های رقاتی خود را حفظ کنند مدام در حال سازماندهی مجد سازمان خود هستند. این سازماندهی ها در قالب اقداماتی نظیر: حذف لایه های مدیریتی، استراتژی کاهش، ادغام شدن سا سازمان های دیگر، برون سپاری فعالیت ها می باشد. این فعالیت ها برای آن انجام می شود تا سازمان تا حد امکان مسطح شده و در نتیجه با کاهش رده های مدیریتی و افزایش بهره وری هزینه های کاری کاهش پیدا کند. این تغییرات که بعضاً باعث کاهش یا افزایش تعداد و تنوع نیروی انسانی می شود، باعث بروز مشکلاتی برای مدیریت منابع انسانی خواهد شد.

تفاوت های سنی
با توجه به بالاتر رفتن سطح زندگی، امید به زندگی در جوامع بالاتر رفته و این امر باعث شده است تا افراد مدت زمان بیشتری را به کار پرداخته، دیرتر بازنشسته شوند. از این رو، امروزه می توان تنوع سنی زیادی در سازمان ها مشاهده کرد (از سنین حدود ۲۰ سال تا حدود ۶۵ سال). این تفاوت های سنی باعث ایجاد محیطی ناهمگون و با رفتارها و هنجارهای متفاوتی در سازمان می شوند.

چاپ این مطلب

  تفاوت نسل ها در دنیا چگونه تعریف شده است؟
ارسال کننده: shahab - ۹۷/۱/۱۴، ۱۲:۳۶ صبح - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

بر اساس مطالعات جهانی از دیدگاه جمعیتی، ما می توانیم چهار نسل از کارکنان را در سن کار تشخیص دهیم. هر کدام از این نسل ها دارای ویژگی های خاصی هستند که بر استراتژی ها و روش های نیروی انسانی و اثربخشی آن تاثیر می گذارند. در حالی که، در آینده، شرکت ها به طور کامل به کار تیم های کاری ناهمگن، متشکل از تقریبا همه نسل ها نیازمند است، چالش مدیریت منابع انسانی ایجاد یک محیط خلاق و دوستانه برای کارکنان همه نسل ها می باشد.

همواره کارکنان جوان، میانسال و مسن تری وجود داشتند که برای یک سازمان کار می کردند ولی هرگز تفاوت میان سن گروه ها اینقدر تفرقه انگیز و به طور بالقوه آشفته نبوده است. بر اساس دیدگاه شولتز و شولتز (۲۰۱۰) چهار نسلی که امروزه درون نیروی کار شناسایی شده اند عبارتند از: ۱٫ نسل سکوت؛ ۲٫ نسل بیبی بومرز ؛ ۳٫ نسل ایکس و ۴٫ نسل ایگرگ. به خاطر داشته باشید که این نسل ها تعداد زیادی از افراد درون گروه ها را توصیف می کنند و نه همه آنها.

  1. نسل سکوت (۱۹۴۵- ۱۹۰۹): نسل سکوت پر آوازه در سال های بین ۱۹۲۲ و ۱۹۴۵ متولد شدند. آکثر آنها در پایان زندگی حرفه ای شان قرار دارند و یا به تازگی بازنشسته شده اند ولی بعضی دیگر هم هنوز بر مسند قدرت و رهبری قرار دارند. آنها به سخت کوشی تمایل دارند، به مسئولیت احترام می گذارند و به کارفرمایان وفادارند. آنها اعتقاد دارند که کارفرمایان آنها هم در عوض وفادار هستند و آنها را از اطریق بازنشستگی مورد توجه قرار می دهند. در واقع آنها در طول زندگی حرفه ای خود فقط برای بیشتر از یک یا دو کارفرما کار نمی کنند.
  2. نسل انفجار جمعیت (۱۹۶۴-۱۹۴۶): نسل انفجار جمعیت در بین سال های ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ متولد شدند. به عنوان بزرگ ترین نسل، آنها مجبور بودند که رقابت شدیدی برای یافتن شغا و ارتقا داشته باشند. بسیاری از آنها دیوانه وار کار می کردند و بعضی از آنها شصت ساعت در هفته در ادارات مشغول به کار بودند. آنها زمان و خانواده های خود را برای حفظ شغلشان یا به دست آوردن مبلغی بیشتر یا ارتقا فدا می کردند.
  3. نسل ایکس (۱۹۸۰-۱۹۶۵): نسل ایکس بین سال های ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۹ (محصول نسل انفجار جمعیت) متولد شدند، آنها به طور آگاهانه تصمیم گرفته بودند که از زندگی والدینشان که تعهد کامل به کار داشتند، پیروی نکنند. آنها تمایل داشتند که در کارهای غیرسنتی فعال تر باشند. کاربردانی متبهر در فناوری رایانه باشند و به احتمال زیاد اقتدار را به چالش بکشند و به خودمختاری و استقلال در کارشان و در زندگی خصوصی شان بیشتر بها دهند.
  4. نسل ایگرگ (۱۹۹۴-۱۹۸۱): اعضای نسل ایگرگ بعد از سال ۱۹۸۰ به دنیا آمدند و تعداد فزاینده ای از این نسل به جامعه نیروی کار وارد می شوند. تا سال ۲۰۱۲ آنها بیش از نیمی از جمعیت نیروی کار آمریکا را تشکیل دادند. گفته شده که این نسل بیش از هر نسل دیگری مورد تحسین واقع شده است، آنها خود محورتر و به تحسین متملقانه، بازخورد و مورد شناسایی واقع شدن از جانب رئیس شان بیشتر نیازمندند.
بر اساس ویژگی های بالا ممکن است ما مناطقی را شناسایی کنیم، که در آن متخصصان منابع انسانی باید سیاست ها و خط مشی های پرسنلی را مطابق با خصوصیات نسل های مختلف منطبق نمایند. بطور کلی، تیم های کاری ناهمگن نیازمند رویکردهای مشابه طراحی سیاست های منابع انسانی می باشند.

از سوی دیگر این موارد فرصت هایی برای مکمل سازی، غنی سازی و در نهایت استفاده از پتانسیل متنوع نیروی انسانی می باشد، که یک کاتالیزور برای خلاقیت فراهم می کند. کارکنان ارشد امروزه قادر به بهره وری بیشتر، سلامت بهتر و وضعیت روحی و روانی عالی نسبت به گذشته اند، اما استانداردهای بالاتر از انتظارات نیز دارند. و در عین حال آنها توسط کارفرمایان به طور عمده در نظر گرفته نشده اند. حتی کارکنان خود را برای امکان اشتغال بلند مدت در سن های متفاوت پیری به حساب نمی آورند. با توجه به داده های مطالعات تحقیقاتی BAuA ، در یک نمونه از ۲۰۰۰۰ پاسخ دهنده، تنها یک چهارم کارکنان امکان اشتغال واقعی تا سن قانونی بازنشستگی را داشتند.

چاپ این مطلب

  چالش های مدیریت پرسنل دهه شصتی و هفتادی
ارسال کننده: shahab - ۹۷/۱/۱۴، ۱۲:۳۳ صبح - انجمن: مدیریت و کسب و کار - بدون پاسخ

نیروی انسانی به لحاظ برخورداری از قدرت اندیشه، خلاقیت و نوآوری بزرگ ترین دارایی هر سازمانی محسوب می شود، چرا که هرگونه بهبود و پیشرفت در سیستم های فنی و سازمانی توسط نیروی انسانی صورت می گیرد. توان فکری و اندیشه های کارکنان در سازمان به عنوان سرمایه نهفته و راکد می باشد هر سازمان و مدیریتی بتواند از این سرمایه های نهفته بیشترین استفاده را بکند به همان اندازه امکان رشد و توسعه مُیسر خواهد شد. از این رو، تغییر در ترکیب و گروه های سنی آن در شمار چالش هایی است که اکنون مدیریت منابع انسانی را به طور جهانی تحت تاثیر قرار داده است.

اگر از مدیران سازمان ها بپرسیم که نسل جدید در فضای سازمانی چگونه هستند، به احتمال زیاد میگویند مدیریت نسل جدید دشوار است. نه تنها در سازمان بلکه اگر همین سوال را از پدرها، اساتید دانشگاه، معلم ها و مربی های ورزشی هم بپرسید، پاسخ همین است. اساتید و معلم ها از روزهایی می گویند که دانشجو ها و دانش آموزان خیلی حرف گوش کن بودند و می رفتند کتابشان را می خواندند. اگر هم درس نمی خواندند، راه حل ها اخراج از کلاس یا در مدرسه تنبیه دانش آموزان تنبل بود. به چهره شان هم نگاه کنید انگار با حسرت به گذشته نگاه می کنند که انگار این فضای حاکم خیلی ایده آل بوده است و الان داریم به قهقرا می رویم.

آیا شما هم با این نگاه موافق هستید؟
نیروهای جدیدی که وارد سازمان ها می شوند، متولدین دهه هفتاد و اواخر دهه ۶۰ هستند. این نسل از کارکنان سازمانی دنیای متفاوتی از نسل قبلی خود دارند و این امر کاملا طبیعی است. این تفاوت ها از تغییر سبک زندگی و تربیت کودکان و همچنین تغییر شرایط محیطی نشات می گیرد. بنابراین برای مدیریت آنها نمی توان از روش هایی که برای مدیریت نسل قبل استفاده می شد، بهره برد. مدیران سازمان ها از نسل دهه ۴۰ و ۵۰ هستند و کارکنان جدید از نسل دهه ۷۰ و اواخر دهه شصت، بنابراین طبیعی است که مدیران نتوانند کارکنان نسل جدید را درک کنند. مدیران باید سعی کنند کارکنان نسل جدید را درک کنند تا بتوانند توانمندی های آنها را در مسیر درست هدایت کنند. باید بدانند که چه چیزی برایشان مهم است و از چه چیزی شاد می شوند و انرژی می گیرند.

برای درک تفاوت های این دو نسل در ادامه به نمونه ای از آنها اشاره شده است:
  • یک شبه ره صد ساله: نسل جدید تمایل دارد که زود به همه چیزهایی که می خواهد برسد. زود ارتقا پیدا کند، زود صاحب همه چیز شود، زود به مسافرت های خارجی برود و … . بنابراین در سازمان ها باید فضایی فراهم شود تا افراد بتوانند با بروز شایستگی ها و عملکردهای قابل توجه، ارتقا پیدا کنند و یا به پاداش های چشم گیر دست یابند. گذاشتن یک دستورالعمل با مسیر ارتقای مشخص و با پرداخت مشخص برای نسل جدید مثل یک سم عمل می کند. می بایست برای نسل جدید راه های میانبر رسیدن به حقوق بالاتر و جایگاه رفیع تر که از عملکرد عالی و بروز سطح بالای از شایستگی ها حاصل می شود، ترسیم شود.
  • تمایل به تنوع کاری: نسل جدید خیلی زود از کارهای تکراری خسته می شود و راحت سازمان را به خاطر یکنواخت شدن کار ترک میکند. در حالی که در نسل قبلی چنین مسئله ای وجود نداشت. مدیران باید به دنیال ایجاد تنوع در کارها باشند و نباید انتظار داشته باشند که کارکنان نسل جدید یکسری کارهای روتین را در فضا خشک سازمانی برای مدت طولانی انجام دهند. تنوع در کار مثل یک پاداش برای اوست.
  • سر سپردگی کمتر: نسل قبل زاده دوران پدرسالاری است و در فضای سازمان هم مطیع و فرمانبردار شد. اما نسل جدید زاده دوران فرزندسالاری است و مسلما سرسپردگی نسل قبل را ندارد. بنابراین سبک های رهبری از حالت استبدادی و دیکتاتوری باید خارج شود و به سمت سبک های مشارکتی و اقناعی حرکت کند.
  • آگاهی بیشتر: به علت وجود اینترنت و گستردگی شبکه های اجتماعی، نسل جدید آگاهی بیشتری نسبت به مسائل مختلف دارند. بنابراین مدیران نمی توانند بگویند «این کار را انجام بده چون من می گویم»، نسل جدید باید با استدلال کافی قانع به انجام کاری شود. اگر هم قانع شود، به علت سطح آگاهی بالاتر، عملکردی ورای انتظار مدیرانی که زاده نسل گذشته هستند، خواهد داشت.
  • توجه بیشتر به تعادل کار و زندگی: نسل جدید به تفریح و خوش گذرانی بیشتر از نسل قبل توجه می کند. در واقع کار را برای زندگی و تفریح می خواهد نه برای کار. بنابراین سازمان هم باید فضایی برای بیشتر به تعادل کار و زندگی در بسته های مزایای خود توجه کند. مثلا نسل جدید ترجیح می دهد سفر کیش برود تا اینکه سبد معیشت خانوار دریافت کند!
  • تغییر پذیری آسان تر: نسل جدید خیلی راحت تر از نسل قبل می تواند خود را با شرایط جدید وفق دهد چون در عصری به دنیا آمده است که همه چیز به سرعت در حال تغییر است و کنار آمدن با تغییر برایش آسان تر است. این یک فرصت برای سازمان ها است تا تغییرات مورد نیاز در استراتژی ها، سیستم ها و فرایندها را راحت تر مدیریت کنند.
  • تمایل به تصدیق بیرونی: نسل جدید خیلی به خواسته های دیگران توجه می کند و سعی می کند توجه دیگران را بر انگیزاند. این مسئله در سبک زندگی نسل جدید مشهود است، آنها تشنه تمجید و گرفتن پاداش های بیرونی هستند. بنابراین در سازمان هم نیاز به به دریافت بازخورهای مثبت و پاداش در او تقویت شده است.
  • تمایل به تعامل با تکنولوزی: نسل جدید تمایل دارند از طریق شبکه های اجتماعی، پیامک، وایبر و … تعامل کنند. در حالی که نسل قبل تمایل به ارتباط رودرو یا تلفنی داشتند. به این مسئله می توان به چشم یک فرصت نگاه کرد. مدیر می تواند مطلبی را به ارسال یک فیلم کوتاه در وایبر به کارکنانش بفهماند یا از کارمند خود که عملکرد خوبی دارد تشکر کند. علاوه بر این به راحتی می توان در شرکت های با فاصله جغرافیایی از ویدئو کنفرانس ها و تعاملات الکترونیکی استفاده کرد. فرصت خوبی هم برای کاغذ زدایی از تعاملات و بایگانی های سازمانی ایجاد شده است. حالا اینکه مدیران نسل قبل توانمندی استفاده از این ابزارها را ندارند و یا با آن راحت نیستند، مشکل از نسل جدید نیست.
  • تمایل به داشتن کار منعطف: سخت بتوان در نسل جدید کسانی را پیدا کرد که تمایل داشته باشد در چارچوب زمانی مشخصی در سر کار حاضر شوند. نسل جدید مایل است تا ساعات کاری شناوری داشته باشد و یا حتی برخی از کارها را با استفاده از ابزارهای ارتباطی کنونی، از خانه انجام دهد. در واقع کار شناور برای نسل جدید یک بسته مزایای خوب به حساب می آید.
  • رسمیت کمتر: آیا واقعا می توان نسل جدید را مجبور به پوشیدن لباس های رسمی کرد؟ نسل جدید از چارچوب ها بیزار است. دوست دارد راحت بپوشد، راحت تعامل کند و راحت اطلاعات بگیرد. اینکه باید برای رسیدن به اطلاعات و داده های مورد نیاز نامه نگاری های طولانی شود، برای نسل جدید خسته کننده است. بنابراین فضای خوبی فراهم هست تا از سازمان ها بوروکراسی زدایی شود.
اکنون مدیران و رهبران سازمانی، متولدین دهه ۳۰، ۴۰ و ۵۰ هستند که می خواهند با فضای فکری نسل خود، نسل جدید (کسانی که زیر ۲۷ سال سن دارند) را هم اداره کنند که این کار منجر به تخریب عملکرد و بهره وری ناشی از تضادها و تنش ها خواهد شد. بنابراین مشکل مدیریت نسل جدید از تفاوت ها است نه از نا کارآمد بودن آنها. باید تفاوت ها را درک کرد. مدیران باید خود را تغییر دهند و خود را با فضای جدید هماهنگ کنند نه اینکه بخواهند همه کارکنان نسل جدید را تغییر دهند. تغییر رفتار یک نفر آسان تر از تغییر نگرش ها و رفتارهای یک نسل است!

چاپ این مطلب

  نقش سلبریتی ها در برندسازی
ارسال کننده: shahab - ۹۷/۱/۱۴، ۱۲:۱۷ صبح - انجمن: برند و برندسازی - پاسخ (2)

برند سلبریتی ها
برای اینکه یک سلبریتی، برند شخصی خود را حفظ نموده و آن را توسعه دهد نیازمند به برنامه ریزی بازاریابی و توسعه مدل برند شخصی دارد. لذا همچنان که سلبریتی ها می توانند به بازاریابی و برندسازی محصولات و شرکت ها کمک کنند خود نیز لازم است برندسازی سلبریتی انجام دهند. درنتیجه این اشخاص مشهور معمولاً ترکیبی از محتوای ارسالی در شبکه های اجتماعی، ظاهر، محصولات و حواشی جهت حفظ موقعیت و هیجان بخشیدن به دنبال کنندگان برای برجسته کردن و متمایز ساختن ویژگی های خود، به کار می برند. رشد برند این افراد از ظهور در تبلیغات بایستی فراتر رفته و موارد دیگری از جمله جوایز و گواهی نامه ها، تاییدیه ها، پیج های معتبر، نقش سفیر یک برند بودن و … را شامل می شود.

سفیر برند (Brand Ambassador)
شرکت‌های تجاری برای تبلیغ و ارتقای محصول و خدمات‌شان در سطح جامعه به حمایت مشاهیر احتیاج دارند، به همین دلیل از آن‌ها برای تبلیغات خود استفاده می‌کنند. مدتی است در ایران نیز برخی شرکت‌ها و تولیدکنندگان محصولات مختلف از هنرپیشه‌ها، خواننده‌ها و ورزشکاران برای تبلیغ محصولات خود استفاده می‌کنند. البته این امر با استقبال هنرپیشه‌ها هم روبرو شده است. در گذشته نه چندان دور استفاده از سلبریتی‌ها در تبلیغات ممنوع اعلام شد اما مدتی پس از آن این ممنوعیت از بین رفت و هنرپیشه‌ها یکی پس از دیگری تبلیغات برندهای مختلف را قبول کردند.
بسیاری ستاره ها و سلبریتی ها با روزگار خود را با سفیر برند شدن می گذرانند! «بازیگرها در فیلم‌ها بازی می‌کنند تا پیشنهادهای تبلیغاتی بیشتری داشته باشند!» این جمله کنایه‌آمیز در سینمای آمریکا و همه کشورهای دیگری که سازوکار درستی در تولید قهرمان و ستاره دارند، چندان عجیب به نظر نمی‌رسد. درآمد تبلیغاتی بسیاری از سلبریتی‌های کره زمین، از دستمزد سالیانه آنها برای هنرشان بیشتر است. در ایران اما تبلیغ سلبریتی‌ها برای برندهای مختلف مدت زیادی ممنوع بوده است. از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۸۲ هیچ وقت تصویری از بازیگران سینما بر بیلبوردها نرفته بود. تنها یکی از شرکت‌های تولیدکننده لباس چرم به صورت محدود از جمشید هاشم‌پور برای تبلیغات در حد بروشور و کاتالوگ استفاده کرده بود.

با رفع ممنوعیت حضور ستارگان در تبلیغات، هرچند می‌توان خوشحال بود که روزهای خوبی در حوزه تبلیغات خواهیم داشت اما از طرفی دیگر هنگامی که بعنوان صاحب برند برای مشاوره در شرکت‌های تبلیغاتی به دنبال راه‌کار برندینگ هستید با تعجب در قالب یک پروپوزال استفاده از ستارگان را بعنوان سفیر برند Brand Ambassador می‌بینید. به نظر می‌آید که آژانس‌های تبلیغاتی با ورود یک امکان به حوزه بازاریابی، به سرعت دچار تب فروش آن شده و تنها راه درمان مشتری را با همان نسخه همیشگی می‌پیچند.

حضور یک ستاره به عنوان سفیر برند شرایطی دارد که نمی‌تواند برای هر برندی مناسب باشد بلکه در اولین و مهمترین قدم نیاز به فرهنگ‌شناسی و اطلاعات در مورد آداب و رسوم جامعه ایرانی دارد. آیا جامعه ایرانی مانند مردم آمریکایی و اروپایی تنها به واسطه تبلیغ یک ستاره، ترغیب به انتخاب یک برند یا خرید کالا می‌‌شوند؟ در دومین قدم این نکته مهم است که آیا شخصیت هر ستاره‌ای برای هر برندی مناسب است؟ برای مثال یک وزنه‌بردار سنگین وزن می‌تواند سفیر برند محصولات خانگی یا لباس باشد؟ و یا اصلاً این موضوع مهم نیست! همانقدر که محبوب باشد، کافیست؟ حتماً قبل از استفاده از این ابزار برندینگ در تبلیغات، از خود سوال کنید که سفیر برند برای برند یا محصول من چکار می‌کند؟
نکته بسیار مهم! در دنیای امروز تبلیغات سفیر برند تنها یک چهره در کنار محصول و برند شما نیست، سفیر برند در کمترین همکاری خود با برند باید در شبکه‌های اجتماعی به تعامل با مشتریان برند بپردازد. همانطور که شما ستاره مورد نظرتان را بعنوان سفیر برند خود معرفی می‌کنید او نیز باید شما را معرفی کند. و این نکته به تنهایی نشان می‌دهد که به چه میزان یک سفیر برند می‌تواند ارزش افزوده برای برند شما ایجاد کند. لذا در نظر گرفتن خصوصیات همگن بین برند و سفیر برند بسیار مهم است.

بعد از بررسی تمامی جوانب در انتخاب سفیر برند، حتماً سابقه سفیر برند را در مورد برندهای دیگر در نظر بگیرید تا تحت تاثیر برند دیگر و یا تجربیات سفیر خود قرار نگیرید. اما با بررسی تمامی موارد فوق باید بدانید زمانی به سفیر برند نیاز دارید که در حوزه‌های دیگر برند موفقیت نسبی را کسب کرده باشید و به یاد داشته سفیر برند یک مکمل است و هیچ‌گاه عمده هزینه مارکتینگ خود را به این موضوع اختصاص ندهید.

سلبریتی ها در برند سازی
سلبریتی برندینگ (Celebrity branding) و تبلیغات از طریق چهره‌های مشهور نوعی از برندینگ یا تبلیغات است که در آن چهره‌های مشهور از گروه‌های مرجع اجتماعی به عنوان سفیر یا عامل یک برند یا تولید کننده با استفاده از محبوبیت و جایگاه اجتماعی خود به تبلیغ برای یک محصول، خدمات و یا یک رویداد خیریه می‌پردازند.
مشاوران و کارگزاران صنعت تبلیغ با آگاهی از محبوبیت بالای چهره‌های فرهنگی، ورزشی در میان عامه مردم، سال‌هاست که پای این نامداران و مشاهیر را به آگهی‌های بازرگانی باز کرده‌اند. شرکت‌های بزرگ و بین‌المللی چون«آدیداس»، «نایک»، «پوما» و… با پیشنهاد رقم‌های حیرت انگیز از بزرگان ورزش به عنوان معروف و مروج کالا و خدمات خود بهره می‌برند. درچند سال اخیر فوتبالیست‌ها، بسکتبالیست‌ها، رانندگان فرمول یک و تنیسورها و… پولی که از راه تبلیغات عایدشان می‌شود، بسیار بیشتر از قراردادهایی است با تیم‌های ورزشی خود منعقد می‌کنند.
عقد قراردادهای متعدد و کلان با کمپانی‌های چند ملیتی بود که موجب شد «دیوید بکام» فوتبالیست شهر انگلیسی، راهی آمریکا شود و برای هرثانیه زندگی در این کشور ۲ دلار دستمزد دریافت کند.

سلبریتی برندینگ اشکال مختلفی دارد، از جمله حضور ساده یک چهره مشهور در تبلیغات یک کالا، خدمات و یا مراسم خیریه یا حضور این افراد در رویدادهای روابط عمومی و یا راه‌اندازی خط تولید یک محصول یا خدمات توسط خود فرد که ممکن است تنها محدود  به استفاده از نام یک شخص برای یک محصول باشد. شایع‌ترین نوع استفاده از این شیوه تبلیغاتی در حوزه مد، پوشاک و لوازم مد می‌باشد. تعداد زیادی از خواننده‌ها، هنرپیشه‌ها، مدل‌های مشهور، ورزشکاران و سایر چهره‌های مشهور هم اکنون حداقل یک محصول تحت لیسانس دارند که نام آنها را یدک می‌کشد.
در برخی موارد برای بازاریابی و تبلیغات به این شیوه حتی ممکن است از شخصیت یا خصوصیت خاصی از افراد مشهور استفاده ‌شود. به طور مثال استفاده از صدای چهره‌های مشهور. برخی از چهره‌ها با داشتن صدایی خاص بدون نمایش تصویرشان می‌توانند تداعی کننده یک تصویر از خویش باشند. به طور مثال هنرپیشه مشهور شان کانری(Sean Connery) و یا مرحوم خسرو شکیبایی.
استفاده از چهره‌های ورزشی می‌تواند تأثیر بسیار زیادی بر فروش و بهبود جایگاه برندهای ورزشی داشته باشد به طور مثال پس از حضور تایگر وودز در تبلیغات شرکت نایک فروش این شرکت ۱۰۰ درصد افزایش یافت. از مشهورترین چهره‌های فعال در حیطه تبلیغات ورزشی می‌توان از کرستیانو رونالدو، تایگروودز، آسامی پاول نام برد.
به تازگی روش‌های جدیدی برای حضور چهره‌ها در تبلیغات استفاده می‌شود و با بررسی‌های دقیق علم بازاریابی تأثیر حضور چهره‌ها بر تصویر برند و تغییر رفتار خریدارن مد نظر قرار می‌گیرد. در کشورهایی نظیر هندوستان استفاده از این شیوه تبلیغاتی سبب شده ‌است تا مردم تمایل بسیار زیادی برای استفاده از تولیدات داخل پیدا کنند. به طور کلی موفقیت و سطح کاری چهره‌های مشهور اثر بسیار زیادی بر توفیق برند خواهد داشت. بر طبق آمار از سال ۱۹۹۵ تا کنون استفاده از چهره‌های مشهور بیش از دو برابر شده است.

با گسترش رسانه‌های مجازی به تازگی نوع جدیدی از چهره های مشهور به عنوان چهره‌های مشهور مجازی ایجاد گردیده‌است. سایبرلبرتیز (Cyberlebrities) عنوانی است برای کسانی که با استفاده از رسانه‌های مجازی و طرفداران خود از سراسر دنیا شناخته می‌شوند. این نوع از چهره‌ها می‌توانند شخصیت‌های غیر واقعی نظیر شخصیت‌های کمیک استریپ‌ها، داستان‌ها و یا کارتون‌ها نیز باشند.

سلبریتی های ایرانی در اینستاگرام
شناخت سلبریتی های محبوب مردی در شبکه های اجتماعی توسط بازاریابان و مجریان کمپین های تبلیغاتی بسیار حائز اهمیت بوده و گزینه ها و ایده های مختلفی را برای طرح ریزی یک کمپین موثر تبلیغاتی با بهره گیری از ستارگان و افراد مشهور به آن ها می دهد. در ایران شبکه اجتماعی اینستاگرام محلی است که دسترسی به سلبریتی ها را فراهم آورده است. اینستاگرام یک برنامه اشتراک گذاری عکس و ویدیو های کوتاه می باشد که اخیرا مورد استقبال ایرانی ها قرار گرفته است. از چند سال پیش فیسبوک اینستاگرام را خریداری نموده است و در واقع اینستاگرام متعلق به کمپانی فیسبوک است. اما حضور هنرمندان و افراد سرشناس ایرانی در این شبکه اجتماعی به شکلی است که مردم می توانند براحتی به ادرس صفحه شخصی بازیگر مورد علاقه شان رجوع کنند و اخبار و عکس های جدیدشون رو ملاحظه کنند و به نوعی راحت می توانند با هنرمندان ارتباط داشته باشند.
در ادامه لیست بزرگترین سلبریتی های ایرانی اینستاگرام با بیش از یک میلیون فالوور ارائه شده است. در بین این چهره های مشهور می تواند نام های چون دکتر روحانی، علی دایی، مهناز افشار و سعید معروف گرفته تا امیر تتلو، حسن ریوندی و … را ملاحظه نمائید. اطلاع از این لیست، برای فعالان کسب و کار جهت بازاریابی و برندسازی شخصی بسیار قابل استفاده است. در بین ۵۰ چهره برتر اینستاگرامی ایرانی بازیگران، ورزشکاران، خوانندگان، مجریان و سیاسیون حضور پررنگ تری دارند.

لیست اسامی سلبریتی های ایرانی و تعداد فالوورهای آنها
  • مهناز افشار؛ ۶ میلیون
  • بهنوش بختیاری؛ ۵٫۷ میلیون
  • سحر قریشی؛ ۵٫۷ میلیون
  • الناز شاکردوست؛ ۵٫۷ میلیون
  • رامبد جوان؛ ۵٫۶ میلیون
  • ترانه علیدوستی؛ ۵٫۱ میلیون
  • بهنوش طباطبایی؛ ۴٫۹ میلیون
  • محمدرضا گلزار؛ ۴٫۸ میلیون
  • آرمین زارعی؛ ۴٫۴ میلیون
  • امیر تتلو؛ ۴٫۱ میلیون
  • رضا عطاران؛ ۳ میلیون
  • بهرام رادان؛ ۲٫۹ میلیون
  • یاس؛ ۲٫۹ میلیون
  • مهراوه شریفى نیا؛ ۲٫۷ میلیون
  • بهاره رهنما؛ ۲٫۶ میلیون
  • شهاب حسینی؛ ۲٫۵ میلیون
  • علی دایی؛ ۲٫۵ میلیون
  • نیکی کریمی؛ ۲٫۵ میلیون
  • علی کریمی؛ ۲٫۴ میلیون
  • نسرین مقانلو؛ ۲٫۴ میلیون
  • پرویز پرستویی؛ ۲٫۱ میلیون
  • سید جواد رضویان؛ ۲٫۱ میلیون
  • پوریا پورسرخ؛ ۲٫۱ میلیون
  • پریناز ایزدیار؛ ۲ میلیون
  • محسن تنابنده؛ ۱٫۹ میلیون
  • سردار آزمون؛ ۱٫۸ میلیون
  • مهدی پاکدل؛ ۱٫۸ میلیون
  • حسن روحانی؛ ۱٫۷ میلیون
  • مهدی طارمی؛ ۱٫۷ میلیون
  • سروش جمشیدی؛ ۱٫۷ میلیون
  • سعید معروف؛ ۱٫۶ میلیون
  • سام درخشانی؛ ۱٫۶ میلیون
  • سیروان خسروی؛ ۱٫۶ میلیون
  • سحر دولتشاهی؛ ۱٫۶ میلیون
  • الناز حبیبی؛ ۱٫۶ میلیون
  • شاهرخ استخری؛ ۱٫۵ میلیون
  • آنا نعمتی؛ ۱٫۵ میلیون
  • امیر جعفری؛ ۱٫۴ میلیون
  • احسان علیخانی؛ ۱٫۳ میلیون
  • بنیامین بهادری؛ ۱٫۳ میلیون
  • محسن یگانه؛ ۱٫۳ میلیون
  • حسن ریوندی؛ ۱٫۳ میلیون
  • جواد عزتی؛ ۱٫۲ میلیون
  • محسن مسلمان؛ ۱٫۲ میلیون
  • لیلا بلوکات؛ ۱٫۲ میلیون
  • طناز طباطبائی؛ ۱٫۲ میلیون
  • گلاره عباسی؛ ۱٫۲ میلیون
  • امیرمهدی ژوله؛ ۱٫۲ میلیون
  • پرستو صالحی؛ ۱٫۱ میلیون
  • فرهاد مجیدی؛ ۱٫۱ میلیون
  • باران کوثری؛ ۱ میلیون
  • پژمان بازغی؛ ۱ میلیون
  • محمد موسوی؛ ۱ میلیون
  • امید عالیشاه؛ ۱ میلیون
  • احمد مهرانفر؛ ۱ میلیون
  • ملیکا شریفی نیا؛ ۱ میلیون
 

چاپ این مطلب

  نقش سلبریتی ها در تبلیغات
ارسال کننده: shahab - ۹۷/۱/۱۴، ۱۲:۱۲ صبح - انجمن: برند و برندسازی - بدون پاسخ

سلبریتی ها  در تبلیغات
سلبریتی ها همیشه می توانند بهترین فروشنده های کالا و معرفی کنندگان برندها باشند. معرفی یک کالا و برند ناشناخته و یا کمتر شناخته شده توسط یک چهره ی مشهور و محبوب یکی از سریع ترین و آسان ترین راه های معرفی و فروش است. راهی که بوسیله ی آن، برند تداعیاتش را بر پایه ی ویژگی ها، محبوبیت و شهرت ستاره ها می چیند. وقتی یک برند توسط یک بازیگر محبوب و یا یک ستاره ی ورزشیِ مشهور معرفی میشود، این برند به سرعت اعتبارش را بر  پایه اعتبار معرفی کننده اش دریافت می کند.

[تصویر:  do.php?img=4701]

انتخاب سلبریتی ها توسط برند ها بایستی با در نظر گرفتن، اهداف تبلیغاتی و جایگاه یابی برند انجام شود، لزوماً میزان شهرت  یک ستاره دلیل موفقیت این برنامه ی بازاریابی و تبلیغاتی نخواهد بود.گاهی اوقات یک ستاره ی موفق ورزشی یا هنریِ محلی میتواند باعث جذب و اعتماد گروه جدیدی از مخاطبین به مخاطبین برند شود! نکته جالب اینکه جذابیت های یک ستاره لزوما ویژگی های فیزیکی آن نیست، احترام و علاقه ای که طرفداران آن ستاره و مخاطبین برند نسبت به یک چهره ی مشهور احساس میکنند، میزان جذابیت ستاره و متعاقبا برند و محصول را رقم میزند.

یک ستاره میتواند به شیوه های مختلفی به تبلیغ و حتی برندینگ یک محصول و نام تجاری کمک کند، این همکاری میتواند بصورت مستقیم و توصیه استفاده از یک محصول و به اشتراک گذاشتن تجربه ی استفاده ی این محصول توسط آن ستاره باشد و یا اینکه از تصویر یک چهره ی مشهور در آگهی های تبلیغات محصول استفاده شود، البته روشهای خلاقانه ی دیگری هم برای ایجاد تصویر ذهنی مناسب بواسطه ی استفاده از شهرت و تصویر ذهنی که مخاطب از یک ستاره دارد وجود دارد، که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از حضور ستاره های میتوان در بسیار از رسانه های تبلیغاتی مثل تبلیغاتی محیطی، چاپی، تلویزیونی و رادیویی یا تولید ویدیوهای آنلاین و … استفاده کرد اما کاری که این روش بازاریابی را موثرتر میکند قطعا استفاده از رسانه های جدید در کنار این ابزار سنتی برای انتقال پیام تایید و همراهی ستاره ها به مخاطبین برندهاست.

کلید اصلی انتخاب، ستاره ی درست برای محصول درست و استفاده از پیامی درست در رسانه ای درست تحت برنامه های یک کمپین درست است! اگر تمام اجزای این ترکیب به درستی و با دقت انتخاب شود، میتواند باعث سودآوری زیاد کمپین و همچنین ایجاد آگاهی به شدت گسترده و موثری از برند در ذهن عموم مخاطبین شود و اگر در انتخاب هرکدام از این المان ها، بی دقتی و اشتباهی صورت گیرد میتواند یک شبه تصویر برند و حتی ستاره را خدشه دار کند!

نکته ای که باید در زمان انتخاب چهره برای برنامه ی بازاریابی توسط ستاره ها به آن توجه ویژه داشت اعتبار ستاره هاست این اعتبار در سه بخش عمده بایستی بررسی شود: تخصص، قابل اعتمادی و جذابیت.

به عنوان نمونه های موفق، برای سالیان طولانی مایکل جردن برند لباس Haness را به طرفدارانش پیشنهاد میکرده است. این همکاری طی این سالیان برای برند هنز تصویری حاوی احترام و کیفیت نزد مخاطبینش ساخته است. همکاری خواننده ی مشهور پاپ بریدنی اسپیرز با پپسی باعث شد این برند با جامعه ی بزرگی از جوانانی که نوشابه های  گازدار میخورند، ارتباطی عاطفی و از نزدیک برقرار کند.

برندها اغلب تمایل دارند از حضور و تاییدیه ستاره ها در برنامه های تبلیغاتی شان استفاده کنند اما بعضا عدم امکان ارزیابی ایشان از هزینه های همکاری و نداشتن دسترسی به ستاره ها برای ورود و شروع مذاکرات، مانع عملیاتی شدن این برنامه ها میشود. چالش دیگری که در این مسیر وجود دارد، هزینه های بالای تبلیغات ATL مثل تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و محیطی به خودی خود است که وقتی هزینه های همکاری با ستاره ها برای تهیه پیام و طرح به آن افزوده میشود، میزان ریسک بودجه را بیشتر میکند. با این حال منافع حاصل از بازارایابی ستاره ها مخصوصا زمانی که برند در برنامه های تبلیغاتی ش معرفی محصولی تازه و یا بدنبال جایگاه یابی در ذهن مخاطب است، انقدر زیاد و سریع است که هزینه های ریسک این تصمیم را پوشش میدهد.

وقتی یک محصول تازه توسط یک چهره ی شناخته شده به مخاطبین معرفی می شود، حس آشنایی که مخاطب با آن ستاره دارد و تمامی تجربه های احساسی و خاطراتی که در ذهن مخاطب نقش بسته است، بصورت ناخودآگاه با محصول گره میخورد. این تجربه برای “ماست دنون” وقتی میخواست محصول تازه ی خودش را به بازار عرضه کند، بخوبی کار کرد. دنون از چهره ی جیمی لی کورتیس استفاده کرد، ستاره ای که بعنوان زنی میانسال، با تناسب اندام و فعال در هالیوود شناخته شده است. بنابراین سابقه ی و تجربه ی خانم کورتیس بی تجربگی و عدم شناخت ماست دنون را پوشش داد و همچنین زنی متاسب و فعال با ویژگی های شخصیت برند ماست دنون آمیخته شد!
 
پیشینه حضور سلبریتی های ایرانی در تبلیغات
قانون نانوشته‌ای در سال‌های نه چندان دور حضور چهره‌های معروف را در تبلیغات تجاری و بازرگانی قبیح و ناپسند برمی‌شمرده است. با تجسس در سال‌های پیش از انقلاب کمتر نشانی از حضور ورزشکاران و هنرمندان در آگهی‌های تجاری شرکت‌ها (اعم از خارجی و داخلی) می‌توان یافت. در این میان، شاید علی پروین و انگشت شمار چهره‌های دیگری از استثنا باشند که کالا و محصولی را تبلیغ کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به موقعیت و شرایط حساس سال‌های اولیه دهه ۶۰، اصل تبلیغات نه تنها به فراموشی سپرده شد که حتی امری مذموم و ناپسند نیز به حساب می‌آمد و به هیچ وجه فرصت مطرح شدن پیدا نمی‌کرد. حضور ورزشکاران و هنرمندان نیز در این میان به یک تابو تبدیل شده بود که حتی عنوان کردنش هم گناهی نابخشودنی تلقی می‌شد.
مشارکت ناصرحجازی در تبلیغ یک سری وسایل بدن سازی شاید تنها حضور چهره‌های شناخته شده در عرصه تبلیغات دهه ۶۰ بود. اما پس از پایان جنگ تحمیلی و وارد شدن کشور به فاز جدید و رونق دوباره آگهی‌های بازرگانی از اواخر دهه ۷۰ پای هنرمندان و ورزشکاران به این عرصه باز شد.
کریم باقری، فوتبالیست مطرح ایرانی اولین ورشکاری بود که این تابوی چندین و چندساله را شکست ودر سال ۷۶ و پس از صعود خاطره انگیز ایران به جام‌جهانی فوتبال در فرانسه، محصولات بهداشتی – آرایشی یک شرکت ایرانی را تبلیغ کرد.
بیلبوردهای نصب شده این شرکت در اتوبان‌های تهران همراه با عکس باقری انتقادات تندی را متوجه این فوتبالیست کرد تاجایی که نشریه شلمچه (که آن زمان منتشر می‌شد) باقری را به باد نکوهش گرفت و از او خواست که با پیراهن تیم «آرمینا بیله فلد» “تیم باشگاهی‌اش” به تبلیغ بپردازد نه با پیراهن تیم ملی فوتبال ایران.
پس از باقری، احمدرضا عابدزاده دروازه‌بان تیم ملی در تبلیغات یک شرکت موتورسیکلت سازی دیده شد. با حضور این دو ورزشکار، راه برای ورود بقیه ورزشکاران به عرصه تبلیغات هموار شد. مهدی مهدوی‌کیا، علی کریمی، ابراهیم میرزاپور، علی انصاریان، علیرضا نیکبخت‌واحدی، علی سامره، حسین کاظمی، مهرداد میناوند، آتیلا حجازی و… از دیگر فوتبالیست‌هایی بودند که تصویرشان برای تبلیغ برندهای مختلف تجاری مورد استفاده قرار گرفت.
در این گیرودار، هنرمندان نیز از غافله ورزشکاران عقب نماندند؛ اولین بار تصویر جمشید مشایخی، هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در بیلبوردهای یک شرکت سازنده کولرهای گازی خودنمایی کرد.
گفته می‌شد مشایخی برای تأمین هزینه عمل جراحی قلبش با این شرکت قرارداد امضا کرده است. حتی این توجیه نیز مانع از آن نشد که استاد، مورد هجمه منتقدانش قرار نگیرد که چرا اعتبار و وجهه چندین و چند ساله خود را صرف و خرج تبلیغ یک کالای مصرفی کرده است.

با وجود همه انتقادها بعد از مشایخی دیگر بازیگران مطرح سینما و تلویزیون نیز پای میز مذاکره بادیگر شرکت‌ها و تولید کنندگان نشستند و به این ترتیب محمدرضا گلزار برای یک مارک خاص پوشاک مردانه، حمید گودرزی برای محصولات چرمی، پژمان بازغی برای پوشاک، محمدرضا فروتن برای دهکده ساحلی، مهران مدیری برای چای، بابک حمیدیان، علی صادقی، رضا داوودنژاد و یوسف تیموری برای آب معدنی، ایرج نوذری برای فرش، ابراهیم آبادی و محمدرضا شریفی‌نیا برای دوربین عکاسی، بهرام رادان برای گوشی تلفن همراه، مهدی سلوکی برای دهان شویه و… به تبلیغ پرداختند.
در میان هنرمندان و ورزشکاران ایرانی، بی‌گمان حضور حسین رضازاده بیشترین حساسیت را برانگیخت. این وزنه بردار نامدار تابه حال برای آب معدنی، کامیون، بانک و بنگاه املاک به تبلیغ پرداخته و بنابر شنیده‌ها بالاترین دستمزدها را نصیب خود ساخته است .
درهرحال حضور و نقش بزرگان سینما، ورزش و موسیقی در تبلیغات تجاری آن‌چنان مسبوق به سابقه است که امروزه امری عادی، جاافتاده و بدیهی به نظر می‌رسد و البته حق طبیعی و مشروع هر چهره شناخته شده‌ای به شمار می‌رود و کوچک‌ترین چالشی را بر نمی‌انگیزد.

استفاده از سلبریتی در تبلیغات همیشه جذاب بوده است، چه برای مخاطب، چه برای صاحب برند و چه سازنده تبلیغ. حضور چهره‌های سرشناس به ویژه بازیگران و ورزشکاران شناخته شده و محبوب در تبلیغات مختلف محیطی در چند سال اخیر به شکل گسترده مورد توجه قرار گرفته است. در استفاده از سلبریتی مهمترین مساله نوع استفاده از این پتانسیل است. معمولا این قضیه پیچیدگی‌ها و ملاحظات و البته در ایران محدودیت های خاص خود را دارد. لذا کابرد افراد مشهور یا سلبریتی برای تبلیغ برند همواره استراتژی موقتی بوده و بسیار حساس است. زیرا هر اتفاقی می تواند موفقیت یا شکست این استراتژی را تحت تأثیر خود قرار دهد. اما باید در نظر داشت که در صورت موفقیت می تواند سود سرشاری را نصیب برندها کند. قبل از انتخاب فردی به عنوان مبلغ و ترویج دهنده برند، می بایست از تناسب فرد مورد نظر با استراتژی جایگاه سازی برند اطمینان حاصل کرد. باید در نظر گرفت که مشتریان هدف شما به چه کسی اعتماد می کنند و چه کسی ممکن است اعتماد آن ها را به خود جلب نکند؟

استفاده از سلبریتی ها برای تبلیغ یک کالا مساله‌ای است که از مدت‌ها قبل در کشورهای مختلف مورد توجه و استفاده بوده است. این موضوع از چند سال پیش در کشور ما نیز مطرح شده و بسیاری از شرکت‌های تبلیغاتی برای جلب نظر بازیگران و ورزشکاران شناخته شده، به شکل گسترده تلاش کردند ولی به دلایلی استفاده از تصویر چهره‌های ملی، ورزشی و فرهنگی در تبلیغات تجاری ممنوع شد. این در حالی است که در بسیاری از مراکز تجاری و معابر شهری با تصاویر تبلیغاتی چهره‌های مشهور غیرایرانی مواجه می‌شویم. این موضوع علاوه بر گسترش سبک زندگی غربی به فروش کالاهای خارجی و در نتیجه ضربه به اقتصاد ملی کمک می‌انجامد. در چنین شرایطی آیا بهتر نیست به جای استفاده از تصویر چهره مشهور خارجی از تصاویر چهره هنرمندان و بازیگران وطنی در تبلیغ محصولات استفاده کرد؟
یکی از دلایل ممنوعیت فعالیت‌های تبلیغاتی چهره‌های مطرح، قانونمند نبودن و عدم امکان نظارت بر این فعالیت‌ها می‌باشد.
چندی پیش و پس از آنکه با تدبیر دست‌اندرکاران مد و لباس کشور ایجاد موسسات تخصصی مُد در دستور کار قرار گرفت یکی از مهم‌ترین موضوعات مطرح شده، ضابطه‌مند شدن فعالیت‌های مرتبط با مدلینگ بود که با تمهیدات انجام شده فعالیت‌های تبلیغاتی این حیطه در چارچوب فرهنگ کشور شکلی قانونمند پیدا نمود. در همین راستا این موسسات در چارچوبی قانونی می‌توانند در حیطه فعالیت خود از توانمندی‌های چهره‌های مطرح اجتماعی برای تحقق اهداف اقتصادی و ترویج فرهنگ استفاده از تولید داخل استفاده نمایند.

برخی سلبریتی های ایرانی در تبلیغات
  • جمشید مشایخی و ابراهیم میرزاپور؛ کولر گازی اجنرال
  • بهرام رادان؛ محصولات صوتی و تصویری کره‌ای و آریا تله کام و نوین چرم
  • محمدرضا گلزار؛ برند تولیدکننده‌ی پوشاک مردانه ایکات، مسواک گام باتلر (U.M)، پیورگام
  • بنیامین بهادری؛ با شرکت لوازم خانگی بیم
  • احمدرضا عابدزاده؛ برای موتورسیکلت تلاش؛
  • حمید گودرزی؛ برای یک برند لباس چرم؛ مبل آیسا
  • پژمان بازغی؛ پوشاک مردانه ایکات؛ کیف و کفش شیفر، دستمال‌کاغذی سلولزی
  • مهران مدیری؛ چای عرفان؛
  • محمدرضا فروتن؛ منطقه تجاری خلیج فارس؛
  • ایرج نوذری؛ شرکت فرش ستاره کویر یزد؛
  • بابک حمیدیان، علی صادقی، رضا داودنژاد و یوسف تیموری؛ یک شرکت آب معدنی؛
  • محمدرضا شریفی‌نیا؛ یک برند دوربین عکاسی؛
  • حمید استیلی، افشین پیروانی و علی پروین؛ برای جورابان؛
  • مهدی سلوکی؛ برای یک مارک دهان شویه؛
  • مهدی مهدوی‌کیا؛ برای آیوا
  • علی کریمی؛ کن وود
  • حسین رضازاده؛ آب معدنی واتا، شرکت صنعتی بهران و بنگاه معاملات املاک رابینسون در دوبی
  • علی انصاریان و علیرضا نیکبخت واحدی؛ پوشاک آرین جین
  • پوریا پورسرخ؛ برای مون بلان و پوشاک آلیزه
  • جواد نکونام؛ برای روغن موتور کاسپین،
  • امیر علی دانایی؛ مسواک رویال
  • رضا یزدانی؛ برای نوین چرم
  • سیروان خسروی؛ برای اکس بلک
  • نیکی کریمی؛ مون بلان
  • بهنوش بختیاری؛ در چرم پاندورا
  • ژیلا صادقی؛ در تبلیغات لوازم خانگی کن وود
  • مهناز افشار؛ برای تبلیغ یک برند ساعت، پمپرز
  • مهتاب کرامتی؛ سامسونگ برای کمپین CSR کودکان امید
  • شهاب حسینی؛ شهر فرش
  • احمدرضا عابدزاده؛ جاکسون
  • سام درخشانی؛ کارما
  • پوریا پورسرخ؛ مون بلان
  • الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی؛ آلتون گاز
  • کریم باقری؛ شرکت داروگر
  • بهاره رهنما؛ برند مانتو، سفیر وسایل آرایشی اینلی
 

چاپ این مطلب

  نقش سلبریتی ها در بازاریابی و مارکتینگ
ارسال کننده: shahab - ۹۷/۱/۱۳، ۱۱:۵۶ عصر - انجمن: برند و برندسازی - بدون پاسخ

سلبریتی ها در بازاریابی
کاربرد افراد مشهور در استراتژی مارکتینگ بسیاری از برندها مرسوم است و در معرفی یک برند در بسیاری از کشورهای دنیا رواج دارد. بر اساس تحقیقات بازار و با توجه به ریسکی که این کاربرد افراد مشهور دارد، ۱۵٪ تبلیغات در کشور آمریکا با استفاده از چهره های مشهور صورت می گیرد. بر اساس تحقیقات صورت گرفته شرکت های آمریکایی سالانه ۵۰ بیلیون دلار برای جذب اسپانسرهای شرکتی و استفاده از افراد مشهور برای تبلیغات برند خود هزینه می کنند. در فرهنگی که بسیار تحت تأثیر افراد مشهور قرار دارد به نظر می رسد که کاربرد این چهره ها می تواند در فضای بازار موثر باشد. بهتر است تمامی مزیت ها و معایب استفاده از افراد مشهور را در استراتژی بازاریابی خود، قبل از به کار گیری این افراد به عنوان مبلغان برند که در فضاهای عمومی و به طور آشکار به تبلیغ برند شما خواهد پرداخت، در نظر گیرید.

مزایا
  • این افراد مشهور می توانند ارزش تجاری برند شما (Brand Equity) را افزایش دهند و سبب بازشناسایی نام برند (Brand recognition) شوند.
  • این مبلغان برند می توانند سبب ایجاد تازگی در برند و یا اضافه کردن بعدی جدید به برند شما گردند. شهرت جهانی این افراد مشهور می تواند برای شما شهرت و مشتریانی بین المللی را به ارمغان بیاورد.
  • در کنار یک فرد مشهور می توانید برای برند خود اعتبار بیافرینید. استفاده فردی بسیار مشهور از برند شما می تواند نشان دهنده خوب بودن محصول یا خدمات شما باشد.
  • این افراد مشهور می توانند شخصیت متمایز و قابل تشخیصی را به برند شما القاء کنند.
ریسک ها
  • افراد مشهور نیز مانند سایر انسان ها دارای این ویژگی هستند که ممکن است مرتکب اشتباه شوند. البته باید در نظر داشت که متاسفانه اشتباهاتی که این افراد مشهور مرتکب می شوند در مجامع عمومی انجام شده و در رسانه ها پخش می شوند.
  • فرد مشهور می تواند شهرت یا تناسب خود با برند را از دست دهد و یا تصویر آن ها در جامعه تغییر کند. این عامل می تواند سبب ایجاد تصویری متناقض از آن فرد و یا برند معرفی شده شود.
  • مصرف کنندگان ممکن است شک کنند که آیا واقعاً فرد مشهور از محصولات یا خدمات برندی که در حال تبلیغ آن است استفاده می کند یا نه.
  • هزینه ی پرداخت شده به یک فرد مشهور برای تبلیغ برند خود می تواند بسیار بالا باشد. آیا می توانید ضرر مالی حاصل از عدم موفقیت و عدم دست یابی به سود پیش بینی شده را جبران کنید؟
  • صرفاً مشهور بودن نمی تواند دلیل موجهی برای تناسب فرد مورد نظر برای تبلیغ برند شما باشد. آیا مشتریان هدف برند شما با فرد مذکور ارتباط برقرار می کنند؟ آیا فرد مذکور می تواند به بهبود جایگاه برند شما در ذهن مخاطبان کمک کند؟
 

چاپ این مطلب

  سلبریتی کیست؟
ارسال کننده: shahab - ۹۷/۱/۱۳، ۱۱:۵۳ عصر - انجمن: برند و برندسازی - بدون پاسخ

سلبریتی چیست؟
معمولاً معروفترین و مشهورترین افراد جامعه یا از بازیگران، ورزشکاران، سیاسیون، نویسندگان، مجریان و کارگردانان، خوانندگان، دانشمندان، طنزپردازان، مدل ها و زیبارویان، افراد خاص، زیبا، عجیب، متفاوت و … به شمار می آیند، این افراد که دنبال کنندگان، هواداران و طرفداران زیادی هم دارند و مورد توجه بیشتر رسانه ها هستند به سلبریتی یا celebrity معروف می شوند. یک سلبریتی یا چهره مشهور با توجه به حمایت و تأثیر اجتماعی ای که دارد می تواند بسیاری جریانات، ایده ها، الگوهای فکری و رفتاری را در جامعه ایجاد نماید.

با دیدگاه جامعه شناسی، سلبریتی، چهره جذاب و شناخته شده ای است که یا با اتکا به ویژگی ها، توانمندی ها و خصوصیات خاص خودش یا حتی بر مبنای یک حادثه اجتماعی، مورد توجه خاص رسانه ای، به موفقیت هایی در عرصه های مختلف ورزش، هنر و موسیقی، دانش و اندیشه دست پیدا کرده و از همه لحاظ، مورد توجه مردم است. برای مثال شخصیت های کاریزماتیک از قدیم الایام تاثیرشان بر سبک زندگی آدم های یک جامعه، غیرقابل انکار بوده است.
در گذشته، سلبریتی ها و ستاره های سینما برای مخاطبان خود یادآور توانایی ها و استعدادهای خارق العاده شان در دنیای هنر بودند، اما امروزه، رسانه های جمعی عوامل دیگری را برای برتری و به شهرت رسیدن افراد به وجود آورده اند که همین، تشخیص خاستگاه به شهرت رسیدن آنان را دشوار می کند. در جامعه معاصر سلبریتی بودن لزوما به این معنی نیست که یک فرد در مقایسه با میانگین افراد آن جامعه از استعداد و مهارت بیشتری برخوردار است، بلکه صرفا به این معنی است که یک نفر بهتر از دیگران توانسته آنچه را که مردم خودآگاه یا ناخودآگاه نیاز داشته اند در قالب های مختلف به آن ها عرضه نماید. چه زیبایی ای با سبک کیم کارداشیان باشد، چه فعالیت های بشردوستانه آنجلینا جولی. مهم این است که مردم با دیدن آن بتوانند رویایی از آن چه را ندارند، در سر بپرورانند. به همین خاطر است که با بررسی سلبریتی های هر جامعه می توان به فرهنگ توده ای و شکاف های اصلی آن جامعه در یک دوره مشخص پی برد. چرا که فرهنگ شهرت چیزی فراتر از علاقه به آدم های مشهور، انعکاسی از ارزش های جمعی و نمایش رابطه پیچیده میان انتظارات اجتماعی و واقعیت های اجتماعی- اقتصادی است.

ما طرفدار آن چیزی هستیم که نداریم و دوست داریم روزی به دست بیاوریم. ما جذب سبک زندگی، زیبایی، ثروت، شهرت و نوع دوستی سلبریتی ها می شویم، چون پکیج کاملی از همه آن چیزهایی است که در زندگی انتظارش را می کشیم. پس بیهوده نیست که به آن ها عشق می ورزیم و دوستشان داریم. 

چاپ این مطلب

  رفع خطای 1054 در آپدیت جوملا Unknown column 'extra_query'
ارسال کننده: saman - ۹۷/۱/۱۳، ۰۸:۵۷ عصر - انجمن: آموزشهای جوملا - بدون پاسخ

آموزش رفع خطای 1054 Unknown column 'extra_query' in 'field list' SQL=SELECT DISTINCT update_site_id, type, location, last_check_timestamp, extra_query FROM update_sites در آپدیت جوملا

در به‌روز رسانی و آپدیت جوملا بعضا با پیام خطای زیر رو برو می شویم که در ادامه به روش حل آن می پردازیم:
1054 Unknown column 'extra_query' in 'field list' SQL=SELECT DISTINCT update_site_id, type, location, last_check_timestamp, extra_query FROM jefiw_update_sites WHERE

[تصویر:  do.php?img=4699]

برای رفع این مورد ما ساده ترین و مطمئن ترین راه را به شما پیشنهاد می کنیم.

از طریق مدیریت جوملا مسیر زیر را دنبال نمایید:
منوی افزونه‌ها / گزینه مدیریت / ستون سمت راست گزینه پایگاه داده
سپس بر روی گزینه بازسازی کلیک نمایید

[تصویر:  do.php?img=4700]

چاپ این مطلب