۹۷/۲/۱۱، ۰۸:۴۳ عصر
اینکه هر مکالمهای چگونه آغاز شود بسیار مهم است و یک دقیقه ی بعدی تعیین میکند آیا فرد در ذهن طرف مقابل ماندگار خواهد شد یا خیر.
برخی مردم رابطهی چندان خوبی با شبکهسازی ندارند. اینکه برای مدت طولانی آنلاین باشند و دائم با دیگران صحبت کنند چندان خوشایند نیست. اما از طرفی آشنا شدن با فرد جدیدی که کسبوکار مرتبط انجام میدهد یا دغدغههای فکری یکسان دارد در این دنیای بزرگ بسیار لذتبخش است. مهارتهای گفتاری در شبکهسازی بسیار مهم هستند. بهعنوان مثال بسیار مهم است که در میان صحبتها با گفتن کلمات بیمعنی مکث نکنید و با استفاده از لغات مناسب توجه طرف مقابل را در کوتاهترین زمان جلب کنید.
البته نیازی نیست تمام افرادی که میبینید را تحت تأثیر قرار دهید اما دو نکته را همیشه در خاطر داشته باشید. اولین نکته این است که سعی کنید در ذهن طرف مقابل ماندگار شوید. دومین نکته این است کاری کنید طرف مقابل بعد از پایان صحبت احساس کند نکات ارزشمندی یاد گرفته است. شاید این اهداف دور از دسترس به نظر برسند اما به نوعی اعتبار گفتگو را مشخص میکنند. چگونه میتوان تنها در عرض یک دقیقه روی طرف مقابل چنین تأثیری گذاشت؟ مطمئنا اگر بتوانید این کار را تنها در عرض یک دقیقه انجام دهید برای مدت طولانی در ذهن طرف مقابل ماندگار خواهید شد.
اولین کاری که باید انجام دهید این است که محکم با طرف مقابل دست دهید و لبخند بزنید. نیازی به نشان دادن هیجان یا خوشحالی بیش از اندازه نیست. همین که خودتان را مهربان، علاقهمند و قابل اعتماد نشان دهید کافی است.
کاری کنید در مورد موضوع مورد علاقهشان صحبت کنند
صحبت را با موضوع یا علاقهمندی مشترک آغاز کنید که هر دو بتوانید در مورد آن نظر دهید. این موضوع میتواند در مورد غذای یکسانی که انتخاب کردهاید یا در مورد موضوع رویداد باشد. مهم نیست در مورد چه موضوعی صحبت میکنید مهم این است که نقش طرف مقابل در ادامهی صحبت پررنگتر شود. سپس کاری کنید لبخند بزنند. خندیدن یخهای دو طرف را باز میکند و آنها راحتتر به صحبت ادامه میدهند. بعد از گذشت مدتی شاید موضوع صحبت در خاطر طرف مقابل نماند اما یادش میماند که با شما خندیده و اوقات خوشی را سپری کرده است.
ژاکلین هو (Jackelyn Ho) بنیانگذار باشگاه ورزشی است و تلاشهای زیادی برای تشویق مردم به ورزش انجام داده است. او در رابطه به تأثیر خنداندن مردم در اولین ارتباط خاطرهی جالبی دارد: شرکتی که در آن کار میکنم اخیرا مهمانی مفصلی ترتیب داده بود و رئیسم از من خواسته بود در یک سخنرانی ۳۰ ثانیهای در مورد شرکت صحبت کنم. در این مهمانی غذاهای زیادی سرو شده بود و همه حسابی از خودشان پذیرایی کرده بودند تا اینکه نوبت به سخنرانی من رسید. من تا به حال در جمعهای زیادی صحبت کردهام و این موضوع برایم جدید نیست اما افرادی که در این مهمانی حضور داشتند همگی نماینده و مدیرعامل برندهای بزرگ بودند درنتیجه کمی دستپاچه شده بودم. من سخنرانی خود را با قدرت شروع کردم و با برقراری ارتباط چشمی با حضار، جملات را به خوبی بیان میکردم. درواقع به قدری هیجان زده شده بودم که وسط سخنرانی فراموش کردم نفس بکشم و سکسکه کردم.
حسابی خجالت زده شده بودم و بلافاصله گفتم معذرت میخواهم فکر کنم کمی در غذا خوردن زیادهروی کردهام. بعد از این حرف بلافاصله همه شروع به خندیدن کردند و من از اینکه توانسته بودم این افراد جدی را بخندانم هیجان زده شده بودم. حرف من به این دلیل باعث خنداندن آنها شد زیرا همه زیاد غذا خورده بودند و احساس مشابهی داشتند. سخنرانی را با قدرت به پایان رساندم و سپس پیش رئیس شرکت رفتم و بابت موضوع پیش آمده عذرخواهی کردم. او گفت اصلا مهم نیست و این موضوع باعث شد آنها را تو را به خاطر بسپارند. شاید شرکتهای دیگر در ذهنشان ماندگار نشده باشد اما مطمئنا شرکت ما را فراموش نخواهند کرد. تعداد افرادی که بعد از این سخنرانی به ما مراجعه کردند نشان داد حق با رئیس شرکت است. این اتفاق ما را با فرصتها و مشتریهای جدیدی آشنا کرد.
هیچ تعاملی کامل و بدون نقص نیست. گاهی اوقات شنونده نمیخندد و شاید آن روز اصلا حوصلهی صحبت کردن نداشته باشد. در هر صورت به حرف زدن ادامه دهید و کاری کنید آنها بیشتر در مورد موضوع مورد علاقهی خود صحبت کنند.