۹۷/۱/۱۶، ۰۹:۲۴ عصر
فیلم کوتاه «کارگردان در حال خارج شدن از کارخانه لومیر» (Workers Leaving the Lumière Factory) اولین فیلمی بود که روی پرده سینما می رفت. این فیلم که توسط برادران آگوست و لوییس لومیر در سال 1895 فیلم برداری شده بود و همانطور که از اسم آن برمی آید فیلمی سیاه و سفید و تنها 47 ثانیه ای بود که خارج شدن کارگران هنگام غروب را از کارخانه نشان می داد. در آن زمان، دنیای فیلم چنان جدید و نوپا بود که نمایش دادن هر چیز متحرکی بر روی پرده سینما جنب و جوشی در میان تماشاگران ایجاد می کرد. اما با گذشت زمان هم تماشاگران و هم فیلمسازان انتظارات خود از صنعت سینما را بالا بردند.
امروزه تکنولوژی به فیلمسازان این امکان را داده کارهایی خلق کنند که روزگاری غیرممکن به نظر می رسیدند. برای مثال در فیلم «جاذبه» (Gravity) در سال 2013، آلفونسو کوارون کارگردان فیلم از برداشت های متوالی برای دادن این احساس به سینماروها که خود در محل فیلم حضور دارند استفاده کرد. بدین ترتیب تماشاگران نیز خود را در فضا و در کنار ساندرا بولاک و جورج کلونی حس می کردند. برای گرفتن این صحنه ها بازیگران فیلم برای ساعت ها به وسیله طناب در هوا و در مقابل صفحات خاص LED معلق بودند تا بتوانند حس واقعی از حضور در فضا و بی وزنی را به بیننده القا کنند. از خارج شدن کارگران از کارخانه تا گشت و گذار در فضا تحولات عظیمی در دنیای سینما رخ داده اما در این میان 10 فیلم بیشترین تاثیر را در تغییر صنعت سینما داشتند.
10- رزمناو پوتمکین (1925)
چه کسی می گوید پروپاگاندا بد است؟! این فیلم کوتاه کلاسیک تنها برای ادای احترام به انقلاب روسیه ساخته شد اما دنیای سینما را بشدت تحت تاثیر قرار داد. فیلم صامت «رزمناو پوتمکین» (Battleship Potemkin) داستان شورشی در سال 1905 را روایت می کند که در آن ملوانان روسی موفق می شوند دیکتاتوری حاکم بر یک کشتی جنگ را ساقط کنند اما در نهایت قزاق های مسلح و بیرحم آن ها را از بین می برند. فیلم در زمینه تدوین انقلابی در سینما ایجاد کرد.
سرگئی آیزنشتاین یکی از اولین کارگردانانی بود که از مونتاژ استفاده کرد و توانست چندین برداشت را در قالب یک رشته متوالی از اتفاقات بیان کند. پخش این فیلم در بسیاری از کشورها ممنوع اعلام شد از جمله در اتحاد جماهیر شوروی که تحت تسلط استالین اداره می شد. وی از آن بیم داشت که اکران این فیلم باعث شورش علیه دیکتاتوری مخوفش شود.
9- ژنرال (1926)
قبل از آن که جیسون بورن و کارآگاه جان مک کلین در «جان سخت» وارد سینما شوند دوران حرکات خیره کننده باستر کیتون بود. پدرخوانده بازیگری فیزیکی دوران فیلم های با یک بازیگر در نقش اصلی را ایجاد کرد. فیلم صامت «ژنرال» (The General) که باستر کیتون تمامی بدلکاری های آن را خود انجام داده انقلابی در صنعت سینمای دوران خود ایجاد کرده و بک شبه باستر کیتون را به ستاره ای مشهور تبدیل کرد. برخلاف فیلم های اکشن امروزی بسیاری از زد و خوردها و شکنجه هایی که باستر کیتون در این فیلم متحمل می شد تنها برای خنداندن تماشاگر طراحی شده بودند.
او آغاز بازیگران خشک و بی احساسی بود که علی رغم تمامی اتفاقاتی که در اطرافش رخ می داد و سرو صداها و درگیری هایی که در اطرافش بود به هیچ عنوان احساسات خود را بروز نمی داد. او سبکی از بازیگری را بنیاد نهاد که بعدها توسط بیل موری، الک بالدوین و زک گالیفیناکیس ادامه یافت. باستر کیتون در این فیلم که نویسندگی و کارگردانی اش را نیز خود بر عهده داشت تعقیب و گریزی خیره کننده در دورران جنگ داخلی و در درون یک قطار را روایت می کند. صحنه های اکشن این فیلم تا آن زمان در هیچ فیلمی دیده نشده بود.
8- خواننده جاز (1927)
فیلم «خواننده جاز» (The Jazz Singer) اولین فیلم در تاریخ سینما بود که مانع بی صدایی را کنار گذاشت و با افزودن دیالوگ به فیلم صنعت سینما تا آن زمان را دچار تغییری شگرف کرد. این تکنیک تازه و موثر چنان مورد توجه قرار گرفت که اولین اسکار افتخاری را نصیب این فیلم کرد. کمپانی برادران وارنر در ساخت این فیلم از تکنولوژی جدیدی که «ویتافون» نامیده می شد استفاده کرد. در واقع آهنگ ها و دیالوگ ها بعد از فیلم برداری با استفاده از این تکنیک به فیلم اضافه شده و همزمان سازی آن ها انجام گرفت. اگر چه تکنولوژی ویتافون و دیگر تکنولوژی های مشابه خیلی زود جای خود را به صداگذاری مستقیم حین فیلم برداری دادند اما از همین تکنولوژی تا دهه 1940 نیز در بسیاری از محصولات سینمایی و بخصوص کارتون ها استفاده شد.
7- همشهری کین (1941)
اگر تاکنون فیلم «همشهری کین» (Citizen Kane) را ندیده اید به شما توصیه می کنیم که حتماً این فیلم را ببینید تا با ماهیت و مخاطرات رویای آمریکایی آشنا شوید. این فیلم که با الهام از کتاب «گتسبی بزرگ» (The Great Gatsby) ساخته شده پس از سال های متمادی هنوز هم در بین 5 فیلم برتر تاریخ سینما قرار دارد و هنوز از آن سخن گفته می شود. این فیلم با بازی و کارگردانی بی نقص اورسون ولز داستان یک غول رسانه ای را روایت می کند که جاه طلبی در حوزه سیاست او را به نابودی می کشاند.
در واقع داستان فیلم تا حدود زیادی داستان واقعی غول رسانه ای آن دوران، ویلیام رندولف هرست، را روایت می کرد. در این فیلم بحث زمان و سیر زمانی داستان با تمامی فیلم های پیش از آن تفاوت داشت و استفاده از نورپردازی و فیلم برداری از نمای نزدیک باعث شد که حس وحال شخصیت ها و داستان فیلم به خوبی حس شود. این فیلم یکی از بزرگترین شاهکارهای سینمایی تمام دوران و اوج هنر اورسون ولز بود که برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.
6- از نفس افتاده (1960)
بسیاری از کارگردانان سرشناس امروزی مانند وس اندرسون و کوئنتین تارانتینو برای موفقیت امروزی خود باید ممنون کارگردانان نوگرایی مانند ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو باشند که الهام بخش آن ها شدند. این دو کارگردان افسانه ای موج نو سینمای فرانسه راه را برای کارگردانان آمریکایی باز کردند که به روشی نوین و با استفاده از تکنیک های مدرن داستان های قدیمی را به تصویر بکشند. مارتین اسکورسیزی در این باره گفته است که موج نو سینمای فرانسه از زمان آغاز خود به شدت دنیای فیلمسازی و آثار کارگردانان از آن زمان تاکنون را تحت تاثیر قرار داده است. وی حتی آثار سینمای موج نو فرانسه را جزر و مدی می داند که کل ماهیت سینما را در خود غوطه ور ساخت.
بهترین فیلم موج نو سینمای فرانسه را باید بدون شک فیلم «از نفس افتاده» (Breathless) دانست که در میان دوستداران سینما به خاطر تدوین خیره کننده و نوینش مورد توجه قرار گرفت. ژان لوک گدار به عنوان کارگردان فیلم از یک صحنه چندین برداشت از زوایایی با کمی تفاوت گرفت تا گذشت زمان را به تصویر بکشد. از آن زمان تاکنون از این روش برای نشان دادن تنش در فیلم ها استفاده می شود. کسانی که به فیلم های گانگستری علاقه دارند باید متوجه استفاده اسکورسیزی از این روش در صحنه های کلوزآپ فیلم «رفقای خوب» (Goodfellas) شده باشند.
5- هشت و نیم (1963)
فدریکو فلینی به عنوان نماد سینمای ایتالیا در فیلم «هشت و نیم» (8 ½) داستان زندگینامه ای یک کاگردان ناخوش احوال را روایت می کند که در به انجام رساندن پروژه اخیر خود دچار مشکل شده و داستان او ار طریق رویاهای سوررئال، فانتزی و صحنه های امروزی و ترکیب آن ها با یکدیگر روایت می شود که وظیفه مرتب کردن آن ها را بر عهده تماشاگر می گذارد. فیلم «هشت و نیم» با یک رویا که در آن بازیگر نقش اصلی در ترافیکی سنگین گیر افتاده آغاز می شود که حتی برای خارج شدن از خودرو خود نیز با مشکل مواجه می شود و سپس به آسمان می رود تا این که توسط طنابی که به پایش بسته شده به روی زمین بازگردانده می شود.
شخصیت گویدو در این فیلم با کمک ذهنش به همه جا سفر می کند در حالی که فیلمش در سردرگمی مطلق به سر می برد. عنوان این فیلم به هشت و نیم فیلمی اشاره دارد که فلینی به طور مستقل یا همراه با دیگران کارگردانی کرده است. این فیلم باعث شد که دیگر رویه داستان پردازی خطی و به ترتیب زمان رها شده و راه برای نوآوری از این زاویه برای کارگردانان بعدی هموار شود. این فیلن راه را برای فیلم سازان سوررئال آینده باز کرد و بعد از او نیز دیوید لینچ، تری گیلیام، دارن آرونوفسکی و مایکل گوندری راه او را ادامه دادند.
4- 2001: یک اودیسه فضایی (1968)
این فیلم را باید این گونه توصیف کرد:" یک گام کوتاه برای انسان و جهشی عظیم برای جلوه های ویژه ساخت انسان". استنلی کوبریک با داستان بی نقص و البته سرگیجه آور تغییرات تدریجی دو فضانورد بدفرجام و روبات سخنگوی آن ها، صنعت سینما را وادار به بازنگری در مورد کارهایی کرد که می توان با استفاده از این رسانه انجام داد. اسپیلبرگ از فیلم «2001: یک اودیسه فضایی» (2001: A Space Odyssey) به عنوان «بیگ بنگ» (انفجار بزرگ) در صنعت سینما یاد می کند که می توان نشانه هایی از آن را در فیلم های علمی تخیلی شاهکار امروزی مانند «تلقین» (Inception) مشاهده کرد. کوبریک در این فیلم با بیش از دو ساعت و نیم طول و تنها 40 دقیقه دیالوگ، بیشتر روی تصاویر، موسیقی و جلوه های صوتی متعدد مانور می دهد و حتی سکوت استفاده شده در برخی صحنه ها را می توان در اعماق وجود به شیوه ای تاثیرگذار حس کرد که تماشاگر را با تنهایی در فضا آشنا می سازد.
در این فیلم نیز شیوه روایی خطی نقض شده و روشی تازه از داستان پردازی خلق شده است. تثایر اصلی این فیلم نه داستان آن بلکه جلوه های تصویری است که برای بازگویی این داستان مورد استفاده قرار می گیرد. جورج لوکاس و ریدلی اسکات از این تکنیک های مبتکرانه در فیلم های علمی تخیلی مطرح خود سود برده اند. ریدلی اسکات در سخنانی مشهور می گوید:" بعد از «2001: یک اودیسه فضایی» ژانر علمی تخیلی مرد. دیگر هیچ چیز اورجینالی وجود ندارد. ما قبل از آن که آنجا برسیم همه چیز را دیدیم. تمام شد". وی بقیه فیلم های علمی تخیلی بعد از این فیلم را تنها تقلیدهایی از شاهکار کوبریک می داند.
3- داستان اسباب بازی (1995)
فیلم انیمیشن «داستان اسباب بازی» (Toy Story) طلوع انقلاب استودیو پیکسار بود و بدون آن دیگر نه خبری از «در جستجوی نمو» بود و نه «بالا». اولین قسمت از این فیلم در سال 1995 اکران شد و کسی فکر نمی کرد که به زودی انیمیشن های ساخت این استودیو نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم سال شده و در جشنواره کن به نمایش درآیند. همین فیلم بود که باعث شد بعدها در سال 2001 جایزه اسکار ویژه دیگری برای بهترین انیمیشن سال در نظر گرفته شود. این انیمیشن از بسیاری از چهات اولین بود. «داستان اسباب بازی» اولین انیمیشنی بود که به طور کامل با استفاده از طراحی کامپیوتری ساخته شده بود. این انیمیشن کودکانه یکی از اولین انیمیشن هایی بود که داستان و دیالوگ آن هم برای کودکان و هم بزرگسالان مفهوم و جذاب بود. این فیلم و دنباله های آن همراه با دیگر ساخته های استودیو پیکسار میلیاردها دلار فروش داشته اند.
2- آواتار (2009)
جیمز کامرون که با فیلم «تایتانیک» مهارت خود را ثابت کرده بود با فیلم «آواتار» (Avatar) استاندارد جدیدی را برای فیلم های علمی تخیلی بنیان نهاد که از تکنیک لایو اکشن همراه با جلوه های ویژه کامپیوتری استفاده می کرد. در واقع بازیگران بازی خود را در یک دنیای سه بعدی مجازی انجام می دادند که تحرک و طراوت محیط آن از صفحه تلویزیون و پرده سینماها بیرون می زد. این واقعیت مجازی جدید با هر آنچه که تا آن زمان در دنیای سینما دیده شده بود متفاوت بود. در این فیلم برای اولین بار از روشی استفاده شده بود که می توانست تغییرات چهره بازیگران در کوچک ترین شکل آن را نیز به نمایش درآورد.
اگر چه داستان فیلم از لحاظ جذابیت با داستان فیلمی مانند «همشهری کین» قابل مقایسه نیست اما جلوه های تصویری و کامپیوتری نوین به کار رفته در این فیلم همه را در حیرت فرو برد و تکنیک سه بعدی را به طراز بالاتری انتقال داد. این فیلم تاثیر زیادی بر روی دنیای فیلم های علمی تخیلی آینده داشت که البته هیچگاه نتوانستند به این شاهکار سینمایی نزدیک شوند.
1-شرم (2011)
فیلم «شرم» (Shame) شبیه هیچ یک از فیلم های دیگر این فهرست نیست. این فیلم داستانی جنجالی دارد اما مایکل فاسبندر وارد دنیایی می شود که همه چیز که تا آن زمان برای وی باارزش بوده را بی معنی و بی ارزش می یابد. فیلم «شرم» فیلمی تاثیر گذار و ویرانگر است که بازی خیره کننده فاسبندر نقش مهمی در این موضوع داشته است. در این فیلم به وضوح از فیلم تریلر کارآگاهی «ارتباط فرانسوی» (The French Connection) در سال 1971 با بازی جین هکمن که برنده اسکار بهترین فیلم سال شده الهام گرفته شده است. اما فیلم «شرم» دارای نقاط قوتی است که هیچ ارتباطی با فیلم «ارتباط فرانسوی» ندارد و علیرغم صحنه های ناخوشایند متعدد فیلم آن را باید یک شاهکار دانست.
امروزه تکنولوژی به فیلمسازان این امکان را داده کارهایی خلق کنند که روزگاری غیرممکن به نظر می رسیدند. برای مثال در فیلم «جاذبه» (Gravity) در سال 2013، آلفونسو کوارون کارگردان فیلم از برداشت های متوالی برای دادن این احساس به سینماروها که خود در محل فیلم حضور دارند استفاده کرد. بدین ترتیب تماشاگران نیز خود را در فضا و در کنار ساندرا بولاک و جورج کلونی حس می کردند. برای گرفتن این صحنه ها بازیگران فیلم برای ساعت ها به وسیله طناب در هوا و در مقابل صفحات خاص LED معلق بودند تا بتوانند حس واقعی از حضور در فضا و بی وزنی را به بیننده القا کنند. از خارج شدن کارگران از کارخانه تا گشت و گذار در فضا تحولات عظیمی در دنیای سینما رخ داده اما در این میان 10 فیلم بیشترین تاثیر را در تغییر صنعت سینما داشتند.
10- رزمناو پوتمکین (1925)
چه کسی می گوید پروپاگاندا بد است؟! این فیلم کوتاه کلاسیک تنها برای ادای احترام به انقلاب روسیه ساخته شد اما دنیای سینما را بشدت تحت تاثیر قرار داد. فیلم صامت «رزمناو پوتمکین» (Battleship Potemkin) داستان شورشی در سال 1905 را روایت می کند که در آن ملوانان روسی موفق می شوند دیکتاتوری حاکم بر یک کشتی جنگ را ساقط کنند اما در نهایت قزاق های مسلح و بیرحم آن ها را از بین می برند. فیلم در زمینه تدوین انقلابی در سینما ایجاد کرد.
سرگئی آیزنشتاین یکی از اولین کارگردانانی بود که از مونتاژ استفاده کرد و توانست چندین برداشت را در قالب یک رشته متوالی از اتفاقات بیان کند. پخش این فیلم در بسیاری از کشورها ممنوع اعلام شد از جمله در اتحاد جماهیر شوروی که تحت تسلط استالین اداره می شد. وی از آن بیم داشت که اکران این فیلم باعث شورش علیه دیکتاتوری مخوفش شود.
9- ژنرال (1926)
قبل از آن که جیسون بورن و کارآگاه جان مک کلین در «جان سخت» وارد سینما شوند دوران حرکات خیره کننده باستر کیتون بود. پدرخوانده بازیگری فیزیکی دوران فیلم های با یک بازیگر در نقش اصلی را ایجاد کرد. فیلم صامت «ژنرال» (The General) که باستر کیتون تمامی بدلکاری های آن را خود انجام داده انقلابی در صنعت سینمای دوران خود ایجاد کرده و بک شبه باستر کیتون را به ستاره ای مشهور تبدیل کرد. برخلاف فیلم های اکشن امروزی بسیاری از زد و خوردها و شکنجه هایی که باستر کیتون در این فیلم متحمل می شد تنها برای خنداندن تماشاگر طراحی شده بودند.
او آغاز بازیگران خشک و بی احساسی بود که علی رغم تمامی اتفاقاتی که در اطرافش رخ می داد و سرو صداها و درگیری هایی که در اطرافش بود به هیچ عنوان احساسات خود را بروز نمی داد. او سبکی از بازیگری را بنیاد نهاد که بعدها توسط بیل موری، الک بالدوین و زک گالیفیناکیس ادامه یافت. باستر کیتون در این فیلم که نویسندگی و کارگردانی اش را نیز خود بر عهده داشت تعقیب و گریزی خیره کننده در دورران جنگ داخلی و در درون یک قطار را روایت می کند. صحنه های اکشن این فیلم تا آن زمان در هیچ فیلمی دیده نشده بود.
8- خواننده جاز (1927)
فیلم «خواننده جاز» (The Jazz Singer) اولین فیلم در تاریخ سینما بود که مانع بی صدایی را کنار گذاشت و با افزودن دیالوگ به فیلم صنعت سینما تا آن زمان را دچار تغییری شگرف کرد. این تکنیک تازه و موثر چنان مورد توجه قرار گرفت که اولین اسکار افتخاری را نصیب این فیلم کرد. کمپانی برادران وارنر در ساخت این فیلم از تکنولوژی جدیدی که «ویتافون» نامیده می شد استفاده کرد. در واقع آهنگ ها و دیالوگ ها بعد از فیلم برداری با استفاده از این تکنیک به فیلم اضافه شده و همزمان سازی آن ها انجام گرفت. اگر چه تکنولوژی ویتافون و دیگر تکنولوژی های مشابه خیلی زود جای خود را به صداگذاری مستقیم حین فیلم برداری دادند اما از همین تکنولوژی تا دهه 1940 نیز در بسیاری از محصولات سینمایی و بخصوص کارتون ها استفاده شد.
7- همشهری کین (1941)
اگر تاکنون فیلم «همشهری کین» (Citizen Kane) را ندیده اید به شما توصیه می کنیم که حتماً این فیلم را ببینید تا با ماهیت و مخاطرات رویای آمریکایی آشنا شوید. این فیلم که با الهام از کتاب «گتسبی بزرگ» (The Great Gatsby) ساخته شده پس از سال های متمادی هنوز هم در بین 5 فیلم برتر تاریخ سینما قرار دارد و هنوز از آن سخن گفته می شود. این فیلم با بازی و کارگردانی بی نقص اورسون ولز داستان یک غول رسانه ای را روایت می کند که جاه طلبی در حوزه سیاست او را به نابودی می کشاند.
در واقع داستان فیلم تا حدود زیادی داستان واقعی غول رسانه ای آن دوران، ویلیام رندولف هرست، را روایت می کرد. در این فیلم بحث زمان و سیر زمانی داستان با تمامی فیلم های پیش از آن تفاوت داشت و استفاده از نورپردازی و فیلم برداری از نمای نزدیک باعث شد که حس وحال شخصیت ها و داستان فیلم به خوبی حس شود. این فیلم یکی از بزرگترین شاهکارهای سینمایی تمام دوران و اوج هنر اورسون ولز بود که برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.
6- از نفس افتاده (1960)
بسیاری از کارگردانان سرشناس امروزی مانند وس اندرسون و کوئنتین تارانتینو برای موفقیت امروزی خود باید ممنون کارگردانان نوگرایی مانند ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو باشند که الهام بخش آن ها شدند. این دو کارگردان افسانه ای موج نو سینمای فرانسه راه را برای کارگردانان آمریکایی باز کردند که به روشی نوین و با استفاده از تکنیک های مدرن داستان های قدیمی را به تصویر بکشند. مارتین اسکورسیزی در این باره گفته است که موج نو سینمای فرانسه از زمان آغاز خود به شدت دنیای فیلمسازی و آثار کارگردانان از آن زمان تاکنون را تحت تاثیر قرار داده است. وی حتی آثار سینمای موج نو فرانسه را جزر و مدی می داند که کل ماهیت سینما را در خود غوطه ور ساخت.
بهترین فیلم موج نو سینمای فرانسه را باید بدون شک فیلم «از نفس افتاده» (Breathless) دانست که در میان دوستداران سینما به خاطر تدوین خیره کننده و نوینش مورد توجه قرار گرفت. ژان لوک گدار به عنوان کارگردان فیلم از یک صحنه چندین برداشت از زوایایی با کمی تفاوت گرفت تا گذشت زمان را به تصویر بکشد. از آن زمان تاکنون از این روش برای نشان دادن تنش در فیلم ها استفاده می شود. کسانی که به فیلم های گانگستری علاقه دارند باید متوجه استفاده اسکورسیزی از این روش در صحنه های کلوزآپ فیلم «رفقای خوب» (Goodfellas) شده باشند.
5- هشت و نیم (1963)
فدریکو فلینی به عنوان نماد سینمای ایتالیا در فیلم «هشت و نیم» (8 ½) داستان زندگینامه ای یک کاگردان ناخوش احوال را روایت می کند که در به انجام رساندن پروژه اخیر خود دچار مشکل شده و داستان او ار طریق رویاهای سوررئال، فانتزی و صحنه های امروزی و ترکیب آن ها با یکدیگر روایت می شود که وظیفه مرتب کردن آن ها را بر عهده تماشاگر می گذارد. فیلم «هشت و نیم» با یک رویا که در آن بازیگر نقش اصلی در ترافیکی سنگین گیر افتاده آغاز می شود که حتی برای خارج شدن از خودرو خود نیز با مشکل مواجه می شود و سپس به آسمان می رود تا این که توسط طنابی که به پایش بسته شده به روی زمین بازگردانده می شود.
شخصیت گویدو در این فیلم با کمک ذهنش به همه جا سفر می کند در حالی که فیلمش در سردرگمی مطلق به سر می برد. عنوان این فیلم به هشت و نیم فیلمی اشاره دارد که فلینی به طور مستقل یا همراه با دیگران کارگردانی کرده است. این فیلم باعث شد که دیگر رویه داستان پردازی خطی و به ترتیب زمان رها شده و راه برای نوآوری از این زاویه برای کارگردانان بعدی هموار شود. این فیلن راه را برای فیلم سازان سوررئال آینده باز کرد و بعد از او نیز دیوید لینچ، تری گیلیام، دارن آرونوفسکی و مایکل گوندری راه او را ادامه دادند.
4- 2001: یک اودیسه فضایی (1968)
این فیلم را باید این گونه توصیف کرد:" یک گام کوتاه برای انسان و جهشی عظیم برای جلوه های ویژه ساخت انسان". استنلی کوبریک با داستان بی نقص و البته سرگیجه آور تغییرات تدریجی دو فضانورد بدفرجام و روبات سخنگوی آن ها، صنعت سینما را وادار به بازنگری در مورد کارهایی کرد که می توان با استفاده از این رسانه انجام داد. اسپیلبرگ از فیلم «2001: یک اودیسه فضایی» (2001: A Space Odyssey) به عنوان «بیگ بنگ» (انفجار بزرگ) در صنعت سینما یاد می کند که می توان نشانه هایی از آن را در فیلم های علمی تخیلی شاهکار امروزی مانند «تلقین» (Inception) مشاهده کرد. کوبریک در این فیلم با بیش از دو ساعت و نیم طول و تنها 40 دقیقه دیالوگ، بیشتر روی تصاویر، موسیقی و جلوه های صوتی متعدد مانور می دهد و حتی سکوت استفاده شده در برخی صحنه ها را می توان در اعماق وجود به شیوه ای تاثیرگذار حس کرد که تماشاگر را با تنهایی در فضا آشنا می سازد.
در این فیلم نیز شیوه روایی خطی نقض شده و روشی تازه از داستان پردازی خلق شده است. تثایر اصلی این فیلم نه داستان آن بلکه جلوه های تصویری است که برای بازگویی این داستان مورد استفاده قرار می گیرد. جورج لوکاس و ریدلی اسکات از این تکنیک های مبتکرانه در فیلم های علمی تخیلی مطرح خود سود برده اند. ریدلی اسکات در سخنانی مشهور می گوید:" بعد از «2001: یک اودیسه فضایی» ژانر علمی تخیلی مرد. دیگر هیچ چیز اورجینالی وجود ندارد. ما قبل از آن که آنجا برسیم همه چیز را دیدیم. تمام شد". وی بقیه فیلم های علمی تخیلی بعد از این فیلم را تنها تقلیدهایی از شاهکار کوبریک می داند.
3- داستان اسباب بازی (1995)
فیلم انیمیشن «داستان اسباب بازی» (Toy Story) طلوع انقلاب استودیو پیکسار بود و بدون آن دیگر نه خبری از «در جستجوی نمو» بود و نه «بالا». اولین قسمت از این فیلم در سال 1995 اکران شد و کسی فکر نمی کرد که به زودی انیمیشن های ساخت این استودیو نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم سال شده و در جشنواره کن به نمایش درآیند. همین فیلم بود که باعث شد بعدها در سال 2001 جایزه اسکار ویژه دیگری برای بهترین انیمیشن سال در نظر گرفته شود. این انیمیشن از بسیاری از چهات اولین بود. «داستان اسباب بازی» اولین انیمیشنی بود که به طور کامل با استفاده از طراحی کامپیوتری ساخته شده بود. این انیمیشن کودکانه یکی از اولین انیمیشن هایی بود که داستان و دیالوگ آن هم برای کودکان و هم بزرگسالان مفهوم و جذاب بود. این فیلم و دنباله های آن همراه با دیگر ساخته های استودیو پیکسار میلیاردها دلار فروش داشته اند.
2- آواتار (2009)
جیمز کامرون که با فیلم «تایتانیک» مهارت خود را ثابت کرده بود با فیلم «آواتار» (Avatar) استاندارد جدیدی را برای فیلم های علمی تخیلی بنیان نهاد که از تکنیک لایو اکشن همراه با جلوه های ویژه کامپیوتری استفاده می کرد. در واقع بازیگران بازی خود را در یک دنیای سه بعدی مجازی انجام می دادند که تحرک و طراوت محیط آن از صفحه تلویزیون و پرده سینماها بیرون می زد. این واقعیت مجازی جدید با هر آنچه که تا آن زمان در دنیای سینما دیده شده بود متفاوت بود. در این فیلم برای اولین بار از روشی استفاده شده بود که می توانست تغییرات چهره بازیگران در کوچک ترین شکل آن را نیز به نمایش درآورد.
اگر چه داستان فیلم از لحاظ جذابیت با داستان فیلمی مانند «همشهری کین» قابل مقایسه نیست اما جلوه های تصویری و کامپیوتری نوین به کار رفته در این فیلم همه را در حیرت فرو برد و تکنیک سه بعدی را به طراز بالاتری انتقال داد. این فیلم تاثیر زیادی بر روی دنیای فیلم های علمی تخیلی آینده داشت که البته هیچگاه نتوانستند به این شاهکار سینمایی نزدیک شوند.
1-شرم (2011)
فیلم «شرم» (Shame) شبیه هیچ یک از فیلم های دیگر این فهرست نیست. این فیلم داستانی جنجالی دارد اما مایکل فاسبندر وارد دنیایی می شود که همه چیز که تا آن زمان برای وی باارزش بوده را بی معنی و بی ارزش می یابد. فیلم «شرم» فیلمی تاثیر گذار و ویرانگر است که بازی خیره کننده فاسبندر نقش مهمی در این موضوع داشته است. در این فیلم به وضوح از فیلم تریلر کارآگاهی «ارتباط فرانسوی» (The French Connection) در سال 1971 با بازی جین هکمن که برنده اسکار بهترین فیلم سال شده الهام گرفته شده است. اما فیلم «شرم» دارای نقاط قوتی است که هیچ ارتباطی با فیلم «ارتباط فرانسوی» ندارد و علیرغم صحنه های ناخوشایند متعدد فیلم آن را باید یک شاهکار دانست.