۹۶/۷/۱۴، ۰۹:۱۹ عصر
شراکت با دوستان به دلیل اعتماد و شناختی که از شخصیت آنان داریم پیشنهاد وسوسه کنندهای است، ولی مشکلات دیگری به وجود میآیند که میتوانند به قیمت از دست رفتن رابطهی دوستی تمام شوند.
راهاندازی کسبوکار مخاطرات بسیار بیشتری نسبت به ادارهی آن دارد. معیارهای تجارت سنتی و حتی دیدگاه شما درباره تجارت، در ارتباط با استارتاپ صدق نمیکند. با اینکه بسیار در سخنرانیها و نشریات اشاره شده است، اما توضیح دادن آن بهسادگی امکانپذیر نیست. استارتاپ بیشتر از اینکه تشکیلات سازمانی باشد، بسیار شبیه به یک حرکت دستهجمعی خانوادگی است. کارآفرینان خوب در گرد هم آوردن چند نفری که چرخ استارتاپ را از گل دربیاورند بسیار خوشاقبال هستند. رابرت کرینجلی در کتاب «امپراتوریهای تصادفی» به توصیف ویژگیهای شخصیتی و هویتی این کارمندان اولیه میپردازد و آنها را مهرههای کلیدی شرکت میداند. اگر بخواهیم صادقانه بیان کنیم استارتاپ بیشتر از آنکه شبیه بنگاه اقتصادی باشد یک خانواده است.
به دلایل اشارهشده کارآفرینان بسیار به افراد اولیهای که به آنها ملحق شدهاند نزدیک میشوند. آنها تمایل دارند نحوهی مدیریت کسبوکارشان را بر اساس روابط دوستانهای که با این کارمندان اولیه داشتهاند تنظیم کنند. واضح است که بهمرور این کارمندان تبدیل به دوستان خانوادگی شما میشوند. واقعیت این است که این افراد کارمندان شما هستند و نمیتوانید آنها را دوست یا افراد خانوادهی خود بدانید. این مسئله وقتی که شرکت بزرگتر میشود و کارمندان و کارفرمایان مجبور به گردش نقشها و تبدیل فضای دوستانه به روابط کاری هستند، باعث ایجاد فضای گیجکنندهای میشود. کارآفرینان در ضمن حفظ رابطهی دوستانه مجبور هستند به کارمندان برای پیشرفت کار دستور دهند. آنهایی که در چنین موقعیتهایی بودهاند، اعتراف کردهاند که بسیار تحت فشار قرار گرفتهاند و حرکت در این مسیر بسیار سخت و سردرگم کننده است. خانواده افرادی هستند که چه دوست داشته باشند یا نه به هم متصل هستند، اما دوستان افرادی هستند که شما ترجیح میدهید خارج از کار زمانتان را با آنها بگذرانید؛ اما کارمندان اینگونه نیستند. کارمندان افرادی هستند که شما نیاز دارید برای حرکت در مسیر موفقیت شرکت آنها را مدیریت کرده و به آنها دستور دهید.
شاید نکات اشارهشده حداقل در مفهوم قابل درک باشند، اما مسائل دیگری نیز باید در نظر گرفته شود. اگر شروع و مدیریت کسبوکار سخت و استرسزا نبود یا اگر کسی به شما دستمزد پرداخت میکرد که به تعطیلات بروید و با دوستانتان خوش باشید، بسیاری از این مسائل بیاهمیت بودند. وقتی که شما علایق و مسیر مشترکی با کارمندی ندارید، مشکلات زیادی خود را نشان میدهند. برای مثال اگر شما برای کاری ساعتی یک دلار پرداخت کنید و کارگر انتظار دستمزد ۱.۲۵ دلار داشته باشد، این ۲۵ سنت برای او سود و برای شما ضرر است یا اگر به کسی نیاز داشته باشید که برای تحویل بهموقع سفارشات تا دیروقت کار کند این ساعات اضافهکاری به نفع شما و به ضرر کارمند است. ما میتوانیم ادعا داشته باشیم که همهی روابط کاری ما بر اساس برد برد است، اما واضح است که همیشه اینچنین نیست. به یاد بیاورید که در یک سفر تفریحی عدم توافق بر سر مکان ناهار چقدر اوقات شما را تلخ میکند چه برسد به کار و تجارت که موارد اختلاف بسیار هستند. به همین دلایل شما هرگز نمیتوانید با کارمندانتان دوستی کنید.
راه حل؟
لازم به توضیح است که ۲ گروه متفاوت از کارمندان وجود دارند. آنهایی که در ابتدا به شرکت ملحق شدهاند و آنهایی که بعدا به استخدام شرکت درآمدهاند. راهاندازی کسبوکار تلاش بسیاری نیاز دارد. به همین منظور درخواستهای شما از کارمندان اولیه بیش از حد خواهد بود. بنابراین باید برای پیشبرد امور با آنها رابطهی خوبی داشته باشید. هدف این مقاله توضیح اشتباه بودن رابطهی دوستانه با گروه دوم از کارمندان (که برای اداره شرکت بعد از رشد آن نیاز هستند) است. شاید تا خودتان مدیریت کسبوکاری را به عهده نگیرید این معیارهای دوگانه برایتان قابل درک نباشد.
در ابتدای کار برای موفقیت شما نیاز به فضای دوستانه و روابط گرمی بین افراد دارید. در یک استارتاپ به دلیل آنکه چالشهای بزرگی سر راه شما قرار دارند، روابط باید گرم و مستحکم باشند. اما بعد از مدتی شما مجبور به فاصله گرفتن از روابط صمیمی و ریاست بر گروه هستید و باید ۱۸۰ درجه در روابط خود تغییر دهید! بسیاری از کارآفرینان تمایل دارند که روابط خانوادگی با کارمندان را حتی پس از توسعهی شرکت ادامه دهند که درنتیجه به مشکلات بسیاری برمیخورند. اگر شما نیز در چنین مسیری قدم گذاشته باشید یقین دارم که اکنون نه دوستی دارید و نه کارمندی برای شما باقی مانده است.
بههرحال به دلایل گفتهشده توصیه میشود که اگر قصد ادامهی روابط دوستانه را دارید، هرگز دوستانتان را در استارتاپ استخدام نکنید. از لحاظ روانی برای اکثر افراد مشکل است که بین روابط شخصی و کاری تعادل ایجاد کنند. در غیر این صورت باید ضرر از دست دادن دوستان صمیمی را به جان بخرید.
به دلایل اشارهشده کارآفرینان بسیار به افراد اولیهای که به آنها ملحق شدهاند نزدیک میشوند. آنها تمایل دارند نحوهی مدیریت کسبوکارشان را بر اساس روابط دوستانهای که با این کارمندان اولیه داشتهاند تنظیم کنند. واضح است که بهمرور این کارمندان تبدیل به دوستان خانوادگی شما میشوند. واقعیت این است که این افراد کارمندان شما هستند و نمیتوانید آنها را دوست یا افراد خانوادهی خود بدانید. این مسئله وقتی که شرکت بزرگتر میشود و کارمندان و کارفرمایان مجبور به گردش نقشها و تبدیل فضای دوستانه به روابط کاری هستند، باعث ایجاد فضای گیجکنندهای میشود. کارآفرینان در ضمن حفظ رابطهی دوستانه مجبور هستند به کارمندان برای پیشرفت کار دستور دهند. آنهایی که در چنین موقعیتهایی بودهاند، اعتراف کردهاند که بسیار تحت فشار قرار گرفتهاند و حرکت در این مسیر بسیار سخت و سردرگم کننده است. خانواده افرادی هستند که چه دوست داشته باشند یا نه به هم متصل هستند، اما دوستان افرادی هستند که شما ترجیح میدهید خارج از کار زمانتان را با آنها بگذرانید؛ اما کارمندان اینگونه نیستند. کارمندان افرادی هستند که شما نیاز دارید برای حرکت در مسیر موفقیت شرکت آنها را مدیریت کرده و به آنها دستور دهید.
شاید نکات اشارهشده حداقل در مفهوم قابل درک باشند، اما مسائل دیگری نیز باید در نظر گرفته شود. اگر شروع و مدیریت کسبوکار سخت و استرسزا نبود یا اگر کسی به شما دستمزد پرداخت میکرد که به تعطیلات بروید و با دوستانتان خوش باشید، بسیاری از این مسائل بیاهمیت بودند. وقتی که شما علایق و مسیر مشترکی با کارمندی ندارید، مشکلات زیادی خود را نشان میدهند. برای مثال اگر شما برای کاری ساعتی یک دلار پرداخت کنید و کارگر انتظار دستمزد ۱.۲۵ دلار داشته باشد، این ۲۵ سنت برای او سود و برای شما ضرر است یا اگر به کسی نیاز داشته باشید که برای تحویل بهموقع سفارشات تا دیروقت کار کند این ساعات اضافهکاری به نفع شما و به ضرر کارمند است. ما میتوانیم ادعا داشته باشیم که همهی روابط کاری ما بر اساس برد برد است، اما واضح است که همیشه اینچنین نیست. به یاد بیاورید که در یک سفر تفریحی عدم توافق بر سر مکان ناهار چقدر اوقات شما را تلخ میکند چه برسد به کار و تجارت که موارد اختلاف بسیار هستند. به همین دلایل شما هرگز نمیتوانید با کارمندانتان دوستی کنید.
راه حل؟
لازم به توضیح است که ۲ گروه متفاوت از کارمندان وجود دارند. آنهایی که در ابتدا به شرکت ملحق شدهاند و آنهایی که بعدا به استخدام شرکت درآمدهاند. راهاندازی کسبوکار تلاش بسیاری نیاز دارد. به همین منظور درخواستهای شما از کارمندان اولیه بیش از حد خواهد بود. بنابراین باید برای پیشبرد امور با آنها رابطهی خوبی داشته باشید. هدف این مقاله توضیح اشتباه بودن رابطهی دوستانه با گروه دوم از کارمندان (که برای اداره شرکت بعد از رشد آن نیاز هستند) است. شاید تا خودتان مدیریت کسبوکاری را به عهده نگیرید این معیارهای دوگانه برایتان قابل درک نباشد.
در ابتدای کار برای موفقیت شما نیاز به فضای دوستانه و روابط گرمی بین افراد دارید. در یک استارتاپ به دلیل آنکه چالشهای بزرگی سر راه شما قرار دارند، روابط باید گرم و مستحکم باشند. اما بعد از مدتی شما مجبور به فاصله گرفتن از روابط صمیمی و ریاست بر گروه هستید و باید ۱۸۰ درجه در روابط خود تغییر دهید! بسیاری از کارآفرینان تمایل دارند که روابط خانوادگی با کارمندان را حتی پس از توسعهی شرکت ادامه دهند که درنتیجه به مشکلات بسیاری برمیخورند. اگر شما نیز در چنین مسیری قدم گذاشته باشید یقین دارم که اکنون نه دوستی دارید و نه کارمندی برای شما باقی مانده است.
بههرحال به دلایل گفتهشده توصیه میشود که اگر قصد ادامهی روابط دوستانه را دارید، هرگز دوستانتان را در استارتاپ استخدام نکنید. از لحاظ روانی برای اکثر افراد مشکل است که بین روابط شخصی و کاری تعادل ایجاد کنند. در غیر این صورت باید ضرر از دست دادن دوستان صمیمی را به جان بخرید.