۹۶/۱/۷، ۰۴:۱۳ عصر
افزایش خلاقیت کارکنان یکی از وظایف همیشگی و حساس مدیران است. با دادن آزادی به کارمندان، میتوانید خلاقیت آنها را افزایش دهید.
شرکتهای موفق و بزرگ، فرهنگها و رفتارهای مشابهی دارند که آنها را به آن چیزی که امروز هستند، تبدیل کرده است. آنها محیط کاری را بهگونهای آماده کردهاند که کارمندان حداکثر تعلق و ارتباط را با آن حس کنند و خود را عضوی تأثیرگذار در جهت پیشرفت شرکت بدانند. این شرکتها مزایای مختلفی به کارمندان خود اهدا میکنند. مهمترین مزیت ارائهشده توسط شرکتهای موفق به کارمندان، آزادی عمل است.
روشهایی که در ابتدای دوران صنعتی سازی در شرکتها و کارخانهها اجرا میشد، امروزه بهطورکلی منسوخ شدهاند. اما هنوز شرکتهایی وجود دارند که با این روشها کار میکنند. در دوران گذشته، سلسله مراتب سختگیرانه و مجبور کردن کارمند به انجام وظایف، روشی کارآمد بود. در آن روشها، افراد وظایف ثابت و تکراری را در خطوط تولید انجام میدادند و نیاز داشتند که دستورات و راهنماییها از یک مقام بالاتر به آنها دیکته شود.
اما استعدادهای کنونی نمیتوانند با این نوع قوانین کار کنند. آنها به ساختاری افقی یا اصطلاحا مسطح نیاز دارند تا بدون مزاحمت سلسله مراتب دست و پاگیر، بتوانند خود را درگیر مشکلات شرکت کنند. کارمندان مدرن دوست دارند نقشی پررنگتر در تصمیمات شرکت داشته باشند و همکاری و نوآوری را بهصورت توأمان ارائه دهند. نتیجه تحقیقات نشان میدهد که شرکتهایی با ساختار مسطح و بدون استفاده از سلسله مراتب و رهبریهای بر پایهی ترس، میتوانند کارمندانی تربیت کنند که صرفنظر از موقعیت و مقام، توانایی تمرین رهبری برای خودشان را دارند. این کارمندان برای تمرین این مهارت، قدرت انتخاب و مسئولیتپذیری لازم را در خود حس میکنند.
ممکن است در نگاه اول این ساختار بیش از حد آزاد و بدون قانون به نظر برسد. اما نکتهی جالب این است که شرکتهای مورد تحقیق در گزارش بالا، توانستهاند با استفاده از متدهای جدید، رشدی مثالزدنی در درآمد داشته باشند. رشد این شرکتها در دورهای سهساله در مقایسه با شرکتهای با ساختار قدیمی، ۶.۷ برابر بوده است.
البته مدیریت با روشهای گفتهشده نیز سختیهای خاص خود را دارد و باید مرزهای مشخصی را در آن درک کرد. یکی از نکات اساسی که در این روش باید رعایت شود، شفافسازی اطلاعاتی است. البته این شفافسازی با تعریفی که پیش از این از آن ارائه میشد کمی متفاوت است.
در شفافسازی مدرن، کارمندان با حفظ اولویتها در جریان اطلاعات مالی قرار خواهند گرفت تا بتوانند تصمیمات تأثیرگذارتری بگیرند. تا زمانی که کارمندان شرایط کلی شرکت را درک نکرده و به اطلاعات دسترسی نداشته باشند، نمیتوانند خود را بهعنوان عضوی تأثیرگذار تصور کنند.
مدیرانی که اطلاعات را کاملا محرمانه قلمداد میکنند و همیشه از پشت دربهای بسته و بهتنهایی برای شرکت تصمیم میگیرند، نمیتوانند به موفقیت رهبرانی دست یابند که با صداقت و دلسوزی در خدمت کارمندان هستند. رهبران موفق با در نظر گرفتن استعدادهای کارمندان، وظایف مهم را به آنها واگذار میکنند و آزادی عمل در تصمیمگیری را بهعنوان یک مزیت اساسی به آنها اهدا میکنند.
اما استعدادهای کنونی نمیتوانند با این نوع قوانین کار کنند. آنها به ساختاری افقی یا اصطلاحا مسطح نیاز دارند تا بدون مزاحمت سلسله مراتب دست و پاگیر، بتوانند خود را درگیر مشکلات شرکت کنند. کارمندان مدرن دوست دارند نقشی پررنگتر در تصمیمات شرکت داشته باشند و همکاری و نوآوری را بهصورت توأمان ارائه دهند. نتیجه تحقیقات نشان میدهد که شرکتهایی با ساختار مسطح و بدون استفاده از سلسله مراتب و رهبریهای بر پایهی ترس، میتوانند کارمندانی تربیت کنند که صرفنظر از موقعیت و مقام، توانایی تمرین رهبری برای خودشان را دارند. این کارمندان برای تمرین این مهارت، قدرت انتخاب و مسئولیتپذیری لازم را در خود حس میکنند.
ممکن است در نگاه اول این ساختار بیش از حد آزاد و بدون قانون به نظر برسد. اما نکتهی جالب این است که شرکتهای مورد تحقیق در گزارش بالا، توانستهاند با استفاده از متدهای جدید، رشدی مثالزدنی در درآمد داشته باشند. رشد این شرکتها در دورهای سهساله در مقایسه با شرکتهای با ساختار قدیمی، ۶.۷ برابر بوده است.
البته مدیریت با روشهای گفتهشده نیز سختیهای خاص خود را دارد و باید مرزهای مشخصی را در آن درک کرد. یکی از نکات اساسی که در این روش باید رعایت شود، شفافسازی اطلاعاتی است. البته این شفافسازی با تعریفی که پیش از این از آن ارائه میشد کمی متفاوت است.
در شفافسازی مدرن، کارمندان با حفظ اولویتها در جریان اطلاعات مالی قرار خواهند گرفت تا بتوانند تصمیمات تأثیرگذارتری بگیرند. تا زمانی که کارمندان شرایط کلی شرکت را درک نکرده و به اطلاعات دسترسی نداشته باشند، نمیتوانند خود را بهعنوان عضوی تأثیرگذار تصور کنند.
مدیرانی که اطلاعات را کاملا محرمانه قلمداد میکنند و همیشه از پشت دربهای بسته و بهتنهایی برای شرکت تصمیم میگیرند، نمیتوانند به موفقیت رهبرانی دست یابند که با صداقت و دلسوزی در خدمت کارمندان هستند. رهبران موفق با در نظر گرفتن استعدادهای کارمندان، وظایف مهم را به آنها واگذار میکنند و آزادی عمل در تصمیمگیری را بهعنوان یک مزیت اساسی به آنها اهدا میکنند.