۹۷/۲/۲، ۰۵:۰۳ صبح
خطا کردن یک امر طبیعی است و همه ما خاطرات زیادی از اشتباهاتی که مرتکب شدهایم داریم و طعم موأخذه شدن بهخاطر اشتباهات را چشیدهایم.
از طرفی دیگر برای همه ما اتفاق میافتد که با کسی دربارهی اشتباهی که کرده یا چالشی که با آن روبرو شده صحبت کنیم. یعنی در جایگاه منتقد قرار بگیریم و بخواهیم که نظرمان را دربارهی خطای فرد اعلام کنیم. در این شرایط معمولا این پتانسیل وجود دارد که طرف مقابل چیزی که میشنود مجموعهای از انتقادها باشد و دست آخر هم احساس کند که برچسبهایی به او خورده و مشکلی از او حل نمیشود و صرفا او ناراحتتر شده است. ما در چنین گفتگوهایی معمولا بهطرف مقابل میگوییم: مشکل تو اینه که….
با این گفتگو یک برچسب بهطرف مقابل میزنیم و او را درگیر مشکلش میکنیم. این نکته را باید در نظر بگیریم که کمک به حل کردن مشکل یک نفر با پررنگ کردن مشکلش دو موضوع متفاوت است. این نوع از گفتگو باعث میشود که طرف مقابل احساس خوبی نداشته باشد و حتی با آن برچسب شروع کند به زندگی کردن و همهجا بگوید: مشکل من اینه که… و مشکلش حل نشود.
کمک به حل مشکل یک طرف میتواند شامل اعلام و پررنگ کردن مشکل نباشد و در عوض میتوانیم رویکردی داشته باشیم که بهفرد پیشنهاد بدهیم اگر چه کارهایی را انجام بدهد میتواند به چه نتایج متفاوتی از امروز برسد.
بنابراین در گفتگوی با طرف مقابل میتوانیم اینگونه صحبت کنیم: «بهنظرم کاری که میتونی انجام بدی اینه که… نظر خودت چیه؟ خودت چطور فکر میکنی؟»
بررسی چرایی رخ دادن یک مشکل الزاما به حل مشکل کمک نمیکند. برای حل مشکلات نیاز است روی آنچیزی که باید اتفاق بیافتد متمرکز شد. با این نوع گفتگو هم بهطرف برچسب نزدیم، هم اینکه به او کمک کردیم به مسئلهی خودش فکر کند و هم حق انتخاب به او دادیم.
باید به این نکته توجه کرد که هر فرد مسئول حل چالشهای خودش است و اگر او مسئولیت حل چالش را برعهده نگیرد عملا به نتیجهای هم نخواهد رسید. ما در فرآیند کوچینگ سعی میکنیم به کسی راهکار ارائه ندهیم و در صورتیکه راهکاری هم بهذهنمان میرسد آن را بهعنوان یک پیشنهاد مطرح کنیم و از خود فرد بپرسیم که نظرش دربارهی پیشنهادی که شنیده چیست.
اگر در گفتگو به یک نفر برچسب بزنیم، به او برای حل مشکلاش کمک نکردهایم و صرفا مشکل او را بزرگتر کردهایم. اگر هم به او بگوییم که دقیقا چه کاری باید انجام بدهد، ممکن است فرد همان کار را انجام بدهد و بهنتیجه نرسد و طبیعتا بعد از شکست ما را مقصر خواهد دانست. یعنی با این رویکرد نهتنها به او کمک نکردهایم که باعث شدهایم دغدغهای به دغدغههایش اضافه شود.
فرقی نمیکند که محیط گفتگو خانواده باشد یا محیط کار. این شیوه کمک میکند که همدلی افزایش پیدا کند و در عین حال افراد دغدغهی حل چالش را بیشتر داشته باشند و سعی کنند به قدمهایی که باید بردارند فکر کنند.