باشگاه کاربران روماک

نسخه‌ی کامل: چگونه از دشمن تراشیدن در حرفه‌ی خود جلوگیری کنیم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
یکی از مسائلی که روی رشد و موفقیت شما در کسب و کارتان تاثیر منفی می‌گذارد احساس خطر کردن همکارانتان و دشمنی آنها با شما است. قصد داریم ترفندهایی را به شما آموزش دهیم که نه تنها در کارتان موفق شوید بلکه دشمنی نیز نداشته باشید.

همانطور که می‌دانید داشتن حس رقابت برای کار نه تنها به شما لطمه نمی‌زند بلکه محرکی برای پیشرفت در کارتان خواهد بود. این حس که دوست داشته باشید در کارتان بهترین بوده و اگر وظیفه‌ای به شما واگذار می‌شود آن را به بهترین شکل انجام دهید می‌تواند دلیل خوبی برای مورد توجه قرار گرفتن‌تان توسط ارباب رجوع‌ها و همچنین مدیران‌تان باشد.
حس رقابت طلبی باعث خواهد شد تا توانایی‌ها و مهارت‌های خود را افزایش داده و با چاشنی خلاقیت به دنبال انجام هرچه بهتر وظایف بروید. این حس باعث خواهد شد تا کمپانی شما نیز رشد کرده و به یک رقیب سرسخت برای دیگر کمپانی‌ها تبدیل شود.

البته اگر مواردی را رعایت نکنید این حس رقابت طلبی می‌تواند به شما آسیب نیز بزند. بعضی از همکارانتان ممکن است شما را یک رقیب سرسخت دیده و علیه شما اقدام کنند مخصوصا اگر بدانند که توان رقابت با شما را ندارند. در حالی که شما تنها به فکر پیشرفت خود هستید و قصد آسیب زدن به کسی را ندارید اما با شرایطی مواجه می‌شوید که رفتارتان باعث شده تا همکارانتان به فکر ضربه زدن به شما باشند.
داشتن یک استراتژی خوب برای رشد کسب و کارتان و همچنین ایجاد تعامل با دیگران باعث خواهد شد که با وجود داشتن حس رقابت طلبی در روند پیشرفت‌تان خللی به وجود نیامده و کسی قصد ضربه زدن به شما را نداشته باشد. در ادامه به پنج ترفندی خواهیم پرداخت که می‌توانند به شما در داشتن چنین استراتژی کمک کنند.

تصمیم‌ها را خودتان بگیرید
در شرایط یا محیط‌های مختلف کاری، راه‌های زیادی برای موفقیت وجود دارد. افراد باهوش این شرایط را مانند یک بازی شطرنج در نظر گرفته و به جای اینکه همکاران یا شرکت‌شان برای آنها تصمیم بگیرد خودشان انتخاب می‌کنند که کدام مهره از شطرنج باشند.

برای مثال، مدیران در کمپانی‌های مطرح نسبت به کارمندان وظایف بیشتری داشته و در نتیجه زمان کمی برای تفریح دارند یا در بعضی گروه‌ها مانند گروه فروش، اعضای گروه از مدیر آن گروه که درآمد ثابتی برای وی در نظر گرفته شده می‌توانند درآمد بیشتری داشته باشند؛ بنابراین یک فرد باهوش می‌داند که نیازی به رقابت برای ترفیع گرفتن عملا کار اشتباهی است.
آنها تصمیم می‌گیرند که بازی را با توجه به اهداف شخصیشان انجام داده و در حالی که به سختی برای رسیدن به اهدافشان تلاش می‌کنند از کنار انرژی منفی همکارانی که به دنبال استانداردها هستند عبور می‌کنند.

برای مثال فردی در کمپانی کار می‌کرد که علاقه‌ای به مدیر شدن و ترفیع گرفتن نداشت. او بیشتر وقت خود را برای ایجاد ارتباطات سپری کرده تا بتواند به آینده حرفه‌ای خود کمک کند. این کار وی باعث شده بود تا افرادی که به شدت دنبال ترفیع گرفتن هستند او را یک رقیب حساب نکنند.
علتی که او به دنبال ساخت روابط بود این است که کمپانی با مشکلات اقتصادی رو به رو بوده و امکان اینکه از شرایط بد خارج شود کم به نظر می‌‌رسید. به همین دلیل وی انتخاب کرد که به جای بالا رفتن از نردبان پیشرفت در آن کمپانی به دنبال ایجاد شرایطی برای یافتن یک شغل بهتر باشد. بعد از ورشکست شدن کمپانی، زحمات افرادی که به دنبال ترفیع یافتن بودند به باد رفت اما فرد مورد نظر به دلیل داشتن ارتباطات کافی توانست به فرصت شغلی بهتری دست یابد. به عبارتی او شرایط استاندارد را کنار زده و آینده را به تصمیم خودش رقم زده بود.
در نظر داشته باشید این گفته‌ها به معنی بد بودن ترفیع یافتن نیست. در بعضی شرایط، امکانات و مزیت‌هایی که یک مدیر دارد بسیار بیشتر از کارمندان زیر دست او است. هدف این است که شما با توجه به شرایط تصمیم درستی گرفته و همه جوانب را بسنجید.

قوانین نوشته نشده را یاد بگیرید

هوشمندی متعارف، موفقیتی در کسب و کار است که با تلاش فراوان و همکاری تیمی پدید خواهد آمد. در هر شغلی که باشید اصولا قوانین کتبی وجود دارد که به صورت استاندارد به شما آموزش داده شده یا باید آنها را یاد بگیرید، البته نکته ظریفی که وجود دارد این است که در کنار این قوانین، قوانین نوشته نشده‌ای نیز هستند که آنها را با کسب تجربه، کوشش و تلاش می‌توان فرا گرفت. در نظر داشته باشید که اگر این قوانین نوشته نشده را یاد نگیرید شکست شما حتمی است.

برای مثال، اولین قانون رسمی که در درون اکثر کمپانی‌ها می‌توان یافت این است که «حق همیشه با مشتری است.» جالب است بدانید اولین قانون نوشته نشده و غیررسمی در تمام شرکت‌ها و کمپانی‌ها این است که «باعث موفقیت مدیرتان شوید.»
اگر شما قوانین استاندارد را اجرا کنید و کاری را انجام دهید که باعث رضایت مشتری می‌شود اما مدیرتان از انجام آن ناراضی بوده یا باعث خدشه‌دار شدن وجه مدیرتان می‌شود بهتر است بدانید که ضربه سختی به آینده شغلی خود زده‌اید. یک فرد باهوش در چنین شرایطی تا زمانی مشتری را راضی نگه می‌دارد که مدیرش نیز راضی باشد.
زیبایی و قدرتی که در پس این قوانین نوشته نشده وجود دارد این است که با انجام آنها بدون آنکه برای کسی خطری محسوب شوید می‌توانید به رقابت پرداخته و پیشرفت خود را حتمی سازید. در حالی که همکارانتان به دلیل اجرا نکردن قوانین غیررسمی به سختی در حال رقابت یا آسیب زدن به یکدیگر هستند شما زمان و انرژی که دارید را برای پیشرفت سپری خواهید کرد.
زمانی نیز که شما در کارتان به موفقیتی رسیدید دیگران آن را به چشم یک تصادف و اتفاق در نظر گرفته و متوجه نمی‌شوند که شما از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی کرده بودید. حال به راحتی می‌توانید خود را برای موفقیت در هدف بعدی آماده کنید.

دوستان و روابط مفید به دست آورید

همانطور که در مورد قبلی نیز ذکر شد روش‌های زیادی برای موفقیت وجود دارد. یکی از مواردی که باید در نظر بگیرید اطرافیان و همکارانی هستند که برنامه متفاوتی داشته یا برای رسیدن به هدفی متفاوت با آنچه شما در نظر دارید تلاش می‌کنند.
در نظر داشته باشید که اگر به آنها کمک کنید تا به اهدافشان برسند اصولا آنها نیز جواب کار شما را با خوبی داده و در رسیدن به هدف کمکتان خواهند کرد. در دنیای واقعی به چنین کاری «سیاست» می‌گویند.
شگردی که باید در پیش بگیرید این است که به جای دوست شدن با کسانی که اهداف مشترکی با شما دارند، با افرادی روابط گرم و صمیمی داشته باشید که هدفشان و علایقشان با شما متفاوت است. این کار باعث خواهد شد تا در محیط کاریتان به جای ساختن یک محیط سرد و رقابتی، دوستانی با اهداف مختلف داشته باشید که می‌توانند در رسیدن به موفقیت کمکتان کنند.

برای مثال، فرض کنید هدف شما این است که پروژه مهندسی شما انتخاب شده و بودجه به آن تعلق بگیرد. طبیعتا این کار باعث خواهد شد تا پروژه شخص دیگری انتخاب نشده یا بودجه تعلقی به آن کاهش یابد.
به جای آنکه به دنبال دوستانی در گروه مهندسی (رقبای شما) باشید دوستانی را در قسمت مارکتینگ و بازاریابی بیابید و از آنها بخواهید که در صورت کمک به شما برای بازاریابی پروژه و مورد قبول واقع شدنش، شما نیز این لطف را با قبول کردن پروژه‌های او جبران خواهید کرد.
نکته ظریفی که در این کار وجود دارد این است که بعد از مورد قبول واقع شدن پروژه شما، همکاران یا بهتر است بگوییم رقبای شما در بخش مهندسی، بخش مارکتینگ را سرزنش خواهند کرد و شما از آسیب آنها گزندی نخواهید دید.

اهدافتان را برملا نکنید

یکی از مسائلی که هر فرمانده نظامی به آن اهمیت بسیاری می‌دهد این است که اهداف نظامی همیشه محرمانه باقی بماند و تا زمانی که عملیاتی با موفقیت انجام داده نشده است دشمن از وجود چنین نقشه‌ای پی نبرد. شاید زندگی ما به پیچیدگی یک فرمانده نظامی نباشد اما باید بدانید که قانون مشترکی در هر دو زندگی می‌توان یافت و آن هم این است که تا لحظه‌ای که اهدافتان عملی نشده است حداقل کسانی که می‌توانند مانعی بر سر راه شما قرار دهند از آن باخبر نشوند.
در صورتی که هدف شما ترفیع یافتن در سمت‌تان باشد و دیگران از آن باخبر شوند ناخواسته تبدیل به یک رقیب برای کسانی که هدف مشترکی با شما دارند خواهید شد اما اگر از اهداف شما کسی با خبر نشود در حالی که همکارانتان در حال رقابت با یکدیگر بوده و تمام انرژیشان را صرف آسیب زدن به هم می‌کنند شما به سادگی از کنار آنها عبور کرده و به هدف مد نظرتان می‌رسید.
در نظر داشته باشید که این موضوع تنها برای اهداف صدق نمی‌کند و باید تاکتیک‌ها و شگردهایتان را نیز مخفی نگه دارید. هرچه همکارانتان از آنچه می‌خواهید انجام دهید یا در حال انجام آن هستید بی‌خبر باشند به نفع شما خواهد بود.

برای مثال فرض کنید هدف شما این است که یک مشتری جدید برای کمپانی فراهم کرده و در نتیجه نه تنها راه پیشرفت در کمپانی را برای خود هموارتر کنید بلکه از درآمد حاصله، مقداری نیز برای شما در نظر گرفته شود. در صورتی که دیگران از این موضوع باخبر شوند قطعا واکنشی نشان خواهند داد.
بهترین شگردی که در مواجه شدن با همکارانتان باید پیشه کنید به گفتن این جمله: «من هرچه بهتر است را برای کمپانی می‌خواهم» اکتفا کرده، روابط خود را محکم‌تر کنید و سپس برای پیشرفت هرچه بیشترتان قدم بردارید. مطمئن باشید که همکارانتان از آنچه در سر دارید باخبر نخواهند شد.
در محیط کسب و کار احساساتتان را نشان ندهید.

وقتی در محیط کاریتان به موفقیتی رسیدید بدترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که کاری برای نشان دادن احساساتتان انجام داده یا به عبارتی «فخرفروشی» کنید. این کار باعث خواهد شد تا تنها رقابت را برای خودتان سخت‌تر کنید زیرا نه تنها افرادی که هدف مشترک با شما دارند تلاش بیشتری خواهند کرد بلکه کسانی که در اهداف خود شکست خورده‌اند نیز به شما حسادت می‌کنند.
شرایط مشابهی نیز وجود دارد، زمانی که شکست خورده‌اید هرگز کاری که نشان دهنده احساساتتان باشد انجام ندهید مانند سرزنش کردن خود یا دیگران، زیرا همه را از اطراف خود پراکنده کرده و ممکن است روابط مفیدی را نیز از دست بدهید.
از همه چیز مهم‌تر زمانی است که شخص دیگری شکست خورده است. در برابر احساسات خود مقاومت کنید و اگر از این موضوع خوشحال هستید این حس را نشان ندهید. در طرف دیگر، احساس حسادتی را که به دلیل موفقیت دیگران به وجود آمده کنترل کنید زیرا می‌تواند باعث خدشه‌دار شدن وجه شما شود.
مهم‌ترین برتری که کنترل احساسات به همراه دارد این است که رقبایتان را از دیدن لحظاتی که شما به دلیل شکست خوردن ناراحت هستید محروم می‌کند، مخصوصا کسانی که شما در رقابت‌ها شکستشان داده‌اید و توانسته‌اید فرصت‌ها را از آنها بربایید.
آنچه می‌تواند از کنترل احساساتتان اهمیت بیشتری داشته باشد این است که دیگران را از اهداف بعدی که در سر دارید مطلع نسازید. این کار باعث خواهد شد که امکان موفقیت‌تان در آینده افزایش یابد.

شاید این موارد در ابتدا کمی عجیب، سخت یا مغایر با ویژگی‌های شخصیتی شما به نظر برسد اما در نظر داشته باشید که با انجام آنها می‌توانید در حالی که به سختی برای موفقیت تلاش می‌کنید رابطه خوبی نیز با همکاران داشته باشید. باید بدانید که مدیران کمپانی، شما و همکارانتان را کارمندانی با یک هدف در نظر گرفته و وجود تنش میان کارمندان را قبول نخواهند کرد، بنابراین در مواقعی که قصد استخدام نیروهای جدید دارند سعی می‌کنند در کنار انتخاب افرادی با مهارت‌های بالا به خصوصیات اخلاقی و نحوه برخورد با دیگران نیز اهمیت دهند.