آشنایی با راشین خیریه، طراح لوگوی ایرانی گوگل برای جامجهانی - نسخهی قابل چاپ +- باشگاه کاربران روماک (https://forum.romaak.ir) +-- انجمن: متفرقه (https://forum.romaak.ir/forumdisplay.php?fid=16) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (https://forum.romaak.ir/forumdisplay.php?fid=17) +--- موضوع: آشنایی با راشین خیریه، طراح لوگوی ایرانی گوگل برای جامجهانی (/showthread.php?tid=5609) |
آشنایی با راشین خیریه، طراح لوگوی ایرانی گوگل برای جامجهانی - نسیم - ۹۷/۳/۳۰ راشین خیریه متولد ۱۳۵۸ خرمشهر است. ۹ ماهه بود که جنگ خانوادهی او را به تهران آورد. از ۱۶سالگی که در هنرستان آزادگان در رشتهی گرافیک ثبتنام میکند تا اکنون که در دانشگاه مریلند درس میدهد، مشغول نقاشی و تصویرگری است.
در ایران علاوه بر طراحی کاراکترهای انیمشن معروف شکرستان، تصویرگری کتابهای بسیاری را انجام داده و جوایز داخلی و بینالمللی متعددی را دریافت کرده است. بسیاری از ما در تبوتاب جامجهانی۲۰۱۸ و بهواسطه گوگل با نام او آشنا شدیم.
راشین خیریه یکی از ۳۲ گرافیستی است گوگل از آنها برای طراحی لوگوی اختصاصی تیمهای ملی حاضر در جامجهانی کمک گرفته است. هفته گذشته و همزمان با آغاز بازیهای جامجهانی از طرحهای آنها رونمایی شد و نام راشین در رسانههای اجتماعی میان فارسیزبانان بر سر زبانها افتاد.
علاقه ی راشین به نقاشی و تحصیلاتش در این رشته
از کودکی به نقاشی علاقهمند بودم و پیگیر. مادرم هم از من حمایت میکرد. نقاشی او هم خیلی خوب بود اما خودش نتوانسته بود نقاشی را ادامه دهد، به همین خاطر نمیخواست علاقه من بینتیجه بماند. من را از ۱۶سالگی در هنرستان ثبتنام کرد. من از همان موقع تکلیفم مشخص بود و میدانستم که قرار است نقاش شوم. لیسانسم را در دانشگاه آزاد تهران و فوق لیسانسم را در دانشگاه الزهرا در رشته گرافیک به پایان رساندم. در سال ۲۰۱۱ برای گذارندن یک دورهی ۶ماهه نقاشی و چاپ دستی دانشگاه هنر نیویورک به آمریکا آمدم. چند سال بعد، دانشگاه الزهرا به من دکترای افتخاری نیز اهدا کرد. سابقهی فعالیت حرفهای راشین در گرافیک و تصویرگری ۲۰سال است که حرفهای به کار تصویرگری کتاب مشغول هستم. در ایران یکی از فعالترین دختران تصویرگر کتاب بودم. همیشه من را در پشتکار و سختکوشی مثال میزدند. در امریکا هم در دوران تحصیل سفارشهای مختلفی از سوی ناشرین کتاب و روزنامه نیویورکتایمز گرفتم و این باعث شناخته شدن سبک طراحیام در امریکا شد و و بهعنوان نویسنده و تصویرگر مورد توجه قرار گرفتم. در ایران نیز با کانون پرورشی فکری، نشر چشمه، افق، بهنشر، رشد، مدرسه، سروش، همشهری و… کار کردهام. حدود ۳۰ کتاب در ایران از من منتشر شده. همین حدود هم در انتشارات بینالملل چاپ کردهام. و بعد از مهاجرت نیز ۱۰ کار دیگر نیز به آنها اضافه شد. این تصویرگر کتاب کودک، مانند بسیاری دیگر از هنرمندان حوزهی کودک، از همکاری با کانون پرورشی فکری کودکان، خاطره خوبی دارد. من همیشه عاشق کانون پرورشی فکری بودهام و کار کردن در آنجا را خیلی دوست داشتم. سعی میکنم کپیرایت کتابهایی که در اینجا منتشر میکنم را برای خودم نگه دارم تا بتوانم آنها را در ایران نیز منتشر کنم. کتابهای دو طوطی و پیرزنی که پشه قورت داد، را به انتشارات کانون دادم و ظاهرا الان به چاپ دوم رسیده. دو کتاب برای احمدرضا احمدی کار کردم که یکی از آنها جایزهی بلونیای ایتالیا گرفت که جایزه مهمی بود. و یکی دیگر هم نامزد جایزه لاکپشت پرنده شد. در کارهای دیگر نیز همچنان مشغول همکاری هستم. راشین اولین کتابش در خارج از ایران را در سال ۲۰۰۶ در فرانسه چاپ میکند و بعد از آن پیشنهادهای متعددی از کشورهای دیگر دریافت میکند. با ناشران متعددی در فرانسه، ایتالیا، ژاپن، کره، چین، هند، برزیل، آلمان، سوییس و… همکاری داشتهام. اولین کتاب من پس از مهاجرت دو طوطی (برداشتی شخصی از داستان طوطی و بازرگان) بود، که داستان و تصویرش از خود من بود. تصویرگری کتاب رمضان که انتشارات معروف سایمن اند شوستر آن را منتشر کرده، نیز برعهده من بود. کتاب اخیری که منتشر شده و داستان آن نیز کار خودم است، بستنی زعفرانی نام دارد. که آن هم کار انتشارات اسکولستیک است (انتشارات کتاب هری پاتر). درخت کتاب و پیرزنی که پشه قورت داد و قصههای سندباد و خشمتو نگه دار ببری از دیگر آثار تصویرگری من هستند که در آمریکا منتشر شدند.
شاید معروفترین کاری که ما از راشین خیریه دیده باشیم، انیمیشن شکرستان باشد. با روایت مرحوم مرتضی احمدی و کارکترهای تازه و جذابش. اما خالق آن کاراکترها به اندازهی مخاطبان از شکرستان دلخوشی ندارد.
شکرستان سال ۲۰۰۶ شروع شد و ۲۰۰۹ روی آنتن رفت و بعد کار ادامه پیدا کرد. متاسفانه کارگردان شکرستان و حوزهی هنری، اسم من را در آن پروژه مخدوش کردند. اصلا اجازهی مطرح شدن من را ندادند حتی در تیتراژ هم اسامی دیگری را در کنار اسم من نوشتند. کارگردان و تهیه کننده در هیچ مصاحبهای نامی از من نبردند و در پاسخ به این سوال که طراح کار کیست، گفتهاند: کار بصورت گروهی انجام شده. شما به هیچ عنوان نامی از من در آن مصاحبهها نمیبینید. تازه این اواخر دوستان من از طرق اینستاگرام مطلع شدند که طراح شکرستان من بودهام.
شکرستان پروژهی بزرگی شد و از نظر مالی نیز موفق بود. فکر میکنم میخواستند اعتبار و افتخار آن فقط به نام خودشان باشد. در شکرستان دلم شکست. جوایز متعددی برد ولی از من هیچ تقدیری در ایران نشد. فقط در یک فستیوال در چین جایزه بهترین طراح کارکتر به من تعلق گرفت. وقتی اسم من را پیشنهاد داده بودند، مسئولان فستیوال گفته بودند طراحی شکرستان حاصل یک کار گروهی بوده. خوشبختانه داور ایرانی آن فستیوال از موضوع مطلع بوده و گفته بود که طراحی این کار از راشین خیریه است. من فکر میکنم تهیهکننده و کارگردان شکرستان بیشتر ضرر کردند. چون وقتی کار موفق شد و ادامه یافت، آنها نیاز به کارکترهای تازهتر داشتند. اما آنها تمام راههای ارتباطی را بستند و قطع رابطه کردند. در ششمین جشنواره فیلم فجر که سیمرغ بلورین برای کارگردانی انیمیشن خیاط حیلهگر به من اهدا شد، آقای کاظمی، معاون ارشاد وقت، به من گفت: تو روزی به جایی خواهی رسید که این آقایان به دیگران پز بدهند که با تو همکار بودهاند.
همکاری با گوگل از کجا آغاز شد؟
چند ماه پیش از طرف گوگل ایمیلی به من ارسال شد که در آن پیشنهاد همکاری برای جامجهانی مطرح شده بود. آنها گفتند اول باید قراردادی را امضا کنم که آن پیشنهاد محرمانه بماند. بعد با من تماس گرفتند و گفتند میخواهند با ۳۲ گرافیست و تصویرگر از ۳۲ کشور کار کنند و برای تیمهای حاضر در جامجهانی لوگوهایی اختصاصی داشته باشند. در تماسهای ایمیلی که با تیمطراحی گوگل داشتم توضیح دادند که در طرحمان باید آمیزهای از فوتبال و فرهنگ هر کشور را نشان داده شود. نمیخواستند که خیلی سنتی باشد. گوگل فقط جای توپ و دروازه را مشخص کرده بود و باقی را برعهدهی خودمان گذاشته بودند. اتودهای زیادی زدم و سعی کردم از طرحهای اسلیمی و گل و مرغ استفاده کنم که نمادهای شناخته شده ایرانی هستند. در لباسهای شخصیتها و روی توپ فوتبال هم تزئینات ایرانی آوردم. زمین فوتبال را در محلهای کوچهباغ شکل طراحی کردم با خانههای کاهگلی که در آن زنها و بچهها مشغول شادی و تشویق بودند و نیز یک گربهی ایرانی، که امضای من در کارهایم است، نیز به تصویر اضافه کردم.
عدهای معتقدند که در نقاشی شما زنان جایگاهی ندارند و فضای کار شما فوتبال ایران را چندان حرفهای نشان نمیدهد.
اصولا من به این دلیل که میخواستم زنان ایرانی و علاقهی آنها به فوتبال را در طرح نشان دهم، مجبور شدم استادیوم را حذف کنم. زیرا در ایران زنان اجازهی حضور در ورزشگاه را ندارند. اگر آنها را در ورزشگاه میکشیدم ایرادی بزرگتر بر کار من وارد بود و اگر استادیوم بود و زنان نبودند، عقل و انسانیت من جای نقد داشت. به همین خاطر زمین فوتبال را به یک محله ایرانی بردم تا زنان هم بتوانند در آن حضور داشته باشند. منهای بازیکنان که قاعدتا باید مرد باشند، تعداد تماشاچیان از نظر جنسیت برابر است. ورزشگاه را از طرحم حذف کردم چون زنان ایرانی اجازه حضور در آن را ندارند
چرا گوگل شما را برای این کار انتخاب کرد؟
تصویرگری من برای کتاب کودکان در سطح بیمالملل بازخورد خوبی داشت و مورد توجه منتقدان کتاب کودک قرار گرفت. گوگل هم بهدنبال هنرمندان بینالمللی میگشت که بتوانند فرهنگ سنتی و مدرن کشورشان را بهخوبی نشان بدهند.
فکر میکنید اینکه گوگل از بین آن همه طرح کار شما را در اینستاگرام قرار داده دلیل خاصی دارد یا اتفاقی بوده؟ من معمولا با رنگروغن روی مقوا نقاشی میکنم. این بار هم خواستم برای این کار سنگتمام بگذارم. نقاشیام را در چند طرح و رنگ کشیده بودم. در واقع من در بین این ۳۲ کشور تنها گرافیستی هستم که کارش را دستی و با رنگ و قلممو طراحی کرده. همه دیجیتالی کشیده بودند. فکر میکنم همین موضوع توجه گوگل را جلب کرده بود.
برای طرحتان از گوگل بازخوردی دریافت کردید؟ همکارانم در گوگل از این طرح استقبال کردند و گفتند اگر ایران به مرحله بعد راه یابد، گوگل از من میخواهد که یک طرح تازه ارائه دهم. البته ممکن است به دیگران هم گفته باشند. از ته دل امیدوارم که تیمملی به مرحله بعد راه یابد. برای مردم ایران و بخصوص پدرم! پدرم شبانهروز در حال تماشای فوتبال است. عشق او به فوتبال معمولی نیست. این نقاشی را نیز به او هدیه میکنم. اصلا من از دست فوتبال دیدن پدرم به اینجا آمدهام. شخصیتهای دفورمه و فیگورهای اغراقآمیز، ویژگی بارز طرحهای راشین خیریه است که در طرحش برای گوگل هم به همان سیاق کار کرده است. دفورمه کردن فیگور انسان و حیوانات، کار را کمیک و فانتزی میکند. مخاطب من بیشتر کودکان هستند، دوستدارم بچهها با دیدن طرحهای من در کتابهای داستان، بخندند و شاد شوند. بچههای اینجا از من میپرسند: بابای تو سبیل داره؟ به همین درازی؟ هر چه طرح سادهتر و خندهدارتر باشد بیشتر در ذهن بچهها میماند. مثلا کاراکتر پلنگ صورتی بیشتر در ذهن ما مانده تا طرحهای پیچیدهتر. طرحهایی شبیه به کاراکترهای شما را زیاد دیدهام؛ آیا این یک سبک باسابقه است یا دیگران از شما تقلید میکنند؟ بعد از شکرستان سبک جدیدی از طراحی کارکتر با الهام از کارکترهای من شکل گرفت. چند وقت پیش طرحی در فیسبوک دیدم که اول فکر کردم کار خودم است اما بعد متوجه شدم کپی کار من است. بعدا دوستانم به من گفتن که طرحهای مشابه بسیار زیادند. اول ناراحت شدم. اما بعد این را به فال نیک گرفتم. این باعث خوشحالی من است که کارهایم آنقدر مورد علاقه مردم است که هنرمندان جوانتر دوست دارند شبیه سبک من کار کنند.
|