۹۶/۷/۱۹، ۰۲:۱۲ صبح
مدیران بیصلاحیت؛ انگیزه، انرژی و خلاقیت اعضای تیم را از بین میبرند و باعث میشوند کارمندان در محیط کار احساس اضطراب و سردرگمی داشته باشند و بدترین قسمت روز برخی از کارمندان، برخورد با مدیرشان است.
اگرچه هیچکس برنامهریزی نمیکند که مدیر بدی باشد، ولی این سناریویی است که ما بارها شاهد آن بودهایم. طبق آمار جهانی موسسه گالوپ در سال ۲۰۱۵، نیمی از کارمندانی که از شغل خود استعفا دادهاند، میخواستهاند از مدیر بد خود دور شوند.
ازآنجاکه مدیران منابع اصلی انگیزه، بهرهوری، شادی و رضایت کارکنان هستند، آسیبی که یک مدیر «کابوس» به تیم خود میزند، بیش از صرف ناراحت کردن آنها است. حتی تکنولوژی و امکانات امروز هم موجب نشده که بعضی از این مدیران از اشتباهات فاحش خود دست بکشند. اشتباهاتی که کیفیت کار کارمندان را پایین میآورد و سودآوری کلی شرکت را کاهش میدهد.
از عادتهایی که شما را به یک مدیر وحشتناک تبدیل میکند آگاه باشید و از ابتدا اجازه ندهید این تارها دور شما تنیده شود.
در این مطلب ۴ نمونه از مدیرانی که باعث میشوند کارمندانشان حتی بعد از اتمام ساعات کاری ناراحت و مضطرب باشند، به شما معرفی میکنیم:
مدیری که مردمدار نیست
اولین و مهمترین ویژگی شخصیتی یک مدیر، توانایی خوب رابطه برقرار کردن با دیگران است. اگر فردی که نمیتواند در کنار دیگران کار کند، مسئولیت یک تیم را به عهده داشته باشد، پویایی کل افراد را از بین میبرد. چنین مدیری جریان آزاد ارتباطات را به خطر میاندازد. تحقیقات جهانی نشان میدهند که ۳۱ درصد از کارمندان متمایلاند رئیسشان با آنها بیشتر در ارتباط باشد.
بااینحال مدیری که مردمدار نیست، از تعامل با کارمندانش عاجز است و نمیتواند موقعیتهای دشوار آنان را درک و اداره کند.
برخی از مدیران بهراحتی میتوانند بر این عادت خود غلبه کنند، اما برای برخی دیگر دشوار است از روحیهی انزواطلبی و عدم تمایل به معاشرتهای اجتماعی، فاصله بگیرند. به همین دلیل رهبران شرکت باید پیش از استخدام مدیران و سرپرستان بخشهای مختلف، شخصیت آنها را ارزیابی کنند و متوجه شوند که آنها باید کدام مهارتهای اجتماعی خود را بهبود دهند.
مدیران خودخواه و خودمحور
مدیران خوب میتوانند به کل تیم انگیزه بدهند تا برای رسیدن به هدف شرکت تلاش کنند. آنها میدانند که چه چیزهایی کارمندان را به کارشان مشتاق میکند و به آنها کمک میکند در هر زمینهای موفق شوند.
برعکس، مدیران خودمحور بهجز اهداف شخصی خود به چیزی فکر نمیکنند. همین امر باعث میشود که اغلب اوقات از کارمندان بخواهند سختتر کار کنند، بدون اینکه تلاشی در جهت تقویت و بهبود آنها نشان دهند.
ممکن است مدیران خودمحور در دستیابی به اهدافشان موفق باشند و بتوانند آمار سود و درآمد شرکت را افزایش دهند، ولی این تنها چیزی است که ذهن آنها را به خود مشغول میکند.
بهترین راهحل برای مدیرانی که میخواهند از این موقعیت اجتناب کنند این است که روی چیزی بیش از سود و پول متمرکز شوند. در این راستا مدیران دقیقاً باید بدانند که اهداف و نیازهای شخصی کارمندانشان چیست و آنها چگونه با شرکت خود احساس یکدلی بیشتری خواهند داشت.
نادیده گرفتن همین جزئیات باعث میشود مدیران خودخواه به نظر برسند و بهتبع، اعتماد کارمندان خود را از دست بدهند.
بهتر است به جلسات هفتگی یا مکالمات آنلاین گروهی که فرصتی ایجاد میکنند تا مدیران و کارمندان کنار یکدیگر قرار بگیرند، بیشتر توجه کنید. جلسات کاری را به محیطی امن تبدیل کنید که کارمندان در آن بهراحتی اهداف شخصی خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و در مورد آیندهی مطلوب شرکت، صحبت کنند. برای کارمندانتان دورههای آموزشی برگزار کنید و آنها را راهنمایی کنید تا استعدادها و پتانسیلهای خود را به مرحلهی عمل برسانند.
مدیران بیشازحد دخالتگر
این مدیران ناشایستگی خود را فقط در مدیریت میکرو نشان نمیدهند، بلکه سعی میکنند در همهی جوانب زندگی کارمندانشان دخالت داشته باشند.
درست است که باید به اعضای تیم، توجهی بیش از انجام وظایفشان داشته باشیم، ولی بین اهمیت دادن به کارمندان و صمیمیت نابجا، مرز باریکی وجود دارد. اگر مدیر حدود شخصی زندگی کارمندان را رعایت نکند، باعث ناراحتی آنها میشود و حتی ممکن است در آینده احترام خود را بهعنوان سرپرست تیم از دست بدهد.
شاید گاهی کارمندان به این مدیران علاقه نشان دهند، ولی ناتوانی آنها در هدایت و رهبری، سرانجام باعث میشود تیم پویایی و انگیزهی خود را از دست بدهد.
مدیران بهجای اینکه سعی در جلب نظر کارمندانشان داشته باشند، باید انگیزه، کارایی و اشتیاق آنها را افزایش دهند. شما باید به آنها انرژی بدهید تا تیمی قوی داشته باشید که به موفقیت میرسد. درعینحال برای حفظ احترام متقابل با کارمندان، رفتاری حرفهای از خود نشان بدهید.
مدیران بیثبات و مردد
این مدیران حس میکنند بهترین تلاش را برای پیشرفت و بهبود شرکت و کارمندانشان به کار میگیرند. بااینحال عدم قطعیت آنها باعث میشود موقعیتها و شرایط بسیار بدی در شرکت به وجود بیاید. کارمندان همیشه مضطرب خواهند بود و تلاش میکنند خودشان حدس بزنند چهکاری درست است. همین امر به انتقاد آنها از یکدیگر دامن میزند.
مدیران بیثبات و مردد، بهمرور روحیه و انگیزه و خلاقیت کارمندان را از بین میبرند. کارمندان نیاز دارند در محیطی امن کار کنند و سرپرستی داشته باشند که نتایج کار آنها را بهخوبی بررسی و ارزیابی کند.
بهترین راهحل این است که اجازه دهید کارمندان کنترل پروژههای خود را در دست داشته باشند و در صورت لزوم دستورالعملهای لازم را در یک درایو مشترک مثل Google Docs برای آنها ارسال کنید. زمانی که کارمندان به کمک نیاز دارند آنها را راهنمایی کنید و مانع از این شوید که احساس سردرگمی کنند. همیشه به سؤالاتشان روشن و واضح پاسخ دهید.
مشکلی نیست که گاهی تغییرات کوچکی در دستورالعملهای خود به وجود آورید، ولی از تغییر مدام نظرات خود بپرهیزید. به اعضای تیمتان نشان دهید که همیشه از حمایت و پشتیبانی شما برخوردارند.
ازآنجاکه مدیران منابع اصلی انگیزه، بهرهوری، شادی و رضایت کارکنان هستند، آسیبی که یک مدیر «کابوس» به تیم خود میزند، بیش از صرف ناراحت کردن آنها است. حتی تکنولوژی و امکانات امروز هم موجب نشده که بعضی از این مدیران از اشتباهات فاحش خود دست بکشند. اشتباهاتی که کیفیت کار کارمندان را پایین میآورد و سودآوری کلی شرکت را کاهش میدهد.
از عادتهایی که شما را به یک مدیر وحشتناک تبدیل میکند آگاه باشید و از ابتدا اجازه ندهید این تارها دور شما تنیده شود.
در این مطلب ۴ نمونه از مدیرانی که باعث میشوند کارمندانشان حتی بعد از اتمام ساعات کاری ناراحت و مضطرب باشند، به شما معرفی میکنیم:
مدیری که مردمدار نیست
اولین و مهمترین ویژگی شخصیتی یک مدیر، توانایی خوب رابطه برقرار کردن با دیگران است. اگر فردی که نمیتواند در کنار دیگران کار کند، مسئولیت یک تیم را به عهده داشته باشد، پویایی کل افراد را از بین میبرد. چنین مدیری جریان آزاد ارتباطات را به خطر میاندازد. تحقیقات جهانی نشان میدهند که ۳۱ درصد از کارمندان متمایلاند رئیسشان با آنها بیشتر در ارتباط باشد.
بااینحال مدیری که مردمدار نیست، از تعامل با کارمندانش عاجز است و نمیتواند موقعیتهای دشوار آنان را درک و اداره کند.
برخی از مدیران بهراحتی میتوانند بر این عادت خود غلبه کنند، اما برای برخی دیگر دشوار است از روحیهی انزواطلبی و عدم تمایل به معاشرتهای اجتماعی، فاصله بگیرند. به همین دلیل رهبران شرکت باید پیش از استخدام مدیران و سرپرستان بخشهای مختلف، شخصیت آنها را ارزیابی کنند و متوجه شوند که آنها باید کدام مهارتهای اجتماعی خود را بهبود دهند.
مدیران خودخواه و خودمحور
مدیران خوب میتوانند به کل تیم انگیزه بدهند تا برای رسیدن به هدف شرکت تلاش کنند. آنها میدانند که چه چیزهایی کارمندان را به کارشان مشتاق میکند و به آنها کمک میکند در هر زمینهای موفق شوند.
برعکس، مدیران خودمحور بهجز اهداف شخصی خود به چیزی فکر نمیکنند. همین امر باعث میشود که اغلب اوقات از کارمندان بخواهند سختتر کار کنند، بدون اینکه تلاشی در جهت تقویت و بهبود آنها نشان دهند.
ممکن است مدیران خودمحور در دستیابی به اهدافشان موفق باشند و بتوانند آمار سود و درآمد شرکت را افزایش دهند، ولی این تنها چیزی است که ذهن آنها را به خود مشغول میکند.
بهترین راهحل برای مدیرانی که میخواهند از این موقعیت اجتناب کنند این است که روی چیزی بیش از سود و پول متمرکز شوند. در این راستا مدیران دقیقاً باید بدانند که اهداف و نیازهای شخصی کارمندانشان چیست و آنها چگونه با شرکت خود احساس یکدلی بیشتری خواهند داشت.
نادیده گرفتن همین جزئیات باعث میشود مدیران خودخواه به نظر برسند و بهتبع، اعتماد کارمندان خود را از دست بدهند.
بهتر است به جلسات هفتگی یا مکالمات آنلاین گروهی که فرصتی ایجاد میکنند تا مدیران و کارمندان کنار یکدیگر قرار بگیرند، بیشتر توجه کنید. جلسات کاری را به محیطی امن تبدیل کنید که کارمندان در آن بهراحتی اهداف شخصی خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و در مورد آیندهی مطلوب شرکت، صحبت کنند. برای کارمندانتان دورههای آموزشی برگزار کنید و آنها را راهنمایی کنید تا استعدادها و پتانسیلهای خود را به مرحلهی عمل برسانند.
مدیران بیشازحد دخالتگر
این مدیران ناشایستگی خود را فقط در مدیریت میکرو نشان نمیدهند، بلکه سعی میکنند در همهی جوانب زندگی کارمندانشان دخالت داشته باشند.
درست است که باید به اعضای تیم، توجهی بیش از انجام وظایفشان داشته باشیم، ولی بین اهمیت دادن به کارمندان و صمیمیت نابجا، مرز باریکی وجود دارد. اگر مدیر حدود شخصی زندگی کارمندان را رعایت نکند، باعث ناراحتی آنها میشود و حتی ممکن است در آینده احترام خود را بهعنوان سرپرست تیم از دست بدهد.
شاید گاهی کارمندان به این مدیران علاقه نشان دهند، ولی ناتوانی آنها در هدایت و رهبری، سرانجام باعث میشود تیم پویایی و انگیزهی خود را از دست بدهد.
مدیران بهجای اینکه سعی در جلب نظر کارمندانشان داشته باشند، باید انگیزه، کارایی و اشتیاق آنها را افزایش دهند. شما باید به آنها انرژی بدهید تا تیمی قوی داشته باشید که به موفقیت میرسد. درعینحال برای حفظ احترام متقابل با کارمندان، رفتاری حرفهای از خود نشان بدهید.
مدیران بیثبات و مردد
این مدیران حس میکنند بهترین تلاش را برای پیشرفت و بهبود شرکت و کارمندانشان به کار میگیرند. بااینحال عدم قطعیت آنها باعث میشود موقعیتها و شرایط بسیار بدی در شرکت به وجود بیاید. کارمندان همیشه مضطرب خواهند بود و تلاش میکنند خودشان حدس بزنند چهکاری درست است. همین امر به انتقاد آنها از یکدیگر دامن میزند.
مدیران بیثبات و مردد، بهمرور روحیه و انگیزه و خلاقیت کارمندان را از بین میبرند. کارمندان نیاز دارند در محیطی امن کار کنند و سرپرستی داشته باشند که نتایج کار آنها را بهخوبی بررسی و ارزیابی کند.
بهترین راهحل این است که اجازه دهید کارمندان کنترل پروژههای خود را در دست داشته باشند و در صورت لزوم دستورالعملهای لازم را در یک درایو مشترک مثل Google Docs برای آنها ارسال کنید. زمانی که کارمندان به کمک نیاز دارند آنها را راهنمایی کنید و مانع از این شوید که احساس سردرگمی کنند. همیشه به سؤالاتشان روشن و واضح پاسخ دهید.
مشکلی نیست که گاهی تغییرات کوچکی در دستورالعملهای خود به وجود آورید، ولی از تغییر مدام نظرات خود بپرهیزید. به اعضای تیمتان نشان دهید که همیشه از حمایت و پشتیبانی شما برخوردارند.